سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیداردوست

سیری در سیره نبوی (8)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

قسمت دوم پاسخ یه دو پرسش؛

2- اگر در اسلام هدف وسیله را توجیه نمی کند ، پس چرا پیغمبر دستو ر دادند که جلوی مال التجاره  ی کفار قریش را که از شام به مکه می رفت را بگیرند  و آنرا تصاحب کنند ؟ اساساً جهاد  هم از همین نوع است . چرا که نفس کشتن انسانها صحیح نیست و اینکه اسلام می گوید جهاد و قتال با کفار برای هدف مقدس اسلام جایز است ، استفاده کردن از وسیله نامشروع برای هدف مشروع نیست؟ و یا دروغ گفتن برای نجات یک بیگناه آیا از همین قبیل نیست؟

جواب اینست که در بعضی موارد حتی وسیله هم نامشروع نیست .مثل جهاد و تصاحب مال و ثروت کفار! استاد می افزایند که " این اشتباه است که ما خیال کنیم  که همین قدر که انسان ، انسان ببیولوژیکی  به اصطلاح شد ، دیگر جان و مالش محترم است . در باب انسان ، سخن از انسان زیست شناسی نیست. سخن از انسانی است  با معیارهای انسانیت و لذا یک انسان ممکن است که ضد انسان از آب دربیاید... انسانیت یعنی شرافت ، فضیلت ، تقوا، عدالت ، آزادیخواهی ، آزادی منشی،حلم ، بردباری...انسان بیولوژی انسان بالقوه اجتماعی است  نه انسان بالفعل اجتماعی!"

ایشان در ادامه تأکید می کنند  که اگر انسان بر ضد انسانیت قیام کند ، بر ضد آزادی ، عدالت ، راستی و درستی و همه خوبیها قیام کند او از ابتدا احترام ندارد ، خون و مالش احترام ندارد نه اینکه احترام دارد و از بین بردن خون و مال او کار زشتی است ولی برای هدف مقدس این کار زشت را انجام می دهیم!

استاد در این باره مثال می زنند که اینکه دیه  ی دست ، پانصد دینار است ولی در مورد دزدی که یک ربع دینار دزدی کرده باید دست او قطع شود ، برای این است که دست به معنای عضو گوشتی احترام ندارد . اگر دیه دست اینقدر است ، دیه ی دست ادم امین است که اینقدر احترام دارد . احترام ، مال انسانیت و امانت است.

استاد شهید در آخر بر این نکته تصریح می کنند که اسلام همواره بر این اصل تأکید دارد که برای هدف مقدس باید از ابزار مقدس و مشروع استفاده کرد لذا " در باب تبلیغ و رساندن پیام اسلام، یک ذره ، نبایذ انسان از حق و حقیقت تجاوز کند".

سپس ایشان به آیه ی 51 از  سوره ی مؤمن اشاره می کنند که خداوندمی فرماید" إنّا لننصر رسلنا " ما پیغمبران خود را در راه تبلیغ یاری می کنیم. یعنی ای پیغمبران من! شما در راه حق راه بروید ، دیگر اثر کردن با من. من تضمین می کنم.

ادامه دارد...

 


دیپلمات انقلابی!

 

ماه رمضان پارسال توفیق اقامه نماز را به امامت رهبر معظم انقلاب داشتم

 

وقتی نماز تمام شد در هنگام  خروج از حسینیه بیت

 یکدفعه یه مرد با موهای سفید سر از سجده برداشت و

 موقع بلند شدن سرش به پهلوی من خورد

من ایستادم تا از او معذرت خواهی کنم

 با اینکه  سر ایشان به من خورده بود

ولی تا  سرش  را بالا آورد

دیدم جناب آقای دکتر جلیلی هستند

که با تواضع تمام در صفوف آخر نماز ایستاده اند

وعلت برخورد ایشان به پهلوی من و کج بلند شدن

همان پای مصنوعی است که باعث عدم تعادل شده است

دکتر جلیلی وقتی دیدند که یک سروان ارتشی در کنارشان ایستاده است

یک دفعه با من دست دادند و با روی بسار خوش من را بغل کردند و

 گفتند سلام جناب سروان قبول باشه

درود بر شما... و با هر دودست دست من را گرفتند و

 با گرمی با من برخورد کردند

ایشان با توجه به سمتی که دارند (دبیر شورای عالی امنیت ملی)

میتوانستند در صفوف اول نماز باستند

 اما با اخلاص و تواضع و روحیه ی بسیجی

 در صفوف آخر و در کنار مردم عادی نماز را اقامه کردند...

 


برچسب‌ها: خاطره فرشاد فروزش از جناب آقای دکتر جلیلی دبیر شور

 

http://hoveitzer.blogfa.com/tag/

بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن !

بسم الله الرحمن الرحیم

از ابتدا این پست را گذاشته بود؛http://drsjalili.blogfa.com/post/19

حجت الاسلام دانشمند :

اگر من از مظلومیت رهبر بگویم شاید دلتان خون بشود ، خیلی مظلومند ایشان .

این موضوع را من با یک واسطه می گویم .

با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا (ع) روبروی ضریح،دو به دو با هم بودیم

گفتم از آقا چه خبر ؟

میگفت ما روزهای دوشنبه، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم

به خانواده شهدا سرکشی میکنیم .  آقا می فرمودند به خانواده

شهدا نگویید که ما می آییم که به زحمت نیافتند .

یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگوییم آقا می خواهند

 تشریف بیاورند منزل و یک سلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند .

یکبار رفتیم درب خانه دو شهید، من خودم رفتم

دیدم درب باز است و آب و جارو کرده اند.

            درب زدم ،

                         مادر شهید آمدند دم درب و گفتند:  آقا کــــــــــو ؟

                                 گفتم: کدام آقا ؟

گفت : مقام معظم رهبری کجاست ؟

گفتم : شما از کجا می دانید ؟

شروع کرد به گریه کردن،

 گفت دیشب خواب بچه هام را دیدم، بچه ها آمدند گفتند

خوش بحالت، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان .

 اینجا که رسید، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه .

بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند

فردا سید علی آقا می خواهند بیایند، ما هم تبریک می گوییم .

و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم .

        مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی !؟

  مادر شهید گفتند : امام فرمودند سلام ما را به سید علی آقا برسانید و به ایشان

 بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن ! فرج نزدیک است انشاءالله .

      آقا خیلی گریه کرد  . . .

 

 

 


دعوا برسر احمدی نژادنیست بلکه برسر یک مشی و مرام است!!

بسم الله الرحمن الرحیم

فرصتی برای اندکی تأمّل!

 

 الگوی دولت یازدهم/مهدی کلهر 


احمدی‌نژاد در جریان رأی اعتماد کابینه نهم از مجلس هفتم سخنی بر زبان آورد که به نظر من شاهکار است. وی گفت: « من مسئولانی را به روی کار نخواهم آورد که به فکر دین مردم و دنیای خودشان باشند بلکه کسانی را به خدمت می‌گیرم که به فکر دین خود و دنیای مردم باشند.» این جمله فوق‌العاده است، هیچ کس حق ندارد با وجود اقبال مردم به رئیس جمهوری با چنین تفکراتی در این برهه زمانی بازگشت به عقب را زمزمه کند. 
نباید یادمان برود که مهمترین ویژگی احمدی‌نژاد این است که نماد مردم کوچه و بازار است و خواهش من از دوستداران احمدی‌نژاد همواره این بوده است که بگذارید احمدی‌نژاد خادم مردم بماند. از احمدی‌‌نژاد سقراط، معجزه هزاره سوم، جالینوس و انیشتن نباید ساخت، باید این را در ذهن نخبگان کشور جابیندازیم که خادم مردم بودن به مراتب شأن و مرتبه‌ای بالاتر از سقراط و بطلمیوس بودن دارد. این نکته بسیار مهمی است. 
حضرت علی(ع) می‌فرمایند: « دو گروه هلاک شدند اول کسانی که در مدح من زیاده‌روی کردند و دوم کسانی که در سرزنش من راه به افراط بردند.» من جلوی کسانی که به احمدی‌نژاد ناسزا می‌گویند را نمی‌توانم بگیرم اما به کسانی که می‌کوشند از وی قدیس بسازند می‌توانم نصیحت کنم که این جفا را به احمدی‌نژاد نکنید. احمدی‌نژاد همین که نوکر مردم باشد بزرگترین کاری است که یک کارگزار سیاسی می‌تواند در طول تاریخ برای مردمش انجام دهد. کسی می‌تواند خادم مردم باشد که امین مردم باشد. ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد تمام می‌شود. باعث تاسف است که می‌خواهند رئیس جمهوری پس از احمدی‌نژاد بیاید که به مردم بگوید ما اشتباه کردیم. رویکرد احمدی‌نژاد و شعارهای او اشتباه بود، یعنی همان اتفاقی که پس از رحلت حضرت امام (ره) افتاد و یک جریان خزنده برای جا انداختن این موضوع که اساساً جنگ و تداوم آن رویکرد اشتباهی بود، سنگ تمام گذاشت. رویکردی که معتقد بود باید از اشتباه جنگ جلوگیری شود و راهش هم این است که تمام نقاشی‌های دیواری جنگ در سرتاسر ایران به بهانه ورود طارق عزیز، وزیر خارجه صدام به تهران، از تمام دیوارها در یک شب پاک شد. البته طارق عزیز بهانه بود، ما می‌گفتیم که ساختمان‌ها باید ویژه جانبازان رمل بسازند تا ویلچر از آنجا عبور کند. می‌گفتیم اروپا هنوز پس از گذشت 60 سال از جنگ این رمل‌ها‌ را می‌سازند ولی آن‌ها می‌گفتند نباید بسازیم چون مردم را به یاد جنگ می‌اندازد. این ماجرای استغفار از جنگ تا زمان انتخاب احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری به طور خزنده ادامه داشت. برای شرکت در مناظره تلویزیونی در انتخابات سال 84 به من توصیه شد اگر قصد دارید که رأی مردم را کسب کنید از بسیج دفاع نکنید، از دفاع مقدس حرف نزنید. از رهبری دفاع نکنید. گفتم اتفاقاً من قرار است از همه اینها دفاع بکنم. الان دوباره این موج راه افتاده اما علیه نمادی مانند احمدی‌نژاد. درواقع اینجا خود احمدی‌نژاد مطرح نیست بلکه می خواهند ریشه رویکرد و مشی او در مملکت‌داری را بخشکانند. باید ‌آنقدر این دولت را با تبلیغات پرحجم تخطئه‌ کنند تا دیگر کسی جرأت نکند برای جلب نظر مردم در انتخابات، از ادبیات انقلابی او استفاده کند. همه عزم خود را از روز اول سرکار آمدن احمدی‌نژاد، جزم کردند تا آخر عمر دولت احمدی‌نژاد به مردم بگویند دیدید گفتیم این دولت بدترین دولت تاریخ انقلاب بوده و این درست خلاف موضع رهبری است که به صراحت گفتند این دولت از مشروطه تا به حال بی‌نظیر است.پس دعوا سر احمدی‌نژاد نیست بلکه دعوا سر بازگرداندن خطی است که خلاف خط انقلاب اسلامی و مردم می‌کوشد در آینده هیچ شخصی که رنگ و بوی رجایی می‌دهد در اصل جرأت محک خود در مقابل رأی مردم را نداشته باشد. این یعنی همان حرفی که از زبان رئیس رژیم صهیونیستی خارج شد که گفت ما باید کاری کنیم تا احمدی‌نژاد برای مردم ایران تبدیل به یک ننگ بشود. این را هم باید بگویم خود من به بسیاری از اقداماتی که در دولت احمدی‌نژاد انجام شد و می‌شود انتقاد داشته و دارم. درواقع خود من یکی از منتقدین دولت احمدی‌نژاد هستم اما هرگز نمی‌گویم رویکرد اصلی این دولت که مردمداری بوده است نباید ادامه پیدا کند، هرگز. دولت احمدی‌نژاد تا به این لحظه با وجود تمام ضعف‌ها و اشتباه‌ها، بهترین دولت تاریخ معاصر ایران بوده است. 
انتقادهای من برای تکامل یافتن این دولت در دوره‌های بعدی است و بی‌تردید دولت بعدی باید مشی اصلی این دولت را الگوی خود قرار دهد.احمدی‌نژاد همین حالا یک الگوی بی‌نظیر ریاست‌جمهوری است. همین حالا لباس پوشیدن احمدی‌نژاد، روی دشمن شماره یک انقلاب اسلامی تاثیر گذاشته است. کاپشنی که اوباما برای بازدید از مناطق توفان‌زده بر تن کرد شبیه به کاپشن احمدی‌نژاد است و در تاریخ رؤسای جمهور امریکا ، رئیس‌جمهوری که چنین کاپشنی بر تن کرده باشد پیدا نخواهید کرد. ما از این مسائل باید درس بگیریم، نه این که آن‌ها بخواهند به ما پیام بدهند بلکه می‌خواهند آرای مردم کشور خودشان را جذب کنند. این که احمدی‌نژاد یک گلوبال پرزیدنت است را ما مطرح نکردیم بلکه دشمنان ما این واقعیت را مطرح کردند، البته بشر بدون خطا نمی‌شود مگر معصومین (ع).اینها می‌خواهند تمام ثمرات انقلاب اسلامی که در یک خادم مردم جلوه کرده را تبدیل به ننگ بکنند تا نفر بعدی به هیچ وجه شبیه او نباشد.حتی اگر نفر بعدی را خود احمدی‌نژاد معرفی کرده باشد. اینها می‌خواهند این تیپ را برای همیشه از صحنه مدیریتی کشور حذف کنند. این تیپ محصول مستقیم نظریات و سیره حضرت امام (ره) در سیر تحول انقلاب اسلامی است. می‌خواهند این دوره سازندگی و کار بی‌نظیر در کشور، دیگر تحقق پیدا نکند. نمی‌شود کت و شلوار آقای X را پوشید و در سفر استانی در 24 ساعت از 4 استان کشور بازدید کرد. یعنی زمانی که هلی‌کوپتر روی زمین می‌نشست من گم می‌کردم که در کدام استان هستیم. در فارس هستیم یا بوشهر؟ توی خاک و خل از این شهر به آن شهر، از این روستا به آن روستا می‌رفتیم و مردم از این که احمدی‌نژاد را می‌دیدند حیرت می‌کردند. نمی‌شود کت و شلوار آنچنانی بپوشی و ابوتراب هم باشی.

http://www.iran-newspaper.com/1391/12/6/Iran/5307/Page/2/

 


ماجرای عکسی که میبینید:

 

بسم الله الرحمن الرحیم
از ابتدا این پست را گذاشته بود؛http://farsi.khamenei.ir/page?id=22054

نصب قاب عکس در منزل یا در اتاق کار نمایش یک تعلق است  . عکسی که بر دیوار نصب می‌شود، عکسی که در چهار گوشه یک قاب جا می‌گیرید و بر طاقچه‌ اتاقی نصب می‌شود، حکایت از یک عاطفه دارد .

همواره پشت سر رهبر انقلاب، عکس امام خمینی رحمه‌الله و گاهی پرچم ایران وجود دارد اما چهاردهم شهریور سال 91 که اعضای شورای عالی حوزه علمیه قم با رهبر انقلاب دیداری داشتند، قاب عکسی روی قفسه‌ی گوشه‌ی اتاق قرار داشت که در تصاویر منتشر شده جزئیات آن معلوم نبود. آن عکس را از نزدیک که ببینید سید جلیل‌القدری به نماز جماعت ایستاده است؛ عکسی قدیمی از امام جماعتی که در حال قنوت است:آیت‌الله‌العظمی سید عبدالحسین لاری.

عالم مجاهدی که از شاگردان مبرز میرزای شیرازی و یکی از پرچمداران مبارزه با استعمار بریتانیا بود. همان کسی که در روزگار اشغال خشن و ظالمانه‌ی فارس و بوشهر، توسط نظامیان و سیاستمداران انگلیسی، پرچم جهاد و مبارزه‌ی با اشغالگران را برافراشت و اولین نمونه‌ی کوچک ولی پر معنا از حکومت اسلامی را در این خطه تشکیل داد.

رهبر معظم انقلاب در لابه لای کلمات‌‌شان هرجا به مناسبتی اسمی از ایشان به میان آمده، همواره با بزرگی و عظمت از «آیت‌الله سیدعبدالحسین لاری» نام می‌برند. ایشان در جایی فرموده‌اند: «مرحوم آقاسید عبدالحسین در نوع خودشان، یک روحانی بی‌نظیرند؛ یعنی بنده شبیه ایشان را در بین روحانیون برجسته‌ی دوره‌های خودمان سراغ ندارم! آن جنبه‌ی علمی ایشان و آن جنبه‌ی آگاهی فکری و سیاسی ایشان است. از جنبه‌ی علمی هم ایشان جهاد و تشکیل حکومت و سکه و تمبر و از این کارها داشتند. این‌ها چیزهایی‌ است که من نظیرش را تا زمان خودمان -یعنی تا زمان امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه- واقعا در هیچ کس سراغ ندارم؛ با این عظمت مقام و شموخ آن مرتبه علمی و سیاسی و فرهنگی و آگاهی و شجاعت

این مرجع عظیم‌القدر علاوه بر اعلام حکم جهاد در برابر استعمار پیر، در برابر زمینه‌های استعلای اقتصادی و در پاسخ به استفتائی پاسخ داده بود: «امروز آنچه از پول بلاد اسلامیه به بلاد خارجی می‌رود اعانت به اعداء دین و استعداد کفار استبرای ریختن خون اسلام و مسلمین؛ {پس} حرام است...»

این قاب عکس که هدیه‌ی یکی از نوادگان آیت‌الله لاری به رهبر انقلاب است، هنوز هم در همان اتاق و روی همان قفسه قرار دارد

 


.

 

 


فرمودند:ما هر وقت عالمی از دنیا می رود بر پیکر او نماز می خوانیم

بسم الله الرحمن الرحیم

عزیزی می گفت روزی جمعی از علما که در  محضر حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی حاضر بودند کسی از ایشان سؤال کرد که آقا! چه شد که وقتی داشتید بر پیکر حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) نماز می خواندید بعد از تکبیر مدتی سکوت کردید؟ می گویند ایشان چند لحظه ای را به شدت گریستند و هیچ نگفتند دراثر اصرار جمع فرمودند وقتی تکبیر را گفتم دیدم سید جلیل القدری در مقابل من ایستاده و مهیای نماز بر پیکر امام است ...وقتی بهت مرا دیدند فرمودند آسید محمدرضا بخوان!ما هر وقت عالمی از دنیا می رود بر پیکر او نماز می خوانیم. ..

و بعد فرمودند راضی نیستم کسی تا زنده ام این مطلب را بگوید!

خوشا به سعادت کسانی که امروز نماز را در پشت سر آقا و نائب عزیزش اقامه می کنند.

(نقل به مضمون)


آقایان!حتی کودکان خردسال هم ناظر بر اعمال و گفتار شمایند؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بزرگان و رجال سیاسی کشور باید این نکته را در نظر داشته باشند که نه تنها در معرض دید و قضاوت نسل امروز هستند که نسل های آینده هم ناظر اعمال و رفتار و گفتار ایشان هستند و در همین خردسالی هم به قضاوت کارهای آنها می نشینند.

حالا اینکه چقدر برای آنها مهم است را نمی دانم ولی خوانندگان را به اتفاقی تأمل برانگیز دعوت می کنم؛

از آنجائیکه بنده و همسرم  هر دو پیگیر مسائل روز جامعه خصوصاً مسائل سیاسی هستیم در اولین فرصتی که برایمان پدید آمد و وقایعی را که در روز یکشنبه ی سیاه مجلس می گذشت را با هم پیگیری می کردیم و نه تنها متن منتشره از سوی خبرگزاریها را خواندیم ک ه با دسترسی به فایل صوتی جلسه ، بحثهای آنروز را هم باهم شنیدیم. و در همه ی این مدت زینب خانم ما که دختری چهار ساله است در اتاقی که ما بودیم مشغول بازی بود.

روز ها می گذشت و ما بدون توجه به دقت و نگاه کودکمان حادثه ی اتفاق افتاده را دنبال می کردیم و تحلیل خود را هم از آن روز و هم از گفتار ها  و تحلیل های دیگران بیان می کردیم. تا اینکه روز راهپیمایی شد و حادثه ی قم اتفاق افتاد.باز هم اتفاقی دیگر و تحلیل دیگر.

نکته ی تأمل برانگیز اینکه در این مدت دخترم هر وقت صحن مجلس را از تلویزیون می دید با هیجان می آمد و آنرا نشانم می داد و وقتی آقای لاریجانی را می دید می گفت مامان آقای لاریجانی! چرا بهش کفش و مهر پرت کردن؟؟من هم می گفتم مردم از دستش ناراحت بودن ولی کار خیلی بدی کردن و اون هم  تأیید می کرد. از انروز به بعد جو غالب منزل ما این بود که موضع گیری آقا چه خواهد بود و لذا منتظر فرمایشات رهبری بودیم. آنروز که حضرت آقا دیدار با مردم تبریز داشتند ما علاوه بر بخشهای مختلف خبری ، بیانات مبسوطشان را هم با یکدیگر از تلویزیون تماشا کردیم. بنده بعد از شنیدن فرمایشات رهبری و با توجه به اینکه از نامه ی رئیس مجلس به ایشان با خبر بودم به همسرم گفتم که چرا ایشان یک عذر خواهی هم نکردند؟و خوب باز هم بحث و تحلیل پیرامون اینکه چرا و چطور شد و نامه ی رئیس جمهور کجا رفت و از این جور بحث ها!این مسئله گذشت تا فردای آن روز ساعت 14 که از طریق اخبار شنیدیم که رئیس مجلس گفتند که"آنچه از اشکالات به قوه مقننه مربوط می‌شود را می‌پذیریم و عذرخواهی می‌کنیم."

دخترم با شنیدن این حرف دوید به طرف من و پرسید مامان چی گفت؟من هم در پاسخ او گفتم عذر خواهی کرد از آقا!با خوشحالی گفت آفرین! و  بعد از چند دقیقه اومد و گفت مامان ! اگه آدم بدا هم بیان از آقا عذر خواهی کنن آقا اونا رو می بخشه؟(منظورش اسرائیلی ها و آمریکایی ها بودن!) و من مونده بودم چی باید به دخترم بگم. خصوصاً اینکه دوباره پرسیدآقای احمدی نژاد هم عذر خواهی کرد؟ و وقتی با جواب منفی من مواجه شد پرسید چرا؟ ولی من جوابی نداشتم که بدم!!
و در پایان باید بگویم که بچه های ما تا سالهای دوران نوجوانی همه ی اعتمادشان به پدر و مادرهایشان هست و تحلیل های آنها را درست ترین تحلیل و برداشت هایشان را درست ترین برداشت قلمداد می کنند و در این سالها هم هست که شالوده ی شخصیتیشان ساخته می شود بنابراین باید ما بزگترها بسیار بسیار بر رو ی اعمال و رفتار و گفتار خودمان در پیشگاه فرزندانمان دقت کنیم که امواج اعمال ما بسیار زودتر از امواج صداهای ما به گوش فرزندانمان می رسد. والعاقبة للمتقین

سیری در سیره ی نبوی (7)

 

پاسخ به دو پرسش

استاد شهید مرتضی مطهری در ذیل این عنوان به طرح دو شبهه و پاسخ به آن می پردازند؛

ایشان می فرمایند که در داستانی که در مورد داوود علیه السلام در قرآن آمده است که گروهی در نزد ایشان آمدن و شکایت از گروهی دیگر کردندکه آنها 99 گوسفند دارند و یک گوسفند گروه یا فرد شاکی را هم طلب کرده اند و فرد شاکی با این ادعا از داود نبی کمک خواستند و حضرت پس از قضاوت متوجه شدند که این موضوع امتحانی از جانب خداوند بوده است ، دو سؤال مطرح شده است ؛

اول آنکه آنهایی که نزد داوود علیه السلام آمدند چه کسانی بودند؟ آیا انسانهاتی واقعی بودند؟ و دوم آنکه آیا این داستان، داستانی واقعی بوده یا خیر؟بلکه آیا اساساً آنها فرشتگانی بودند که از طرف خداوند مأمور امتحان کردن داود شدند و لذا موضوع اساساً حقیقت نداشته است؟

اهل تسنن شأن نزولی برای این آیه بیان کرده اند که حاکی از شیفته شدن حضرت داود نسبت به پرنده ای زیبا در حین نماز و نهایتاً شیفته شدن ایشان به همسر یکی از سربازان خود هست  که برای در اختیار گرفتن آن زن، شوهرش را از عمد به نقطه ای برای جنگ می فرستد تا کشته شود! استاد بعد از ذکر این داستان و  ردّ آن از طریق روایتی از حضرت رضا علیه السلام بیان می فرمایند مبنی بر اینکه اگر چنین باشد باید بگوییم پیامبر الهی مرتکب فسق و فجور و قتل نفس شده است در حالی که این مسائل با نبوت تعارض دارد ، می فرمایند که این قبیل داستانها توسط یهودیان ساخته شده است و ایشان برای اینکه قرآن را تکذیب کنند یک سلسله روایت به نام پیغمبر یا ائمه اطهار علیهم السلام جعل کرده اند ولی به گونه ای که کسی نفهمد  و سپس ادامه می دهند که جناب علامه (طباطبائی رحمة الله علیه) در پاسخ به این شبهه می فرمایند که اولاً قضیه مسلّم نیست که اینها فرشته بودند . به فرض فرشته بودن آنها و تمثّل ایشان به حضرت داود ، در عالم مادی نیستند که بر ایشان چنین کاری جایز نباشد . چون مسئله ی راست یا دروغ بودن ، مربوط به  عالم تکلیف و عالم مادی است. تمثّل یعنی حقیقتی که به صورت دیگرظهور پیدا کند  نظیر رؤیای صادقه که با اینکه تمثّل هست  ، صدق و کذب در آن راه ندارد. ایشان می فرمایند که " راست و دروغ  تمثّل فرشتگان بر پیغمبر اینست که با حقیقت منطبق باشد یا نباشد که با حقیقتی هم منطبق بود نه اینکه به همان صورتی که متمثل شده باید در عالم عینی ، واقع باشد . همانطوری که در رؤیای صادقه لازم نیست صورتی که متمثل شده در عالم عینی واقع شود."

ادامه دارد...

 


جوادی! فلسفه بخوان ، جوادی! عرفان بخوان!


زمانی آیت الله جوادی آملی جبهه مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند. در میان رزمندگان نوجوان باصفایی بود که 14 سال داشت. پایین ارتفاع چشمه ای بود و باران گلوله از سوی عراقی ها می بارید. لذا فرماندهان گفتند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.
هنگامی که آیت الله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان 14 ساله داشت به سمت چشمه می رفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو خطرناک است، آن نوجوان گوش نکرد.
آخر متوسل شدند به این عالم وارسته، حضرت آیت الله جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید. آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا می روی؟ گفت میروم پایین وضو بگیرم.
گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند می توانی تیمم کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با تیمم کافی است.
نوجوان نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخند زیبایی زد و گفتبگذارید حاج آقا نماز آخرمان را با حال بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی خواند و برگشت.
دقایقی بعد قرار بود عده ای از بسیجیان بروند جلو و با عراقی ها درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان 14 ساله بود. یکی دو ساعت بعد آیت الله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند جنازه ی آوردند. آیت الله جوادی آملی نشستند و دیدند همان نجوان با همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته.
آیت الله جوادی آملی کنار جنازه اش روی خاک نشستند، عمامه از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند :
جوادی! فلسفه بخوان. جوادی! عرفان بخوان. امام به اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟!
من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار نماز آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر توست؟!

منبع : همشهری جوان شهریور 91


نامه ی فوری رئیس مجلس یه رهبری!!

                بسم الله الرحمن الرحیم

ای کاش لا اقل یک عذر خواهی کوچک هم می کردند که نشان دهد شرمنده ی خطاهای سرزده هم هستند!!!


محضر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دامت برکاته
با سلام و عرض ارادت
 بیانات بلیغ حضرتعالی در ملاقات با مردم انقلابی آذربایجان به مناسبت سالروز قیام شکوهمند مردم تبریز از هر جهت راهگشا و امید آفرین برای ملت عزیز بود.
حقیر لازم می دانم از تذکرات خیرخواهانه و منصفانه حضرتعالی در مورد رفتار قوا سپاسگذاری نمایم و آنچه از تذکرات به رعایت مصالح کشور توسط این بنده اشارت داشت با جان و دل پذیرا و آن را نصب العین کار خویش قرار خواهم داد و مطمئن هستم نمایندگان استیضاح کننده و قاطبه نمایندگان اندرزهای مشفقانه حضرتعالی را مبنای عمل خویش قرار خواهند داد و این نگاه بلند، بار دیگر عظمت و شوکت جایگاه تاثیرگذار ولایت فقیه را در نظام مقدس جمهوری اسلامی  نشان می دهد.
از خداوند متعال عزت ، سربلندی و طول عمر آن حضرت را خواستارم.

 

                                                                                علی لاریجانی

                                                                      رئیس مجلس شورای اسلامی