سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیداردوست

شیعه فقیر نیست!

گفت: فقیرم.

گفتند: نیستی.

گفت: فقیرم! باور کنید.

گفتند: نه! نیستی.

گفت: شما از حال و روزک خبر ندارید.

و حال و روزش را تعریف کرد . گفت که چقدر دستهایش خالی است  و چه سختی هایی شب و روز می کشد. ولی امام هنوز فقط نگاهش می کردند.

گفت: به خدا قسم که چیزی ندارم.

گفتند : اگر صد دینار به تو بدهم حاضری بروی و همه جا بگویی که از ما متنفری؟ از ما فرزندان محمد(صلوات الله علیه و آله)؟

گفت: نه ! به خدا قسم نه.

-" هزار دینار"؟

- نه ! به خدا قسم نه.

- دهها هزار دینار؟

- نه ! باز دوستتان خواهم داشت.

- گفتند: چطور می گویی فقیری وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف نمی فروشی؟

" چطور می گویی فقیری وقتی کالای عشق به ما در دارایی توست؟"

( ترجمه آزاد از کتاب امالی ، ج 7،ص 147/ فاطمه شهیدی)


بیعت با علی فقط یک مصافحه نیست!

فقط همین نبود که میان بیابان بایستد ، رفتگان را بخواند که برگردند و صبر کند تا ماندگان برسند. فقط همین نبود که منبری از جهاز شتران بسازد و بالایش رود صدایش کند و دستش را بالا بگیرد . فقط گفتن جمله ی کوتاه " علی مولاست نبود". کار اصلاً اینقدر ها ساده نبود. فصل اتمام نعمت ، فصل بلوغ رسالت . فصل سختی بود!

بیعت با علی مصافحه ای ساده نبود؛ مصافحه با همه ی رنج هایی بود که برای ایستادن پشت سر این واژه ی سه حرفی باید کشید. ایستادن پشت سر واژه ای سه حرفی که در حق، سخت گیر بود! این روزها ولی همه چیز آسان شده است . این روزها " علی مولاست"، تکه کلامی معمولی و راحت است!!

اگر راحت می شود به همه ی تیرک های توی بزرگ راه تراکت سال امیرالمؤمنین زد و روی تابلوهای تبلیغاتی با انواع خط ها نوشت " علی"، اگر خیلی راحت و زیاد و پشت سر هم می شود این کلمه را تکرار کرد و تکرار ولی هنوز در کوچه کوچه های شهرمان فقیر و بی نوایی هست، حتماً جایی از راه را اشتباه آمده ایم .

اگر می گوییم علی ولی هنوز مظلومان زیادی در جهان هستند و ما خواب آسوده به چشممان می آید و چه بسیار اوقات که نمازهایمان هم قضا می شود، حتماً جایی از راه را اشتباه آمده ایم!

اگر می خوانیم علی ولی هنوز عادلانه حکومت نکرده ایم و عده ای شکم گنده و فربه را سیر تر کرده و گرسنگان را گرسنه تر کرده ایم ، حتماً جایی از راه را اشتباه آمده ایم.

اگر می نویسیم علی، ولی ولیّ خدا را در غیبت نگه داشته ایم ، حتماً جایی از راه را اشتباه آمده ایم.

اگر ذکر مدام لبمان علی است ولی از شنیدن ناممان لزره بر اندام دشمن خدا نمی افتد بلکه با او عکس یادگاری می گیریم و لبخند می زنیم تا مشکلات اقتصادی مردممان را حل کنیم ، حتماً جایی از راه را اشتباه آمده ایم.

اگر خود را شیعه ی علی می دانیم ولی هوس جهاد با مستکبرین و گردنکشان عالم را نداریم و مجاهدین خدا را تندرو می نامیم ، حتماً جایی از راه را اشتباه آمده ایم.

شاید فقط با اسم یا خط بی جان مصافحه کرده ایم  و گرنه با او؟!...کارحتماً سخت بود ، صبوری بی پایان بر حق ، تاب آوردن عتاب هایش حتماً سخت بود.

آن مرد ناشناس که دیروز کوزه ی آب زنی را آورد ، صورتش را روی آتش تنور گرفته و می گفت" بچش! این عذاب کسی است که از حال بیوه زنان و یتیمان غافل شده است". آن " مرد ناشناس" سر بر دیوار نیمه خرابی در دل شب دارد می گرید:" آه از این توشه ی کم ، آه از راه دراز" و ما بی آنکه بشناسیمش همین نزدیکی ها جایی نشسته ایم و تمرین می کنیم که با نامش شعر بگوییم ، خط بنویسیم ،آواز بخوانیم و حتّی دم بگیریم و از خود بیخود شویم.عجیب است ان مرد هنوز هم " ناشناس" است!!

خوب است برگردیم و به پشت سرمان نگاه کنیم و ببینیم آیا جا پای علی گذاشته ایم و یا ردّ پای پشت سرمان دوتاست با فرسنگ ها فاصله از هم؛ یکی مال علی و دیگری مال ...

(برگرفته از کتاب خدا خانه دارد/فاطمه شهیدی.عبارات پررنگ از ایشان است و عبارات ساده از بنده)


غدیر و آنچه پیامبر بر زبان جاری ساخت!(2)

پیامبر اکرم بعد از ابلاغ دستور الهی و ذکر آیه ی شریفه ی "بلّغ ما أنزل إلیک..." فرمودند :" معاشر النّاس! ما قصَّرتُ فی تبلیغ ما أنزل الله تعالی إلیَّ و أنا مبین لکم سبب نزول هذه الآیة إنَّ جبرئیل هبط إلیَّ مراراً ثلاثاًیأمرُنی عن السّلام ربّی و هو السّلام ،أن أقوم فی هذا المشهد فأُعلمَ کلَّ أبیض و أسود أنَّ علیَّ بن أبی طالب أخی و وصیِّی و خلیفتی و الامام من بعدی الّذی محلّه منّی حلّ هارون من موسی ألّا أنّه لا نبیَّ من بعدی و هو ولیُّکم من بعد الله و رسوله و قد أنزل الله تبارک و تعالی علیَّ بذلک آیةً من کتابه "إنّما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الّذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون "وعلیُّ بن أبی طالب أقام الصّلوة و آتی الزّکاة و هو راکعیرید الله عزّو جلّ فی کلِّ حال "(بحار النوار ج 37)

***

یعنی:" ای گروه مردم! شاهد باشید که من در رساندن فرمان خداوند هیچ کوتاهی نکردم . بدانید که جبرئیل در این سفر سه مرتبه از جانب خداوند برمن نازل شده و پس از ابلاغ سلام الهی مرا مأمور کرده است که در مقابل همگان سفارش او را ابلاغ نموده و بگویم  :علی بن ابی طالب برادر و وصی و خلیفه و امام بعد از من است و او در نزد من همان جایگاه هارون در نزد موسی را دارد جز اینکه پس از من پیامبری نخواهد بود و او پس از خدا و رسول ، ولیّ و سرپرست شماست و خداوند متعال در این خصوص آیه ای بدین مضمون بر من نازل فرموده:" که همانا دوست و سرپرست شما خداست و پیامبرش و کسانی که ایمان آورده اند ؛ آنان که نماز بر پا دارند و در حالیکه در رکوعند زکات می دهند (مائده آیه 55) و علی بن ابی طالب همان کسی است که نماز به پا داشته و زکات پرداخته در حال رکوع و او پیوسته و در همه حال متوجه خداوند بوده و در تمام امور او را در نظر می گیرد."


غدیر و آنچه پیامبر بر زبان جاری ساخت!(1)

"اللهُ الّذی لا یؤمن مکره و لا یخاف جوره و أُقرُّ له علی نفسی بالعبودیّة و أشهد له بالرّبوبیة و أؤدّی ما أوحی الیَّ حذراً من أن لا أفعل فتحلُّ بی منه قارعةٌ لا یدفعها عنّی أحد و إن عظمت حیلته لا اله الّا هو لأنّه قد أعلمنی أنّی إن لم أُبلّغ ما أنزل إلیَّ فما بلّغت رسالتَه و قد ضمن لی تبارک و تعالی العصمة و هو الله الکافی الکریم فأوحی إلیَّ " بسم الله الرّحمن الرّحیم یا أیها الرّسول بلّغ ما أُنزل إلیک من ربّک فی علیٍّیعنی فی الخلافة لعلیِ بن أبی طالب و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من الناس!!"

"الله همان خدایی است که از نیرنگش ایمنی نیست و در نهایت عدالت و دادگستری است. معترف به بندگی او می باشم و به خداییش شهادت می دهم و هر آنچه وحی شده است را می رسانم تا مبادا مشمول قهر و عذاب و غضب او شوم که در این صورت هیچ کس نتواند جلوی اراده او را بگیرد . هیچ معبودی جز او نیست . هم او مرا آگاه فرموده که در صورت عدم ابلاغ دستورات او مأموریتم ناتمام و ابتر بماند و نیز خداوند متعال متعهّد شده مرا در این تبلیغ محافظت فرماید زیرا خداوند کفایت کننده ای کریم است. از جانب خداوند به من وحی رسیده است که " بسم الله الرّحمن الرّحیم یا أیها الرّسول بلّغ ما أُنزل إلیک من ربّک فی علیٍّ یعنی فی الخلافة لعلیِ بن أبی طالب و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من الناس!!"(بحارالانوار ج 37)



ولایت علی بن ابی طالب سلم است!

"یا ایها الذین آمنوا اُدخلوا فی السّلم کآفةً و لا تتّبعوا خطوات الشیطان انبه لکم عدوٌّ مبین"بقره آیه 208

در روایتی از امام صادق علیه السلام، "سلم" به ولایت و امامت علی علیه السلام و امامان معصوم علیهم السلام تعبیر شده است ؛ چرا که این ولایت می تواند اصلی ترین محور اتحاد امت اسلامی باشد و اگر همه ی مسلمانان پس از پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله در این دژ مستحکم داخل می شدند ، دشمنان اسلام نمی توانستند فجایع بیشماری را در سرزمین های اسلامی بوجود بیاورند.(تفسیر اطیب البیان ج2 ص 388)

... غدیر بود ؛ رفتیم پیشانی اباذر را ببوسیم و بگوییم :" برادر ! عیدت مبارک" پیشانیش در آفتاب ربذه سوخته بود!!

به "ابن سکّیت گفتیم"علی" . هیچ نگفت، نگاهمان کرد و گریست.زبانش را بریده بودند!!

خواستیم دستهای میثم را بگیریم و بگوییم " سپاس خدای را که ما را از متمسکین به ولایت امیر المؤمنین قرار داد" دست هایش را قطع کرده بودند!!

گفتیم" یک سیدی بیابیم و عیدی بگیریم " سیدی ، کسی از بنی هاشم. جسد هایشان درز لای دیوارها شده بود و چاه ها از حضور پیکر های بی سرشان پر شده بود ! زندانی ِ دخمه های تاریک بودند و غل های گران بر پا، در کنج زندان ها نماز می خواندند...( بر گرفته از کتاب خدا خانه دارد/فاطمه شهیدی)


چرا رهبری در این ایام «نرمش قهرمانانه» را مطرح کردند؟

یادداشت جدید همسرم در وبلاگش:http://www.daheye4.blogfa.com/post/221

«در صدر اسلام بزرگترین و مهمترین ضربه‌اى که بر اسلام وارد شد، این بود که حکومت اسلامى از امامت به سلطنت تبدیل شد. حکومت امام حسن و حکومت على‌بن‌ابى‌طالب علیهم‌السّلام به سلطنت شام تبدیل شد! البته امام حسن مجتبى علیه آلاف التّحیة والثناء آن روز به خاطر یک مصلحت بزرگتر - که حفظ اصل اسلام بود - مجبور شد این تحمیل را به جان بپذیرد. حکومت را از امام حسن گرفتند. وقتى حکومت از مرکز دینىِ خودش خارج شد و در اختیار دنیاطلبان و دنیاداران گذاشته شد، بدیهى است که بعد هم حادثه کربلا پیش مى‌آید. آن وقت حادثه کربلا حادثه‌اى نیست که بشود جلوش را گرفت؛ اجتناب ناپذیر مى‌شود. بیست سال بعد از آن که حکومت اسلامى از دست محور اصلى آن - که امامت است - گرفته شد، امام حسینِ فرزند پیامبر در کربلا با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیده شد. اساس حمله و نقشه دشمن این است که حکومت را از محور اصلى - محور امامت، محور دین - خارج کند. بعد خاطرش جمع است که همه کار خواهد کرد!
من به شما عرض کنم که امروز دشمن قادر نیست. امروز به برکت ملتِ هوشیارى مثل ملت ایران، به برکت افکار برانگیخته‌اى مثل افکار ملت ایران، به برکت انقلاب بزرگى مثل انقلاب اسلامى ایران، نه امریکا و نه بزرگتر از امریکا - اگر در قدرتهاى مادّى باشد - قادر نیستند حادثه‌اى مثل حادثه صلح امام حسن را بر دنیاى اسلام تحمیل کنند. این‌جا اگر دشمن زیاد فشار بیاورد، حادثه کربلا اتّفاق خواهد افتاد.»[1]

این روزها بحث‌ و تحلیل پیرامون سخنان اخیر رهبری در موضوع سیاست خارجی نظام و اصطلاح «نرمش قهرمانانه» زیاد مطرح می شود و البته با استناد به سخنانی از رهبری در 17 سال پیش که اولین بار این اصطلاح را در عرصه سیاست خارجی مطرح کردند مشخص شده است که منظور از آن عقب نشینی و یا چیزی شبیه صلح امام حسن علیه السلام که بعضی رسانه ها به استناد تشابه با نام یک کتاب ترجمه شده توسط ایشان مطرح کردند نیست:

«نمایندگان سیاسى جمهورى اسلامى ایران در جهان باید تیزتر از شمشیر، نرم‌تر از حریر و سخت‌تر از سنگ و پولاد باشند. عرصه سیاست خارجى میدان نرمشهاى قهرمانانه است، اما نرمشى که در برابر دشمن تیز باشد. بنا بر این دیپلماتهاى ما باید در مواضع اصولى خود مستحکم بایستند و استقامت و پایمردى حضرت امام خمینى (رض) را الگوى خود قرار دهند.»[2]

اما سوال اساسی تر که متاسفانه از آن غفلت می شود و جای آن در تحلیلهای صداوسیما هم به شدت خالی می باشد این است که درست است که نرمش قهرمانانه به معنی عقب نشینی نیست، اما بالاخره چرا رهبری در این موقعیت زمانی این بحث را مطرح کردند؟ آیا نظام تغییر تاکتیک داده است؟ اگر آری، دلیل آن چیست؟ اگر خیر، پس این مباحث چه معنا و دلیلی دارد؟ آیا رهبری برای کاهش تحریمها تغییر تاکتیک داده‌اند و یا موضوع دیگری است؟

برای پاسخ به سوالات فوق باید نگاهمان را از سخنرانی اخیر رهبری عقب تر ببریم تا با نگاهی جامع تر به بیانات ایشان، اوضاع را بهتر تشخیص دهیم.

بررسی‌ بیانات دو ماه گذشته رهبری نشان می دهد که در موضع و دیدگاه ایشان نسبت به دشمنان جمهوری اسلامی و مشخصا آمریکا و نیز پرونده هسته ای ایران تغییری ایجاد نشده است، بلکه به دلیل روی کار آمدن دولت جدید و تمایل این دولت به انجام فعالیتها و ابتکاراتی در عرصه سیاست خارجی، رهبری ضمن اینکه راه را برای اجرای این ایده‌ها باز می گذارند، با هوشیاری نکاتی را مطرح می کنند تا دولت و رئیس جمهور در این مسیر به خطا و انحراف نروند. و البته تاکید می کنند که تجربه های قبلی نشان می دهد آمریکاییها غیرمنطقی و غیرقابل اعتمادند. لذا مفاهیم و اصطلاحات مطرح شده از قبیل «تعامل با دنیا»، «انعطاف و مانور هنرمندانه» و «نرمش قهرمانانه» و توضیح و تبیین اصول سیاست خارجی در دو ماه اخیر، همگی به منظور «هدایت» دولت در مسیر «عزت،حکمت و مصلحت» است و نه تغییر موضع یا تاکتیک رهبری یا کلیت نظام.

مقام معظم رهبری در دو ماه گذشته در 6 موقعیت و سخنرانی به تبیین این بحث پرداخته‌اند:

1- در ایام پس از انتخابات برای اولین بار در 30/4/92 در دیدار با کارگزاران نظام در ماه رمضان بحث «تعامل با دنیا» را مطرح کردند:

«دومین نکته‌اى که در این زمینه وجود دارد، مسئله‌ى تعامل با دنیا است؛ که این روزها زیاد هم گفته میشود. ما معتقد به تعامل با دنیا هستیم. در تعامل با دنیا، باید طرف مقابل را شناخت؛ اگر نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد.پرونده‌ى خصوم خودمان را فراموش نکنیم. ممکن است انسان یک وقتى سابقه‌اى را به رو نیاورد؛ اشکالى ندارد. شما یک وقتى با یک شخصى مواجه‌اید، میخواهید یک کارى را انجام دهید، یک سابقه‌اى هم از او دارید، مصلحت نمیدانید به رو بیاورید؛ این اشکالى ندارد، اما این سابقه یادتان نرود؛ اگر یادتان رفت، پشت پا خواهید خورد، ضربه خواهید خورد.
 آمریکائى‌ها میگویند ما میخواهیم با ایران مذاکره کنیم. خب، سالها است که میگویند میخواهیم مذاکره کنیم؛ این یک فرصتى نیست که براى ما به‌وجود آوردند. من اول سال گفتم که خوشبین نیستم. در مسائل خاص، مذاکره را منع نمیکنم - مثل مسئله‌ى خاصى که در قضیه‌ى عراق داشتیم، و بعضى از قضایاى دیگر - لیکن من خوشبین نیستم؛ چون تجربه‌ى من این را نشان میدهد. آمریکائى‌ها، هم غیرقابل اعتمادند، هم غیر منطقى‌اند، هم در برخوردشان صادق نیستند. این چهار ماهى هم که از آن صحبت ما گذشت، همین را تأیید کرد؛ موضعگیرى‌هاى مسئولان و دولتمردان آمریکا نشان داد که همین مطلبى که ما گفتیم - که گفتیم خوشبین نیستیم - درست است؛ خود آنها عملاً این را تأیید کردند. انگلیسها هم یک جور دیگر، دیگران هم یک جور دیگر. تعامل با دنیا هیچ ایرادى ندارد، ما از اول هم اهل تعامل با دنیا بودیم؛ منتها در تعامل، طرف مقابل را باید شناخت؛ شگردهاى او را باید دانست؛ هدفهاى اساسى و کلان را باید در مدّ نظر داشت. ممکن است دشمنى سر راه شما را بگیرد، بگوید از اینجا نباید جلو بروید. سازش با او به این صورت نیست که شما قبول کنید، برگردید؛ هنر این است که شما کارى کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار شما نشود؛ والّا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگوئید خیلى خوب، این که خسارت است. توجه به این جهات باید از سوى مسئولین و دولتمردان وجود داشته باشد.»[3]

نکات مهم مطرح شده در بالا توسط رهبری نشان می دهد که ایشان با اینکه اجازه اجرای ایده ها را به دولت می دهند، همزمان اصول کلی را ترسیم می کنند و همچنین تاکید می کنند که تجربه های قبلی نشان می دهد که این کار فایده ای ندارد، چون آمریکاییها غیرمنطقی و غیرقابل اعتماد هستند. ایشان این موضع را در سخنرانی اول فروردین امسال در حرم رضوی هم شفاف تر اعلام نموده بودند:

« آمریکائی‌ها مرتب از راه‌های گوناگون به ما پیغام میدهند که بیائید درباره‌ی مسئله‌ی هسته‌ای گفتگو کنیم؛ هم به ما پیغام میدهند، هم در تبلیغات جهانی‌شان این را مطرح میکنند. مسئولین بلندپایه و مسئولین میانی آمریکا بارها و بارها میگویند بیائید در کنار گفتگوهای 1+ 5 که درباره‌ی مسائل هسته‌ای بحث میکنند، آمریکا و جمهوری اسلامی دو به دو، درباره‌ی مسئله‌ی هسته‌ای ایران بحث کنند. من به این گفتگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون تجربه‌های گذشته‌ی ما نشان میدهد که گفتگو در منطق حضرات آمریکائی به این معنی نیست که بنشینیم تا به یک راه حل منطقی دست پیدا کنیم، منظورشان از گفتگو این است که بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول کنید!

... برداشت ما این است که پیشنهاد مذاکره از سوی آمریکائی‌ها، یک تاکتیک آمریکائی و برای فریب‌ دادن افکار عمومیاست؛ افکار عمومی دنیا و افکار عمومی مردممان. 

... بر اساس تجربه و نگاه به صحنه، با دقت و کنجکاوی، برداشت ما این است که آمریکا مایل به تمام ‌شدن مذاکرات هسته‌ای نیست. آمریکائی‌ها دوست ندارند گفتگو‌های هسته‌ای تمام شود و مناقشه‌‌ی هسته‌ای حل شود؛ وگرنه چنانچه آنها مایل به اتمام این مذاکرات و حل این مشکل بودند، راه حل، بسیار نزدیک و بسیار آسان بود. ...آمریکائی‌ها اگر میخواستند مسئله حل شود، این راه حلِ بسیار آسانی بود؛ میتوانستند به حق غنی سازی برای ملت ایران اعتراف کنند؛ برای اینکه نگرانی‌ای هم از آن جهات نداشته باشند، میتوانستند مقررات قانونی آژانس هسته‌ای را هم اعمال کنند؛ هر وقت نزدیک به راه حل میشویم، آمریکائی‌ها یک سنگی می‌اندازند که جلوی راه حل گرفته شود. هدف آنها طبق تلقی‌ و برداشتی که من دارم، این است که میخواهند این قضیه باقی بماند تا بهانه‌ای باشد برای فشار؛

...اگر آمریکائی‌ها صادقانه میخواهند کار تمام شود، بنده راه حل را ارائه میدهم. راه حل این است: آمریکائی‌ها از دشمنی با جمهوری اسلامی دست بردارند، از دشمنی با ملت ایران دست بردارند. پیشنهاد مذاکره، حرف منطقی و متین و مستدلی نیست؛  حرف درست این است. اگر میخواهند مشکلات فی‌ما‌‌بین وجود نداشته باشد دست از دشمنی بردارند.»[4]

2- ایشان در مراسم تنفیذ باز هم به دولت یادآوری می کنند که دشمنان ما زبان عقلائی خیلی سرشان نمی ‌شود:

 

«من تأیید میکنم نظرى را که رئیس جمهور محترم ابراز کردند در زمینه‌ى برخورد حکمت‌آمیز با مسائل گوناگون بین‌المللى و مسائل سیاسى و مسائل ارتباطات بین‌المللى و اینها. حتماً باید برخوردِ حکمت‌آمیز و عاقلانه باشد. البته ما دشمنانى داریم که اینها زبان عقلائى هم خیلى سرشان نمیشود؛ لیکن آنچه که ما وظیفه داریم، این است که با استحکام، با توجه به اهداف والاى جمهورى اسلامى، بدانیم چه کار داریم میکنیم؛ اهداف خودمان را بشناسیم، آن اهداف را هم در نظر داشته باشیم و آنها را با جدیت دنبال کنیم.»[5]

 

3- در دیدار با اعضای دولت در 6/6/92 به دولت هشدار دادند که مراقب باشد چشمش به خارج از کشور نباشد و از دشمن انتظار دوستى و محبّت و صمیمیّت نداشته باشد:

«امیدمان را به بیرون از ظرفیّت داخلى کشور ندوزیم. در بیرون از مجموعه‌ى کشور و نظام جمهورى اسلامى، جبهه‌ى بزرگى وجود دارد که با همه‌ى توان از سى و چند سال پیش به این طرف کوشیده نگذارد که این انقلاب ریشه‌دار بشود، نگذارد که این نظام جمهورى اسلامى پایدار بماند، نگذارد که پیشرفت کند، نگذارد که در زمینه‌هاى گوناگون الگو بشود. نمیشود از دشمن و روشهاى خصمانه‌اى که کرده، انتظار دوستى و محبّت و صمیمیّت داشت. نمیگوییم از اینها استفاده نکنید، امّا میگوییم اطمینان نکنید، اعتماد نکنید، چشم به آنجا ندوزید، چشم به داخل بدوزید.»[6]

4- بیانات ایشان دیدار با اعضای مجلس خبرگان در 14/6/92 به خوبی نشان می دهد که اصطلاحاتی مانند «نرمش قهرمانانه» در راستای هدایت ابتکارات دولت مطرح شده است:

« نرمش و انعطاف و مانور هنرمندانه و قهرمانانه در همه‌ى عرصه‌هاى سیاسى، یک کار مطلوب و مورد قبولى است، لکن این مانور هنرمندانه نبایستى به معناى عبور از خطوط قرمز، یا برگشتن از راهبردهاى اساسى، یا عدم توجّه به آرمانها باشد؛ اینها را باید رعایت کرد. البتّه هر دولتى، هر شخصى، هر شخصیّتى، روشهایى دارند، ابتکاراتى دارند، این ابتکارات را انجام خواهند داد و [کار]پیش خواهد رفت.»[7]

5- در دیدار اخیر با فرماندهان سپاه در 26/6/92 ابتدا به مسوولین تذکرمی‌دهند که مراقب تعریف و تمجید و لبخند و تحویل گرفتن دشمنان باشند که هرکس که با بصیرت تر و مقاوم تر باشد مبغوض تر در نگاه دشمنان است:

 

«هیچ کس در چشم این دشمنان منفورتر از چهره‌ى درخشان و آفتاب فروزان امام بزرگوار ما نبود؛ برایش احترام قائل بودند، امّا از ته دل دشمنش بودند؛ به‌خاطر اینکه ایستاده بود، به‌خاطر اینکه امام با دو خصوصیّت بى‌نظیر «بصیرت کامل» و «قاطعیّت تمام» - هم خوب میدید و درست میفهمید، هم قاطع مى‌ایستاد - سدّى بود در مقابل پیشرفت اینها و در مقابل ناخن زدن و نیش زدن و ضربه زدن اینها؛ ...امروز هم همین‌جور است؛ هر کسى که در پایبندى به این ارزش اصولى و اصلى، یعنى ارزشى که هویّت سیاسى انقلاب را معیّن میکند - لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون - پایبندتر باشد و بفهمد که فهرست مشکلات تولیدشده و ایجادشده‌ى دشمنان علیه نظام اسلامى در این چهارچوب میگنجد - هرکسى با یک چنین بینشى و با ایستادگى در این راه باشد - همان‌قدر براى آنها مبغوض است.» [8]

 

سپس یادآوری می کنند که دشمنی که حتی پیشنهاد مذاکره داده نه تنها از «دشمن بودن» نیافتاده که به دشمنی‌اش هم به صراحت اذعان می‌کند:

 

«البتّه عالَم دیپلماسى، عالَم لبخند زدن است؛ لبخند هم میزنند، مذاکره هم میکنند، درخواست مذاکره هم میکنند، خودشان هم میگویند. به یکى از این سیاستمداران غربى چند روز پیش از این گفته بودند شما که میخواهید مذاکره بکنید با ایران، خب دشمن است ایران؛ گفته بود خب، آدم با دشمن مذاکره میکند دیگر! یعنى اقرار به دشمنى با ایران؛ صریح میگویند. علت دشمنى اشخاص نیستند، علت دشمنى این حقیقت و این هویّت است. همه‌ى آنچه که میگویند در این چهارچوب باید تفسیر و تحلیل بشود، در این چهارچوب باید فهمیده بشود.»[9]

 

و در آخر وقتی بحث «نرمش قهرمانانه» را مطرح می کنند، با ظرافت مثال کشتی‌گیر را می‌زنند و این پیام را به دشمن می دهند که تا وقتی دشمن هستی و دشمنی می‌کنی، بازی برد-برد معنی ندارد و ماجرا ماجرای یک کشتی جانانه است:

 

«ما مخالف با حرکتهاى صحیح و منطقى دیپلماسى هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسى ، چه در عالم سیاستهاى داخلى. بنده معتقد به همان چیزى هستم که سالها پیش اسم‌گذارى شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در یک جاهایى بسیار لازم است، بسیار خوب است؛ عیبى ندارد، اما این کشتى‌گیرى که دارد با حریف خودش کشتى میگیرد و یک جاهایى به دلیل فنّى نرمشى نشان میدهد، فراموش نکند که طرفش کیست؛ فراموش نکند که مشغول چه کارى است؛ این شرط اصلى است؛ بفهمند که دارند چه‌کار میکنند، بدانند که با چه کسى مواجهند، با چه کسى طرفند، آماج حمله‌ى طرف آنها کجاى مسئله است؛ این را توجّه داشته باشند.»[10]

 

دقت در مواضع هفته گذشته اوباما بهتر ابعاد این بیانات حکیمانه رهبری را روشن می کند و نشان می دهد که آنها در عین پیشنهاد مذاکره با ادبیات زورگویی صحبت می کنند. او در مصاحبه با شبکه ABC آمریکا گفت:

 

«دیپلماسی درباره سوریه به همراه تهدید نظامی الگویی بالقوه برای مذاکره درباره جاه طلبی های هسته ای تهران است. ایران باید از این تفکر دوری کند که چون آمریکا به سوریه حمله نکرد، پس این کشور در واکنش به برنامه هسته ای تهران نیز به ایران حمله نخواهد کرد. آنها (ایرانی ها) از اینکه ما (به سوریه) حمله نکردیم نباید این درس را بگیرند که ما به ایران حمله نمی کنیم. بلکه آنها باید از این فرآیند این درس را بیاموزند که پتانسیلی برای حل دیپلماتیک این مسائل وجود دارد.»[11]

 

و چه خوب رهبری در بهمن سال 91 فرمودند:

 

«مذاکره‌ى با آمریکا مشکلى را حل نمیکند؛ کجا اینها به وعده‌هاى خودشان عمل کردند؟ شصت سال است که از 28مرداد 32 تا امروز در هر موردى که با آمریکایى‌ها مسئولین این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند. ... بعد از انقلاب هم در برهه‌اى مسئولین کشور روى خوش‌بینى‌هاى خود به اینها اعتماد کردند، از آن طرف، سیاست دولت آمریکا، ایران را در محور شرارت قرار داد. ...ملت ایران را متهم کردند به شرارت؛ اهانت بزرگ. هر جا به اینها اعتماد شد، اینها این جورى حرکت کردند. باید حُسن نیت نشان بدهند. عنوان مذاکره، پیشنهاد مذاکره با فشار سازگار نیست؛ راه فشار با راه مذاکره دوتاست؛ امکان ندارد که ملت ایران قبول بکند که زیر چکمه‌ى فشار، زیر تهدید بیاید با طرف تهدید کننده و فشار آورنده مذاکره کند.»[12]

 

 


[1]ا“13790201-بیانات در دیدار با جوانان در مصلّاى بزرگ تهران‌”، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3003‎.

[2]ا“13750517-دیدار مسئولان وزارت‌ امور خارجه‌ و نمایندگان‌ سیاسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران با رهبر انقلاب”،http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=17885‎.

[3]ا“13920430-بیانات در دیدار مسئولان نظام‌”،http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=23175

[4]ا“13920101-بیانات در حرم مطهر رضوی”، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22233‎.

[5]ا“13920512-بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهورى اسلامى ایران‌”،http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=23411

[6]ا“13920606-بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت”، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=23715‎.

[7]ا“13920614-بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری”، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=23810‎.

[8]ا“13920626-بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى”، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=24033‎.

[9]همان.

[10]همان.

[11]سایت ایران هسته ای-13920625- http://www.irannuc.ir/fa/content/1734‎.

[12]ا 13911119-بیانات در دیدار فرماندهان و جمعى از کارکنان‌ نیروى هوائى ارتش، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=21996.


رهبری؛ کسی که هولوکاست را انکار کرد و البته هنوز هم هست

به نام حضرت دوست
یادداشتی از قاسم بهرامیان در وبلاگ دهه ی چهارم:
آنچه وزیر خارجه باید بداند!

اما نکته مهمتر این است که آنها که به اقدام احمدی نژاد اعتراض می‌کردند و می‌کنند و آن را نسنجیده می دانند (از میرحسین موسوی در مناظرات انتخابات 88 تا متاسفانه ابوترابی‌فرد و ولایتی و قالیباف و حدادعادل و زاکانی و محمد شریعتمداری در جریان انتخابات 92 و تا امروز توسط محمدجواد ظریف)، آیا در مورد رهبری هم همین نظر را دارند؟! 
ادعای بنده این است که اگر این آقایان به احمدی نژاد اعتراض دارند، به طریق اولی باید به رهبری هم اعتراض کنند، به سه دلیل:

سرویس سیاسی خبرنو – قاسم بهرامیان؛
 آقای ظریف اخیراً در پاسخ اعتراض یک یهودی به موضع ایران درباره هولوکاست در توییتر نوشته‌اند: «ایران هرگز هولوکاست را انکار نکرده است. مردی که هولوکاست را انکار می‌کرد، رفته است.» و البته بعداً به صورت زیر ویرایش کردند: «...مردی که تصور می‌شد هولوکاست را انکار می‌کند...»
واضح است که منظور ایشان آقای احمدی‌نژاد است. در این چند روز پاسخ‌های مختلفی به این موضع وزیر خارجه داده شده است، از جمله اینکه احمدی نژاد تنها یک سوال زیرکانه مطرح کرد برای زیر سوال بردن موجودیت رژیم صهیونیستی و نیز ادعاهای غربیها. او بدون اینکه صریحاً هولوکاست را نفی کند، سوال کرد که اگر هولوکاست واقعیت داشته، چرا فلسطین اشغال شده است؟ چرا در همان اروپا برای آنها کشور ایجاد نمی کنید؟ و اگر واقعیت نداشته، باز هم چرا فلسطین اشغال شده است؟
اما نکته مهمتر این است که آنها که به اقدام احمدی نژاد اعتراض می‌کردند و می‌کنند و آن را نسنجیده می دانند (از میرحسین موسوی در مناظرات انتخابات 88 تا متاسفانه  ابوترابی‌فرد و ولایتی و قالیباف و حدادعادل و زاکانی و محمد شریعتمداری در جریان انتخابات 92 و تا امروز توسط محمدجواد ظریف)، آیا در مورد رهبری هم همین نظر را دارند؟! 
ادعای بنده این است که اگر این آقایان به احمدی نژاد اعتراض دارند، به طریق اولی باید به رهبری هم اعتراض کنند، به سه دلیل:
1- اگر احمدی نژاد، بدون نفی صریح هولوکاست تنها سوال کرد، رهبر معظم انقلاب صریحاً آن را افسانه خوانده‌اند.
2- امروز همه کشورهای مورد خطاب ما، مواضع مقام معظم رهبری را نیز موضع رسمی کشور تلقی می‌کنند.
3- جستجوی دو واژه «هلوکاست» و «هولوکاست» در سایت مقام معظم رهبری نشان می‌دهد همه مواردی که ایشان به هولوکاست اشاره کرده‌اند، مربوط به دوره ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد است و اولین آن در 18 بهمن 1384 و آخرین آن در 27 شهریور 1391 می‌باشد.
به هر حال آقای ظریف باید بداند موضوع تنها به احمدی‌نژاد ختم نمی‌شود، بلکه رهبری همان کسی است که بارها هولوکاست را افسانه خوانده است و البته هنوز هم هستند.
«آزادى بیان - که آنها دم از آن مى‏زنند - به آنها اجازه نمى‏دهد که در باب افسانه‏ى کشتار یهودیان - معروف به هولوکاست - کسى تردید بکند. در آن قضیه، جاى آزادى بیان نیست! ...اما اهانت به مقدسات یک میلیارد و نیم مسلمان - آن هم بى‏دلیل، بدون این‏که دعوایى در بین باشد؛ بدون این‏که این طرف اهانتى به آنها کرده باشد - مجاز است و مشمول آزادى بیان»( در دیدار پرسنل نیروى هوایی-‏‏18/11/84)
«عدم تحمل رسانه‌های غربی و صهیونیستی و دولتهای حامی صهیونیزم در برابرِ حتی طرح سؤال و تحقیق درباره هولوکاست که بهانه‌ی غصب فلسطین بود، یکی از نشانه‌های این تزلزل و ابهام است. اکنون وضع رژیم صهیونیستی از همیشه‌ی تاریخ سیاه خود در افکار عمومی جهان بدتر و پرسش از دلیل پیدایش آن جدّیتر است.»(در چهارمین کنفرانس حمایت از ملت فلسطین-14/12/87)
«در یک کشورى کسى به افسانه‌ى هولوکاست اعتراض میکند، میگوید من قبول ندارم؛ او را زندان مى‌اندازند، محکومش میکنند که چرا یک حادثه‌ى پندارىِ تاریخى را انکار میکنى! ...آن وقت به پیغمبر اعظم، به این انسان برجسته‌ى همه‌ى تاریخ، صریحاً اهانت میکنند، مقدسات یک میلیارد و نیم مسلمان را مورد توهین قرار میدهند، کسى حق ندارد به این اعتراض کند که چرا شما این کار را کردید!»( دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری-18/12/90)
« امروز در بسیارى از کشورهاى غربى کسى جرأت ندارد که واقعهى مجهولالحال هولوکاست را زیر سؤال ببرد. آن طورى که اطّلاع دادند به ما، در آمریکا اگر کسانى با تکیه به مبانى روانشناسى و جامعهشناسى بخواهند بر علیه همجنسبازى چیزى بنویسند و منتشر کنند، قادر نخواهند بود، جلویشان گرفته میشود! اینها چطور ملتزم به آزادى بیانند؟ آن جایى که پاى سیاستهاى خبیث صهیونیستى در میان است که باید اخلاق ملّتها و نسلهاى جوان به فساد کشیده بشود، در آنجا آزادى بیان معنا ندارد و کسى جرأت نمیکند و حق ندارد در مقابل این سیاست خباثتآلود و رذیلانه چیزى منتشر کند - یا در قبال مسئلهاى مثل هولوکاست - امّا براى اهانت به مقدّسات اسلامى و به خیال خودشان براى سبک کردن این مقدّسات در چشم جوانان کشورهاى اسلامى چرا!»(دانشگاه علوم دریایی امام خمینی نوشهر-27/6/91)

لیست بیانات رهبر معظم انقلاب درباره هولوکاست که همگی در طول ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد است:

از غزاله و همسر زکریای رازی تا معمای ممنوعیت سیب خوردن

به نام حضرت دوست

رسانه ملی، شبکه پویا و تناقضاتی که کودکان ما می‌بینند

(یادداشتی که از طریق سایت تحلیلی خبر نو منتشر کردم)

ما رفتار متناقضی در عرصه ی فرهنگ داریم. از طرفی کودک را همیار پلیس می کنیم تا از کودکی عمل به قانون در روح و جانش شکل گیرد و از طرفی دیگر در خصوص حوزه‌ی دین بعد از اینکه ذهن کودک را از رفتارهای غیر اسلامی و با مظاهری غیر اسلامی پر کردیم او را وا می گذاریم با یک سری احکام و قوانینی که به صورت موعظه وار و با فرمی غیر هنری به کودکی که دنیایش را هنر و جذابیت های هنری اشباع کرده است و در آخر هم توقّع جامعه‌ای اسلامی با رفتارهایی اسلامی و پایبندی به قوانین سعادت بخش اسلامی داشته باشیم!

امام على علیه السلام ـ در سفارش به کمیل ـ فرمودند: اى کمیل! هیچ حرکت و رفتارى نیست، مگر این که تو در آن به شناخت نیازمندى .(میزان الحکمة، حدیث 7623)
در خصوص رسانه و تأثیرات آن بر فرهنگ و اجتماع بحث های مختلف و نظریات متنوعی وجود دارد. تا آنجا که این دیدگاههای مختلف در مورد اثرات رسانه خصوصاً سینما و تلویزیون بر مخاطبین خود ، به سه دسته ی افراطی، تفریطی و بینابینی تقسیم می شود. اما اینکه تاکنون چه اندازه بررسی های جامعه شناسانه در کشور ما و یا در سطح جهان انجام شده که به طور دقیق از اثرات رسانه ها خصوصاً دو رسانه‌ی مهم سینما و تلویزیون بر رفتار و عقاید مخاطبین سخن بگوید بنده نتوانستم اطلاعی بیابم، اما جسته و گریخته در کشور خودمان تأثیراتی را به صورت عینی دیده ام و یا از منابعی شنیده ام و از همه مهم‌تر تأثیرات آن را در مورد شخصیت خود و اطرافیان از دوران کودکی تا بزرگسالی نمی توانم انکار کنم. تأثیراتی که بعضاً حاصل تقلید در حوزه ی سبک زندگی و رفتار شخصی بوده و عمدتاً ناشی از شخصیت های اول فیلم ها و سریالها و کارتونهای تلویزیونی بوده و یا تأثیراتی که ناشی از کسب آگاهی و شناخت نسبت به مسائل مختلف اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و تاریخی بوده که  ناشی از برنامه های مستند و آموزشی رسانه‌ی فراگیر تلویزیون بوده است.
در خصوص مورد اول به خوبی خاطرم هست که در سالهای 74-75 که سریال پربیننده‌ی "در پناه تو" روی آنتن شبکه دو رفت نحوه‌ی پوشش دختران نوجوان و جوانمان بسیار مشابه نحوه‌ی پوشش شخصیت اصلی فیلم یعنی"مریم افشار"شد. از نحوه‌ی کیف دست گرفتن تا مقنعه‌ی رنگی و شیوه‌ی خاص چادر سر کردن و یا یک مورد درخصوص اثر منفی گرفتن از این رسانه که بازهم خاطرم هست وقتی یک سریال جذّاب در سالهای 77-78 با موضوع گروگانگیری یک پسر بچه‌ی خردسال از شبکه‌ی سه سیما پخش شد،‌درمصاحبه ای که پلیس آگاهی تهران با یکی از‌ جراید کرده بود اشاره شد که بعد از این سریال چند مورد گروگانگیری دقیقاً مشابه آنچه در این سریال دیده شد،در کشور اتفاق افتاد!
البته لازم به ذکر است که طبیعتاً هر اندازه مخاطب ساعات بیشتری را پای برنامه های تلویزیون بگذراند و هر اندازه تمرکزش به آن بیشتر و شناختش از دنیای پیرامون خود کمتر و مقبولیّت این رسانه برایش بیشتر باشد این اثر پذیری برای او بیشتر خواهد بود. و پر واضح است که در بین همه‌ی مخاطبان این دو رسانه،کودکان به واسطه‌ی همین دلائل،بیشترین اثر پذیری را از برنامه های این رسانه ها خواهند داشت.مرز بین این دو رسانه هم که بواسطه ی پخش شدن عموم فیلمهای سینمایی در تلویزیون ملّی، می‌شود گفت که از بین رفته است و لذا تفاوتی در میزان اثر گذاری بر مخاطب با هم نخواهند داشت بنابراین بردن کلام بر روی برنامه های تلویزیونی و اطلاق آن به تولیدات هر دو رسانه کار ناصحیحی نیست. در بین برنامه های تلویزیونی هم برنامه هایی که مربوط به کودکان هستند خصوصاً انیمیشن ها و کارتونها بیشترین اثر گذاری را دارند که شاهد این مدّعا هم علاقه‌ی زیاد کودکان به این برنامه هاست، به طوریکه اگر تمامی روز را هم کارتون ببینند احساس خستگی نمی کنند، ولی از دیدن برنامه های عروسکی یا عروسک همراه مجری خیلی استقبال نمی کنند.
پر واضح است که در بین شبکه های تلویزیونی، شبکه ی پویا که جذّاب ترین و محبوب ترین شبکه برای کودکان است و بیش از یک سال از عمرش نمی‌گذرد،ساعات طولانی ای از شبانه روز را برای کودکان پر می‌کند، اگر که والدین ممانعتی به عمل نیاورند. مسئله‌ی مورد توجّه اینجاست که آیا مسئولین،تولید کنندگان و تهیه کنندگان برنامه های کودکان، خصوصاً در این شبکه‌ی پر مخاطب به این امر مهم یعنی اثرگذاری تولیدات و محصولات خود بر رفتار کودکان توجّه دارند یا خیر؟ البته که نمی شود این توجه داشتن را نادیده گرفت، چون عمده‌ی تولیدات برای کودکان، با محور رفع یکی از خصایل بد اخلاقی و یا ایجاد یک خصلت نیک رفتاری است و طبیعتاً اگر تولید کنندگان این آثار، اعتقادی به اثرگذاری برنامه های خود نداشتند تولیداتی با این اهداف نمی ساختند و آنچه که از برآیند برنامه های این شبکه بدست می آید نشان می‌دهد که مسئولین این شبکه اهتمام جدّی و درستی نسبت به ساخت تولیدات ایرانی و با محتوای ایرانی دارند. به طوریکه شاید بتوان گفت یکی در میان انیمیشن های ایرانی پخش می کنند که انصافاً این تولیدات رنگ و لعاب خوبی هم دارند و از حیث کیفیت کار، تدریجاً تنه خواهند زد به محصولات خارجی و در شیوه‌ی داستان نویسی هم حرکت روبه جلویی دارند که به نظر می رسد ایجاد چنین شبکه ای این توان را بالاتر هم خواهد برد.
اما به نظر می‌رسد بعضاً از نکات مهمّی غفلت صورت می‌گیرد که این مقاله در صدد تذکّر آنهاست، چرا که عناصر مؤمن و دینداری در سازمان صدا و سیما وجود دارند که مایل نیستند حاصل کارشان بی‌دین شدن و بی‌توجّه شدن مخاطبانشان به مظاهر اسلامی باشد. شاهد این ادّعا بسیار است، ولی لااقل در مورد همین شبکه‌ی پویا اهتمام به ساخت انیمیشن هایی جذّاب با سرودها و آهنگ هایی دلنشین در هنگام اذان و یا انیمیشن هایی با موضوع روزه داری که در ایّام ماه مبارک پخش می‌شد، از دلائل این ادّعاست. لکن آنچه که مایه‌ی نگرانی است تفکیک مذهب و رعایت اصول و فروع مذهبی در برنامه های مذهبی و غیر‌مذهبی است. اینکه در ابتدای این گفتار اشاره به حدیثی گرانقدر از امیر مؤمنان علی علیه السلام شد برای توجه دادن به این مسئله بود که مسئولین و تولیدکنندگان همه‌ی برنامه های تلویزیونی و سینمایی باید بدانند چه تأثیری بر مخاطبین خود می گذارند و نیز باید بدانند چگونه در انتقال مفاهیم دینی به مخاطبین خود می‌توانند اثر گذار باشند؟ مگر نه این است که صدا و سیما یک دانشگاه بزرگ است برای ملّت؟ پس باید اول تعیین شود که هدف از تولیدات چیست؟ و اگر قرار است که هدف اعتلای ایران اسلامی و کمک به پرورش نسلی مؤمن و مفید برای اجتماع باشد چه کارهایی باید کرد و چه کارهایی نباید کرد! و قطعاً پس از هدف گذاری که سالهای پیش توسط حضرت امام (رحمه الله علیه) و مقام معظم رهبری انجام شده بود و به کرّات رهبری عزیز در دیدارهای خود با مسئولین و کارکنان صداو سیما به آن اشاره کرده بودند، قدم بعدی کسب علم است برای انتقال صحیح مفاهیم دینی آنهم به شیوه ای هنرمندانه و جذّاب.
در راستای همین امر مهم باید گفت که تناقض در رفتار افراد خصوصاً در منظر کودکان که در رفتار بزرگترها‌ی خود دقیق هستند و دائم به دنبال الگوگیری از محیط پیرامون خود هستند، بسیار خطرناک است. کودک از طرفی می‌بیند که مثلاً در خانواده‌ی خود به حجاب داشتن تأکید و به رعایت قوانین اسلامی توجه می‌شود و از طرفی می‌بیند که شخصیتهای محبوب و دوست داشتنی او یا مثل کارتون‌های خارجی کاملاً بدون حجاب هستند و یا مثل تولیدات داخلی با حجاب نصفه و نیمه. و آنگاه شنیدن صادقانه‌ی این کلام که من دوست دارم مثل او باشم و چرا باید حجاب داشته باشم امری بسیار به جاست و دور از ذهن نیست!! خواسته یا ناخواسته جذّابیّتی برای بی‌حجابی به او نمایانده‌ایم که با سخنرانی و موعظه و استدلال آوردن دیگر نمی توان جای آنچه را که در نهاد و ذهن کودک شکل گرفته را پرکرد.
قرآن کریم می‌فرماید: وَ اعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ‏[1] "جوانان عزیزم که چشم امید من به شماست، با یک دست قرآن را و با دست دیگر، سلاح را برگیرید و چنان از حیثیت و شرافت خود دفاع کنید که قدرت تفکر توطئه علیه خود را از آنان سلب نمایید."استاد عزیز شهید مطهری(رحمه الله علیه)در تفسیر این آیه‌ی شریفه می فرمایند"تا آن حدى که مى‏توانید نیرو تهیه کنید،قدرت در سرحدهاى خودتان متمرکز کنید...البته هر زمانى شکل خاصى دارد. قرآن مى‏گوید براى اینکه رعب شما در دل دشمن قرار بگیرد و دشمن خیال تجاوز به ساحت شما را در دماغ خودش راه ندهد نیرو تهیه کنید و نیرومند باشید."[2] و نیز می‌فرمایند:"در اسلام سبق و رمایه مستحب است. سبق مسابقه اسبدوانى است و رمایه تیراندازى کردن است...سبق و رمایه فرزند أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ است. اسلام مى‏گوید شما در تمام زمانها باید حداکثر نیرومندى را داشته باشید. اسبدوانى و تیراندازى از نظر اسلام اصالت ندارد، بلکه شکل اجرایىِ‏ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ است...یعنى اسلام براى سبق و رمایه اصالت قائل نیست، براى نیرومند شدن اصالت قائل است."[3] حال سؤال اینجاست آیا در زمانی که هجمه ی فرهنگی استکبار جهانی و به تعبیر رهبری عزیز ناتوی فرهنگی اسلامیّت کشور ما را هدف قرار داده چه سلاحی باید اتّخاذ کنیم؟ با همان سلاح جنگی و تسلیحات نظامی و با همان افسران آموزش دیده‌ی نظامی که آشنا به ابزار آلات نظامی هستند به جنگ نامرئی فرهنگی برویم؟ ناگفته پیداست که اگر چنین کنیم در این چنین میدان بزرگی شکست خواهیم خورد. رسانه ی ملّی باید افسران زبده‌ای را تربیت کند که هم آشنا به ادوات فرهنگی روز باشند و هم آشنا به اصول و فروع اسلامی و بهتر بگویم آشنا با جان و روح اسلام! در جنگ تحمیلی هشت ساله این جمله‌ی زیبا از امام راحل بود که سرنوشت جنگ خشن کلاسیک را به میدانی برای سبقت در قلّه‌های رفیع عرفانی و خداشناسی تبدیل کرد و دیدیم که ایمان و اعتقاد جوانان رزمنده بود که آنها را پیروز میدان کرد، وگرنه در چنان جنگ نابرابری که تمامی کفر بر علیه تنها کشور شیعی عالم قد علم کرده بود که کاری شدنی نبود! امام در آن زمان به رزمنده‌ها می فرمودند:[4]امروز هم راه پیروزی در همین است و این است سرّ مخالفت کسانی که می گویند کار فرهنگی کردن اولویّت دارد بر برخورد نظامی و انتظامی کردن با بی حجابان و بدحجابان. نمی شود در جایی در عمل از بی حجابی تمجید کرد و یا غالب افراد جامعه را با حجاب حداقلی و ناقص نشان داد و در جایی دیگر با سخنرانی و با زور نیروی انتظامی، مردم را وادار به حجاب داشتن کرد!
 در پایان به چند مصداق از انیمیشن‌ها و برنامه‌های کودکانه که در شبکه‌ی پویا و سایر شبکه های تلویزیونی به کرّات پخش شده اشاره می‌گردد و قضاوت را به عهده شما می‌گذاریم:
کارتون زیبا و جذّاب غزاله
«غزاله دختر بچه‌ای است که به تازگی به سن تکلیف رسیده است. او در کنار خانواده‌اش با آموزه‌های دینی و نکات اخلاقی آشنا می‌شود.» این تعریفی است که در سایت رسمی شبکه پویا در مورد این انیمیشن داده شده است. دخترکی که هر گاه از خانه بیرون می رود و لباس مدرسه می پوشد حتماً مقداری از موهایش را بیرون می گذارد. در این انیمیشن تلاشی برای محبوب جلوه دادن حجاب نمی شود در صورتیکه آموزش احکامی مثل نماز و وضو و رفع نجاسات را درخود جای داده است.
غزاله، دخترکی که تازه به سن تکلیف رسیده است
 
کارتون غزاله
 
 برنامه ی عروسکی خانه ی ما:
شخصیتهای مادر و دختر خانواده پوششی خاص دارند که قابل توجیه نیست! دختر که سنّش در اینجا معلوم نیست در خانه و بیرون خانه چیز نامعلومی را که نه روسری هست و نه کلاه،بر سر دارد و مادرخانواده که کلّاً با کلاه دیده می شود. نکته ی قابل تأسّف این است که این پوشش مادر خانواده در برابر شخصیتی که برادر همسر اوست هم عیناً همین است.
برنامه‌ی عروسکی خانه‌ی ما
اگر حقیقتاً به اثرگذاری برنامه ها توجّه می شد و اهتمام به انتقال مفاهیم دینی در کنار مفاهیم اخلاقی و تربیتی که این برنامه هدف خود را معطوف به آن کرده می شد،طبیعتاً بایستی پوشش مادر خانواده در خارج از خانه(که بعضاً نشان می دهد مادر از بیرون منزل که می آید همین پوشش را دارد)و در برابر برادر همسرش تغییر می کرد و یا به جای عنوان برادر همسر، او را برادر همین مادر می شناساندند که این مشکل هم پدید نیاید.
 
برنامه‌ی عروسکی خانه‌ی ما
انیمیشن افسانه‌ی آرش:
علی رغم آنچه که در تاریخ ایران کهن آمده‌است و تاریخ نویسان بزرگی به آن اشاره کرده‌اند که همواره پوشش زن ایرانی پوشش عفیفانه بوده و دقیقاً آنها حجاب بر سر داشته‌اند و لباسهایی بلند و پوشیده داشته‌اند[5]، ولی در این انیمیشن مادر آرش کمانگیر،پوششی با بلوز و شلوار دارد و دستمال سری که موها‌ی جلوی او و گریبانش را بیرون انداخته است. نکته‌ی قابل تأمّل اینجاست که این داستان افسانه است و سند تاریخی‌ای ندارد اگر هم داشته باشد با توجّه به آنچه که گفته شد در مورد تاریخ حجاب در ایران، بایستی شخصیّت خورشید، مادر آرش را با حجاب نشان می‌دادند اینها علاوه بر این است که هالیوود که برای خود در جهان سیطره‌ی فرهنگی‌ای دارد تاریخ را آنگونه که خود می‌خواهد نمایش می دهد یعنی با توجه به اهداف فرهنگی و سیاسی ای که دارند فیلمسازی می کنند ولی ما تاریخ را آنگونه که آنها می خواهندنشان می دهیم یعنی نه تنها به عقبه‌ی تاریخی‌ای که داستان مورد نظرمان دارد نظری نمی افکنیم که رسالت خود را هم برای ترویج فرهنگ حجاب و عفاف و مؤلّفه های دینی نادیده می گیریم. این بحث شامل حال مورد بعدی هم می‌شود.
 
انیمیشن افسانه‌ی آرش
 
 انیمیشن مشاهیر ایران؛ محمدبن زکریای رازی
در این انیمیشن همسر زکریا در داخل و خارج خانه با پوششی غیر اسلامی ظاهر می‌شود. پوششی که گریبان و موهای سرش را به نمایش می‌گذارد. با توجه به اینکه تاریخ زکریا مربوط به سالهای 251 ه.ق. – 313 ه.ق است و او دانشمندی ایرانی اسلامی است آیا چنین پوششی برای همسرش صحیح است؟ به فرض محال صحیح بودن، آیا نمایش زنی عفیف و با حجاب از زیبایی این انیمیشن می کاهد و نقصی در تاریخ و سرگذشت زکریای رازی پدید می آورد؟
 
همسر «محمدبن زکریای رازی» در انیمیشن مشاهیر ایران
برنامه ی ویژه ی خردسالان! با عنوان «سارا، مربای سیب و رودخانه»:
 این برنامه که به شیوه ای کاملاً متفاوت از برنامه های معمول شبکه‌ی پویا با اجرای یک مجری خانم آغاز شد ،با ذکر این نکته که بالای صفحه ی تلویزیون سمت چپ نوشته شده بود ویژه ی خردسالان!(یعنی گروه سنی زیر 7سال) نکات تعجب برانگیزی داشت و مجری جملات خود را اینگونه آغاز کرد:
« آیا شما داستان پدرِبزرگمون حضرت آدم رو شنیدید؟پدر بزرگم میگه که ایشون با خوردن یک سیب از بهشت بیرون شدند. یکی از دوستام میگه به خاطر خوردن گندم از بهشت بیرون شدند. مادرم میگه ایشون به خاطر خوردن یه میوه از بهشت بیرون شدند.دلیلش هم این بود که ایشون یک قانون رو زیر پا گذاشته بودند!!!!»
بعد هم مجری در برابر دیدگان متعجب کودکان که فکر می کنند یعنی چه که یک پیامبر به خاطر خوردن یک میوه از بهشت بیرون شد،از صحنه خارج می‌شود و انیمیشن سارا و مربای سیب به نمایش در می آید.در قسمت اوّل نشان داده می‌شود که دخترکی به نام سارا در جنگلی در حال رفتن هست و با خودش میگوید آخر چرا من نباید سیب بخورم؟و جملاتی از این دست که بدون اینکه به آنها پاسخی داده شود کودک را به حال خود می‌گذارند که تا روزی دیگر بیاید و در قسمت بعدی این معمّای ممنوع بودن سیب برای دخترک را حل کنند!که مثل بنده و دختر5ساله ام فردا موفّق به دیدن قسمت دومش نشدیم!!
سؤال اساسی و مهم اینجاست که آیا برای امر مهم تربیت کودکان خصوصاً کودکان ما که مسلمان هم هستند و پدر و مادر با امید به اینکه آنها پای رسانه‌ی ملّی جمهوری اسلامی نشسته‌اند ،نباید کارشناسانی دینی که رسانه والزامات آنرا بشناسند حضور داشته باشند؟ آیا اظهار نظر کردن در حوزه‌ی دین که با تمام شئون زندگی بشر سرو کار دارد اینقدر سطحی و دست پایین است که هر کسی به خود اجازه می دهد وارد آن شود بدون کسب تخصصی مربوط؟و آیا تربیت و آموزش کودکان انقدر کم اهمیت است که حاضر نیستیم امر آنرا به اهل خبره بسپاریم؟ما در کشور رفتار متناقضی در عرصه ی فرهنگ داریم. از طرفی کودک را همیار پلیس می کنیم تا از کودکی عمل به قانون در روح و جانش شکل گیرد و از طرفی دیگر در خصوص حوزه‌ی دین بعد از اینکه ذهن کودک را از رفتارهای غیر اسلامی و با مظاهری غیر اسلامی پر کردیم او را وامی گذاریم با یک سری احکام و قوانینی که به صورت موعظه وار و با فرمی غیر هنری به کودکی که دنیایش را هنر و جذابیت های هنری اشباع کرده است و در آخر هم توقّع جامعه‌ای اسلامی با رفتارهایی اسلامی و پایبندی به قوانین سعادت بخش اسلامی داشته باشیم!
  


[1] سوره ی مبارکه انفال آیه 60.
[2] مجموعه آثار شهید مطهرى،ج‏20،ص222.
[3] مجموعه آثار شهید مطهرى،ج‏21،ص162.
[4] فروردین 59/ج12 صفحه 203صحیفه امام.
[5] ویل دورانت میگوید: در زمان داریوش، زنان طبقات بالای اجتماع جز در تخت روان و روپوش دار از خانه بیرون نمی آمدند... در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده است هیچ صورت زن دیده نمیشود(تاریخ تمدن، ج1، ص552)زنان اشکانی علاوه بر استفاده از شلوار های چین دار و پیراهن های دراپه و بلند در پوشش سر و استفاده از چادر نیز بسیار پیشرفته تر از زنان هخامنشی بودند؛ و کلاه عمامه دار آنان تقریبا بیشتر موهای آن ها را میپوشانید(تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص191 و192)


خواص بی بصیرت یعنی خود ما!!

 
  . . . چقدر به ایشان گفتیم که پای مقدسات را به انتخابات باز نکنید که پس فردا اگر نامزدتان رای نیاورد ، برندارند بگویند؛ «نه بزرگ ملت ایران به سر تا پای مقدسات »!! بارها در لفافه نوشته بودم ، این بار به صراحت می نویسم ؛ «گروه پایداری ، نه در بیعت علامه مصباح ، بلکه عملا در بیعت فرقه انحرافی است !! » و فی الواقع همین را می خواست فرقه انحرافی… اول شدن حسن روحانی !! . . .

 این آقا مثل اینکه خیلی دردش گرفته ولی چرا جفنگ سرهم می کنه نمی فهمم! پای مقدسات رو چطوری میشه از انتخابات بیرون کشید؟ فقط یه راه داره و اون هم جدایی دین از سیاسته ! این نظر حضرتشونه؟؟ خبط و خطایی که خواص پرادعای ما کردند این بود که فقط بالای سرشون عکس آقا رو نصب کردند و می کنند و منتظرند کی شب حمله فرا می رسد آنقدر منتظرند که  وظیفه ی امروز از یادشون رفته! 

خواص باید جواب بدن که چرا در طی این 8 سال توی زمین اصلاح طلبا به سرکردگی هاشمی رفسنجانی بازی کردند؟ چرا به جای ذلسوزی برادرانه و مشفقانه نسبت به رئیس جمهور این ملت که یه تنه در برابر  غرزدن های اصلاح طلبا و رئیس بی منطقشون ایستاده بود اونها هم زیر پای اون رو خالی کردند؟ چرا از احمدی نژاد دیوی ساختند که ما حصلش فراموشی ماهیت پلید اصلاح طلبان بود؟ چرا از حد اعتدال خارج شدند؟ آنقدر علیه احمدی نژاد حرف زدند که از پس این جمله ی رهبری عزیز بر نیومدند که " رئیس جمهوری می خوایم که نقاط مثبت رئیس جمهور فعلی رو داشته باشه منهای نقاط ضعف او را"! چرا که اونها اساسا نقطه ی قوتی در احمدی نژاد نمی دیدند و این همون معنای اختلاف و زاویه داشتن با رهیری هست. منش رهبری جذب حداکثری است برای همین هم در مجمع تشخیص همه طیف آدم را می بینید ولی ما مدعیان ولایتمداری، تحمل خودمان را هم نداریم چه برسد به دیگران را. خطای دوم ما که ناشی از این خطای اولی است این است که برخلاف منش امام و رهبری که سعی می کردند به مردم ملاک و معیار بدهند ولی مردم خودشان راه بروند تا به خود متکی باشند ما دائم تلاش کردیم مردم را روی کول خودمان ببریم و لذا وقتی آمد که آنها نخواستند از ما برای طی طریق خود استفاده کنند و به بیراهه رفتند! من سوال جدی ام از داعیه داران خط امام و رهبری این است: آیا روحانی نقاط مثبت احمدی نژاد را دارد؟ آیا ولایتی داشت؟ آیا قالیباف و رضایی داشتند؟ آیا محض رضای خدا یک بار هم که شده پیگیر این نقاط مثبت و منفی شده بودیم ؟ آیا در صدد شناساندن طرف واحد اصلاح طلبان به مردم بودیم؟ بسیاری از مردم همانطوری که می دانم به روحانی به سببب شیخ بودنش رأی دادند نه برای مرامش ! و این یعنی میان ماه من تا ماه گردون / تفاوت از زمین تا آسمانهاست!!! به هر حال اصلاح طلبان بعد از شکست انتخاباتی خود نشستند ضعفهای خود را بررسی کردند و به حق دوا کردند و نتیجه هم گرفتند. آنها از خالی شدن میدان توسط مدعیان ولایت و رهبری استفاده کردند و با یک چهره ی موجه سبد رأی خودشان را پر کردند باشد که درس عبرتی باشد برای ما. چقدر مستانه خواندیم: ما منتظریم کی محرمّ گردد/ هنگامه ی امتحان میسر گردد!/ مامی دانیم و تیغ و حلقوم شما/ یک مو زسر علی اگر کم گردد!!! و نفهمیدیم که خودمان مالک را برگرداندیم و خودمان به علی تحمیل کردیم آنچه را که نباید!

چقدر زیبا گفت : وقتی مختار را منحرف خواندی گردنت را به تیزی شمشیر مصعب بن عمیر بسپار!!!


شیعه سپر امام خود است نه امام سپر او!!!

بسم رب الحسین
طرف توی پیام رسانش نوشته:
نگران نیستیم... رهبر ما هوشیار است!
.
.
.
بله برای شما جای نگرانی ندارد اگر که اصلاح طلبان را نمیشناسید! جای نگرانی ندارد اگر که تاریخ نخوانده اید!جای نگرانی ندارد اگر که مواضع انتخاباتی روحانی را نشنیده اید! شما کلاً راحت باشید.هم رهبری هشیار است و هم امام زمان و هم خود خدا. ولی ما نگرانیم چون هم انچه را که گفته ام را می دانیم و هم سنت های خدا را می شناسیم: خدا هم در سقیفه هم در صفین هم در ساباط و هم در کربلا هشیار بود!!! 
خدا هشیار است امام زمان و رهبری هم ولی خدا می خواهد مردم خودشان رشد کنند و برای همین هم به ما اختیار داده و امتحانمان می کند. اگر این نبود که این همه شهادتها و سختیها نبود؟ اگر جز این بود که مولایمان سالها نظاره گر غیبت نبود؟ شیعه تکلیف را روی دوش خود می بیند و وظیفه ی خود را حراست از امام و آرمان امامش می داند برای همین هم خود را پشت او قایم نمی کند بلکه جانش را سپر امام می کند!