سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیداردوست

علی شناسی در آثار شهید مطهری(3)

 

دادخواهی علی( علیه السلام)


نتیجه تصویری برای علی بن ابیطالب و قضاوت

على علیه السلام در زمان خلافت خود کار رسیدگى به شکایات را شخصا به عهده مى‏ گرفت و به کس دیگرى واگذار نمى‏ کرد. روزهاى بسیار گرم که معمولا مردم، نیمروز در خانه‏ هاى خود استراحت مى‏ کردند او در بیرون دارالاماره در سایه دیوار مى‏ نشست که اگر احیانا کسى شکایتى داشته باشد بدون واسطه و مانع شکایت خود را تسلیم کند. گاهى در کوچه ‏ها و خیابانها راه مى‏افتاد، تجسس مى‏ کرد و اوضاع عمومى را از نزدیک تحت نظر مى‏ گرفت.

یکى از روزهاى بسیار گرم، خسته و عرق کرده به مقر حکومت مراجعت کرد.

زنى را جلو در ایستاده دید. همینکه چشم زن به على افتاد جلو آمد و گفت شکایتى دارم:

«شوهرم به من ظلم کرده، مرا از خانه بیرون نموده، به علاوه مرا تهدید به کتک کرده و اگر به خانه بروم مرا کتک خواهد زد. اکنون به دادخواهى نزد تو آمده‏ ام.».

- بنده خدا! الآن هوا خیلى گرم است، صبر کن عصر هوا قدرى بهتر بشود، خودم به خواست‏ خدا با تو خواهم آمد و ترتیبى به کار تو خواهم داد.

- اگر توقف من در بیرون خانه طول بکشد، بیم آن است که خشم او افزون گردد و بیشتر مرا اذیت کند.

على لحظه‏ اى سر را پایین انداخت، سپس سر را بلند کرد در حالى که با خود زمزمه مى‏ کرد و مى‏ گفت:

«نه، به خدا قسم نباید رسیدگى به دادخواهى مظلوم را تأخیر انداخت. حقّ مظلوم را حتما باید از ظالم گرفت و رعب ظالم را باید از دل مظلوم بیرون کرد تا با کمال شهامت و بدون ترس و بیم در مقابل ظالم بایستد و حق خود را مطالبه کند.» «1»

- بگو ببینم خانه شما کجاست؟.

- فلان جاست.

- برویم.

على به اتفاق آن زن به در خانه ‏شان رفت، پشت در ایستاد و به آواز بلند فریاد کرد:

«اهل خانه! سلام علیکم.».

جوانى بیرون آمد، که شوهر همین زن بود. جوان على را نشناخت، دید پیرمردى که در حدود شصت سال دارد به اتفاق زنش آمده است. فهمید که زنش این مرد را براى حمایت و شفاعت با خود آورده است، اما حرفى نزد. على علیه السلام فرمود:

«این بانو که زن تو است از تو شکایت دارد، مى‏ گوید: تو به او ظلم و او را از خانه بیرون کرده‏ اى. بعلاوه تهدید به کتک نموده‏ اى. من آمده‏ ام به تو بگویم از خدا بترس و با زن خود نیکى و مهربانى کن.».

- به تو چه مربوط که من با زنم خوب رفتار کرده ‏ام یا بد؟! بلى من او را تهدید به کتک کرده ‏ام، اما حالا که رفته تو را آورده و تو از جانب او حرف مى‏ زنى او را زنده زنده آتش خواهم زد.

على از گستاخى جوان برآشفت، دست به قبضه شمشیر برد و از غلاف بیرون کشید. آنگاه گفت:

«من تو را اندرز مى‏ دهم و امر به معروف و نهى از منکر مى‏ کنم، تو این‏طور جواب‏

مرا مى‏ دهى؟! صریحا مى‏ گویى من این زن را خواهم سوزاند؟! خیال کرده ‏اى دنیا این قدر بى‏ حساب است؟!».

فریاد على که بلند شد مردم عابر از گوشه و کنار جمع شدند. هرکس که مى‏ آمد، در مقابل على تعظیمى مى ‏کرد و مى‏ گفت:

«السلام علیک یا امیرالمؤمنین.».

جوان مغرور تازه متوجه شد با چه کسى روبرو است، خود را باخت و به التماس افتاد: یا امیرالمؤمنین! مرا ببخش، به خطاى خود اعتراف مى‏ کنم. از این ساعت قول مى‏ دهم مطیع و فرمانبردار زنم باشم، هرچه فرمان دهد اطاعت کنم. على رو کرد به آن زن و فرمود:

«اکنون برو به خانه خود، اما تو هم مواظب باش که طورى رفتار نکنى که او را به اینچنین اعمالى وادار کنى.» «2»

(ج‏ 18 مجموعه ‏آثار  ،  491     شکایت از شوهر ..... ص : 491)

____________________________________________________________
(1). عبارت این است: «لا و اللَّه، اویؤخذ للضعیف حقه من القوى غیر متعتع.» این جمله از کلام رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله اقتباس شده است. خود امیرالمؤمنین و صحابه دیگر از رسول خدا نقل کرده ‏اند که مکرر مى‏ فرمود: «لن تقدس امة حتى یؤخذ للضعیف حقه من القوى غیر متعتع» (کافى، باب امر به معروف و نهى از منکر؛ ایضا نهج البلاغه، فرمان مالک اشتر) یعنى هرگز ملتى منزه و قابل احترام نخواهد شد مگر اینکه به پایه ‏اى برسد که حق ضعیف از قوى باز ستانده شود بدون آنکه زبان ضعیف در مقابل قوى به لکنت بیفتد.

(2). بحارالانوار، جلد 9، چاپ تبریز، صفحه 598.

 

 


علی شناسی در آثار شهید مطهری(2)

 

علی علیه السلام و کتابت احادیث نبوی

از صدر اسلام میان عمر و بعضى صحابه دیگر از یک طرف، و على‏ علیه‏ السلام‏ و بعضى صحابه دیگر از طرف دیگر در تدوین و کتابت احادیث نبوى اختلاف نظر وجود داشت.

گروه اول که عمر در رأس آنها بود استماع و ضبط و نقل احادیث را بلامانع مى‏دانستند، اما کتابت و تدوین آنها را مکروه مى‏شمردند به عذر اینکه با قرآن مشتبه نشود و یا اهتمام به حدیث جاى اهتمام به قرآن را نگیرد، ولى گروه دوم که على علیه السلام در رأس آنها بود از آغاز به کتابت و تدوین احادیث نبوى تشویق و ترغیب کردند. عامه به پیروى از خلیفه دوم تا یک قرن به تدوین حدیث نپرداخت، اما پس از یک قرن عامه نیز از نظر على علیه السلام پیروى کرد و نظر عمر منسوخ گشت، و به همین جهت شیعه یک قرن پیش از عامه موفق به جمع و تدوین حدیث شد.

(مجموعه آثار ،ج‏14، 287، کتابسوزى ایران و مصر ..... ص : 273)


نتیجه تصویری برای علی منی و انا من علی

 


مدح امیر المؤمنین ( علیه السلام)

جنت اگر سرای علی شد عجیب نیست

 حاتم اگر گدای علی شد عجیب نیست

 موسی گر آشنای علی شد عجیب نیست

 عیسی اگر فدای علی شد عجیب نیست

**********


نتیجه تصویری برای علی بن ابیطالب

این حیدر است که جان و دل نبی است

پیغمبرم بگفته که بعدش ، این علی ولی است

باب المراد همه انبیا، یقین علی است

زهراست کوثر و ساقی، همین علی است

حور و ملک همه قربانی علی است

سیمای پرفروغ و رخش، نور سرمدی است

حق در کلام امیرم بَه چه منجلی است

اول علی و آخر هم ، فقط علی است (26/6/95)


علی شناسی در آثار شهید مطهری (1)

خدمات علمی امیر المؤمنین ( علیه السلام) 

نتیجه تصویری برای علی بن ابیطالب

علی ( علیه السلام ) و قرآن کریم  

على‏ (علیه‏ السّلام‏) از حدود ده سالگى با قرآن آشناست، یعنى سنّ على در این حدود بود که اوّلین آیات قرآن بر پیغمبر اکرم نازل شد و على مانند تشنه‏ اى که به آب زلال برسد آنها را فرا مى‏ گرفت و تا آخر عمر پیغمبر در رأس کاتبان وحى قرار داشت. 

على حافظ قرآن بود و همیشه قرآن را تلاوت مى‏ کرد، شبها که به عبادت مى‏ ایستاد با آیات قرآن خوش بود. با این وضع اگر سبک قرآن قابل تقلید مى‏ بود، على با آن استعداد بى ‏نظیر در سخنورى و فصاحت و بلاغت که بعد از قرآن نظیرى براى سخنش نمى‏ توان یافت، مى‏ بایست تحت تأثیر سبک قرآن از سبک قرآن پیروى کند و خود به خود خطابه‏ هایش به شکل آیات قرآن باشد، امّا مى‏ بینیم سبک قرآن با سبک على کاملا متفاوت است. 

آنگاه که على در ضمن خطابه‏ هاى غرّا و فصیح و بلیغش آیه‏اى از قرآن مى‏ آورد کاملا متمایز است و ستاره ‏اى را ماند که در مقابل ستارگان دیگر درخشش فوق العاده دارد.

(مجموعه آثار،   ج‏2 ، ص   215     الفاظ قرآن ..... ص : 213)

 

 

علی علیه السلام و کتابت قرآن

مرحوم صدر اثبات مى‏ کنند که اول کسى که قرآن را جمع آورى کرد و نوشت امیرالمؤمنین على‏ علیه‏ السلام‏ بود. اول کسى که قرآن را نقطه گذارى کرد- تا آن وقت نقطه گذارى در خط معمول نبود- ابوالاسود دئلى از اصحاب امیرالمؤمنین بود. اول کسى که در علم قرائت، کتاب تصنیف کرد ابان بن تغلب بود، و هم او اول کسى است که در معانى قرآن و توضیح لغات مشکله قرآن کتاب نوشت. اولین کسى که در فضایل قرآن کتاب نوشت، ابى بن کعب صحابى معروف است که شیعى است. اول کسى که در مَجازات قرآن تألیف کرد فراء، نحوى معروف است که شیعى و ایرانى است. اول کسى که در احکام قرآن کتاب نوشت محمد بن سائب کلبى است. اول‏ کسى که در تفسیر تصنیف کرد سعید بن جبیر بود «1» به هرحال در میان تابعین و شاگردان تابعین که در قرن اول و دوم مى‏زیسته‏اند، ده نفرند که به عنوان متخصص فن قرائت شناخته شده‏اند. هفت نفر از آن ده نفر معروفتر و مشهورتر و معتبرترند و به «قرّاء سبعه» معروفند. آنان عبارتند از: نافع بن عبد الرحمن، عبد اللَّه بن کثیر، ابوعمرو بن العلاء، عبد اللَّه بن عامر، عاصم بن ابى النجود، حمزة بن حبیب، على کسائى.

چهار نفر از این هفت نفر ایرانى‏ اند و سه نفر غیرایرانى. از چهار نفر ایرانى دو تن شیعه‏ اند و از سه نفر غیرایرانى نیز دو تن شیعه ‏اند.

علامه جلیل، مرحوم سیدحسن صدر در کتاب تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام‏ «2» از شیخ عبد الجلیل رازى نقل مى‏ کنند که اکثر پیشوایان علم قرائت اعم از مکى، مدنى، کوفى و بصرى و غیرهم از عدلیه (شیعه یا معتزله) بوده‏اند.

(مجموعه آثار،ج‏14، 398، قرائت و تفسیر ..... ص : 397)

 

 


اولین اعلام جانشینی علی علیه السلام برای پیامبر اکرم ( صلوات الل


به نام عالی اعلی

برخی گمان می کنند که پیامبر اکرم ( صلوات الله علیه و آله ) تنها در روز عید غدیر و در زمانی که تنها دوماه به رحلتشان مانده بود، مسئله ی جانشینی علی بن ابیطالب ( علیه السلام) را در جمیع شئون خود به جز در دریافت وحی، مطرح کردند. در صورتیکه طبق آنچه در تاریخ اسلام آمده است پیامبر در طول دوره ی پیامبری شان بارها و بارها به این امر مهم تصریح فرمودند و به مناسبت های مختلف به آن اشاره کردند. از جمله در روز دعوت علنی خویشاوندان خود به اسلام.شهید مطهری به خوبی در خصوص آن روز توضیح می دهند :

  

نتیجه تصویری برای دعوت علنی پیامبر خویشاوندان خود را

«وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» (1) خویشاوندان نزدیکت را انذار و اعلام خطر کن. هنوز پیغمبر اکرم اعلام دعوت عمومى به آن معنا نکرده بودند. مى‏دانیم در آن هنگام على (ع) بچه‏اى بوده در خانه پیغمبر. (على‏ علیه‏ السّلام‏ از کودکى در خانه پیغمبر بودند که آن هم داستانى دارد.) رسول اکرم به على (ع) فرمود غذایى ترتیب بده و بنى هاشم و بنى عبد المطّلب را دعوت کن. على (ع) هم غذایى از گوشت درست کرد و مقدارى شیر نیز تهیه کرد که آنها بعد از غذا خوردند. پیغمبر اکرم اعلام دعوت کرد و فرمود من پیغمبر خدا هستم و از جانب خدا مبعوثم. من مأمورم که ابتدا شما را دعوت کنم و اگر سخن مرا بپذیرید سعادت دنیا و آخرت نصیب شما خواهد شد. ابو لهب که عموى پیغمبر بود تا این جمله را شنید عصبانى و ناراحت شد و گفت تو ما را دعوت کردى براى اینکه چنین مزخرفى را به ما بگویى؟! جار و جنجال راه انداخت و جلسه را بهم زد. پیغمبر اکرم براى بار دوم به على (ع) دستور تشکیل جلسه را داد. خود امیر المؤمنین که راوى هم هست مى‏فرماید که اینها حدود چهل نفر بودند یا یکى کم یا یکى زیاد. در دفعه دوم پیغمبر اکرم به آنها فرمود هر کسى از شما که اول دعوت مرا بپذیرد، وصىّ، وزیر و جانشین من خواهد بود. غیر از على (ع) احدى جواب مثبت نداد و هر چند بار که پیغمبر اعلام کرد، على (ع) از جا بلند شد. در آخر پیغمبر فرمود بعد از من تو وصىّ و وزیر و خلیفه من خواهى بود. 

(ج‏4 ،879، داستان یوم الانذار ..... ص : 879)

 


مدیریت زمان قسمت 2

    نظر

 

نتیجه تصویری برای مدیریت زمان

 

به نام حضرت دادار هستی بخش

 

بحث درباره ی الزامات مدیریت زمان است. در بخش قبلیhttp://didaredoost.parsiblog.com/Posts/141/ توضیح داده شد که اوّلی ترین مسئله در بحث مدیریت زمان، داشتن انگیزه برای انجام کارهای مورد نظر است. انگیزه ای که ناشی از علم به مفید و لازم بودن آن کار یا کارهاست و ثانیاً عقل انسان در برابر این علم خاضع شده باشد . و ثالثاً اینکه احساسات انسان هم برای انجام آن کار یا کارها به غلیان در آمده باشد.

در این قسمت، از قدم دیگری در باب مدیریت زمان صحبت می کنیم و آنهم داشتن اولویت در کارها و تقسیم بندی کارها به ضروری و غیر ضروری و اهمّ و مهم است. توضیح آنکه طول عمر هر انسانی محدود است و البته نامشخص. برای هر انسانی کارها و برنامه ها و هدفهای متنوعی در ذهن نقش می بندد که انسان را مایل به انجام آنها می کند ولی انسان بدلیل فرصت کم و محدودی که دارد، ناگزیراست از میان آنها دست به انتخاب بزند و در این مرحله ی انتخاب است که تجربه و عقل انسان خردمند به او می گوید که باید به انتخاب مهمترین کار اقدام بکند که لازمه ی آن این است که اوّل برای خودش فهرستی از کارهایی را که می خواهد انجام دهد تهیه کند. البته فهرستی که لازم است شامل کارها و برنامه های بلند مدت ، میان مدت و کوتاه مدت باشد. به عنوان مثال هر انسانی در هر زمانی که خواست به طور جدی به هدفی دست پیدا کند که آن هدف ،هدفی است که زمان مثلا چند ماهه نیاز دارد تا رسیدن به آن ، این هدف برای او هدفی میان مدت تلقی می شود مثل ورزشکاری که بازیهای المپیک را برای خود هدف گذاری کرده و یا دانش آموزی که ایام امتحانات و یا زمان کنکور را برای خود هدف قرار داده است و کارهای روزانه ی او جزء اهداف کوتاه مدت او به حساب می آیند ولی برنامه ای که او برای اصل زندگی خودش دارد، هدف بلند مدت او محسوب می شود. هدفی که کلی است و جاده ی اصلی زندگی او را تعیین می کند. البته می توان گفت که به تعبیر فلسفی اهداف انسانی تشکیکی هستند یعنی دارای مراتب و درجات مختلفی هستند مثل طیف های نور که از ضعیفترین تا قوی ترین درجه همگی نور را تشکیل می دهند.

 

نتیجه تصویری برای مسلمان و مدیریت زمان

 

به عنوان مثال هدف کلی یک انسان مؤمن و مسلمان این است که عبد صالحی باشد برای پروردگار خود و این را هدف کلی زندگی اش ترسیم می کند ولی برای رسیدن به این هدف و آرمان خود بایستی به اهداف جزئی تر و کوچکتری دست یابد. مثل اینکه باید در قدم اول بفهمد که چه راههایی او را برای رسیدن به این مقصود یاری می کند؟ چه ابزار و وسایلی برای رسیدن به آن نیاز دارد؟ چه مراتبی را باید طی کند تا به آن هدف دست پیدا کند؟ یعنی حقیقتاً به یک مطالعه ی کارشناسی نیاز دارد تا نقشه ی راهی برای خود ترسیم کند و به تناسب زمانی که برای خود تعریف می کند به تعیین اهداف کوچکتر و بازه ی زمانی برای رسیدن به آن اهداف بپردازد.

در هر مرحله ای هم باز نیاز دارد که زمان خود را مدیریت کند و به الزامات مدیریت زمان توجه داشته باشد. در مورد مثال گفته شده اگر کسی به خوبی مطالعه کند و تعمّق کافی داشته باشد و منابع درستی را در اختیار داشته باشد به این مهم می رسد که لازم است هم زندگی دنیایی خود را آباد کند و صاحب شغل و حرفه و خانواده شود یعنی برنامه ی درستی برای روابط صحیح با مردم و جهان پیرامون خود داشته باشد و هم به طور خاص برنامه ای برای خودسازی و تهذیب نفس و عبادات ویژه ی خود داشته باشد که تنظیم کننده ی روابط او با خداوند و پروردگار عالم است و ضامن صحت روابط او با مردم هم هست. و اینها همگی اهدافی میان مدت تلقی می شوند.

این چنین انسانی موظف است برنامه ی روزانه ای داشته باشد و در انتهای هر روز به محاسبه ی خود بپردازد و ببیند که چقدر از مسیر موظفی خود را پیموده است؟

پس داشتن برنامه ی زمان بندی و چشم اندازکوتاه مدت ، میان مدت و بلندمدت برای همه ی کارهای در برنامه؛ عاملی مؤثر برای تداوم یافتن حرکت در مسیر و رسیدن به هدف است؛ همچنانکه نگاه به قلّه سختی راه را بر کسانی که قلّه را هدف مسیر و حرکت خود قرار داده اند، هموار می کند .

(ادامه دارد...)

 


بسیجی باید اینگونه باشد!

نتیجه تصویری برای بسیج و رهبری

به نام زیبای حضرت آفریدگار

روز یکشنبه 95/6/14 ساعت 5 بعد از ظهر در پایگاهی در نیروگاه در مورد "کتاب کار باید تشکیلاتی باشد" برای اعضای شورای پایگاه صحبت کردم. نکته های کتاب را به صورت پاورپوینت برای بچه ها به نمایش گذاشتم و در لابه لای نکته ها راجع به مصادیق آنها صحبت کردم.

ولی ظاهراً مصادیق مطالب برای بچه ها جذاب تر بود. چون بعد از جلسه یکی از دوستان برایم پیام فرستاد که بچه ها خواستار بیشتر پرداختن به مصادیق شدند و گفته اند که چون ما همگی کتاب را در اختیار داریم لذا نیازی به پاور پوینت نیست.

ولی به نظر من خوب است که کار به شیوه ی جلسه ی قبل پیش برود چرا که اولاً مطمئنم که اگر از بچه ها در مورد مطالب کتاب سؤال کنم نمی توانند پاسخ بدهند چون غالباً افراد با دقت مطالب کتاب ها را نمی خوانند برای اینکه به ضرورت و اهمیت آن پی نبرده اند. و ثانیاً برای اینکه بسیار لازم است که بچه های بسیج یاد بگیرند که باید روی تک تک جملات امام و رهبری کار کنند و از روی آنها ساده نگذرند . اگرمطالعه ی دقیق روی سخنان امام و رهبری انجام شود و نکته برداری شود و در مورد آنها بحث و گفتگو شود و به صورت موضوعی آن سخنان استخراج شده باشد در اینصورت هم آن سخنان و نکات مدّنظر این بزرگواران در اذهان بچه ها می ماند و هم بچه ها در حین عمل به فرمایشات این بزرگان دچار افراط و تفریط نمی شوند و هم این عادت در آنها به وجود می آید که تمرین ولایت مداری کنند. یعنی یاد بگیرند چگونه باید پشت سر مولا حرکت کنند و پا جای پای مولا بگذارند.

که اگر در طول همه ی سالهای انقلاب و خصوصاً بعد از جنگ چنین کرده بودیم قطعاً شاهد انحرافات در مسیر انقلاب نمی شدیم و هزینه های گزافی را در راه حفظ انقلاب نمی پرداختیم .لا اقل خودمان به دروازه ی خودمان گل نمی زدیم! هر چه که از خرابی ها بود از جبهه ی دشمن بود و نه از جبهه ی خودی. ولی متأسفانه همین امروز هم شاهد هستیم که بسیاری از سخنان رهبری یا بر زمین می ماند و عاملی پیدا نمی کند و یا اساساً خلاف آن عمل می شود نمونه اش در بحث تغییر کتب درسی حوزه ، پرداختن عملی به بحث اقتصاد مقاومتی، در آوردن فرهنگ از وضع مظلومیتی که دارد و قس علی هذا....

پس مطالعه ی بند بند آن نکات و بحث پیرامون آنها لازم و ضروری است. و برای اثبات این مطلب لازم است در ابتدای جلسه ی بعد از بچه ها در مورد مطالب گفته شده و مطالبی که خودشان خوانده اند سؤال شود تا این موضوع برایشان به خوبی روشن گردد.

موضوع اینکه چه بکنیم که بسیج در انظار مردم صرفاً یک جایی نباشد برای افرادی که از سر بیکاری دور هم جمع شده اند در جلسه اشاره شد که در این رابطه باید بگویم که ؛

 اولاً این مسئله بر می گردد به بازنگری و بازخوانی اهداف و آرمانهای بسیج در نگاه امام و رهبری و ثانیاً بررسی امکانات و استعدادهای درون این پایگاه و بررسی کارهایی که باید انجام شود با توجه به محیطی که پایگاه در آن قرار دارد.

از نظر من آنچه که برای هر پایگاه بسیجی لازم است توجه به این نکات است:

1-    عمق بخشی به معارف دینی و انقلابی اعضاء پایگاه به طوریکه لااقل هر فرد شورای پایگاه توانایی پاسخگویی به شبهات و سؤالات مشهور در حوزه های دینی و انقلابی را داشته بشد. 

2-    خودسازی و تهذیب نفس که ما حصل آن این می شود که مردم هر محلّه ای می فهمند که یک راه برای اینکه بچه هایشان خوش خلق و خوش رفتار شوند و رفتار ها و کردارهای آنها خوب شود، رفتن به درون پایگاههای بسیج است.این مهم با کار کردن بر روی مباحثی مثل اخلاص، احترام به والدین، تمرین صبوری، تمرین گذشت ،خدمت به مردم و عبادتهای پرمغز و معناو مطالعه بر روی سیره ی بزرگان و خصوصاً شهدا بدست می آید.

3-    پیدا کردن روحیه ی مسئولیت پذیری . هر بسیجی با مطالعه ی درست اهداف و آرمانهای انقلاب خود را مسئول در برابر حفظ اسلام و انقلاب می بیند و نمی تواند در برابر مسائلی که موجب به خطر افتادن کیان انقلاب می شود بی تفاوت بماند.

     4- توجه به مشکلات مردم و نظام  ، روحیه ی مسئولیت پذیری افراد بسیجی در برابر انقلاب و اسلام موجب می شود که یک فرد بسیجی دائماً به دنبال شناسایی خلأها و نیازها و کمبودها و نقاط نفوذ پذیری دشمن باشد. و دائماً در فکر سد کردن و بستن آن روزنه ها باشد. لذا  هم در عرصه ی محرومیت زدایی از محله و شهرو کشور خود گام بر می دارد ، هم در عرصه ی احقاق حقوق مردم و ایجاد عدالت در محله و شهر و کشور خود تلاش می کند ، هم به تعمیق بخشیدن به باورها و اعتقادات مردم می پردازد ، هم نشاط علمی را در محیط پیرامون خود بالا می برد و خود هم دست از کار علمی بر نمی دارد.  

5-    بسیجی ای که دغدغه ی مردم را داشته باشد و به فکر رفع مشکلات مردم باشد با کمک امکانات و موقعیتی که دارد و با کمک خود نیروهای بسیجی می تواند چنان در دل مردم جا باز کند که معضلات فرهنگی آنها را هم رفع کند و به عبارت دیگر مردم پذیرای فرهنگ او و نگرش و اندیشه ی عملی او خواهند شد. آنچنان که کسانی همچون امام موسی صدر و حاج احمد متوسلیان و شهید محمد بروجردی توانستند چنین کنند.روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد. 

والسلام 

 



پیشفرضهای ساده انگارانه اظهارات روحانی( در خصوص آموزش زبان خارجی

بسم الله الرحمن الرحیم
  نویسنده: آقای عبدالله عبدالهی
http://www.rajanews.com/news/241065
  
 آقای روحانی در سخنرانی امروز  خود به مناسبت روز معلم درباره موضوع آموزش زبان در مدارس کشور گفته‌اند "اینکه کدام زبان و چه تعداد زبان خارجی بیاموزیم هم به امکانات ما و هم به تعداد معلمین آشنای ما به زبان‌های خارجی ارتباط دارد و البته هم به خواست مردم مرتبط است. مردم خودشان باید بخواهند و دانش‌آموز هم باید خودش بخواهد و باید بتواند انتخاب کند چند زبان می‌خواهد بیاموزد."
 
 
جناب رئیس‌جمهور افزوده است که "وقتی در یک مدرسه‌ای 98 درصد دانش آموزان یک زبان را انتخاب کردند و 2 درصد دیگر زبان دیگری را برگزیدند ما که نمی‌توانیم برای آن 2 درصد معلم دیگری را به کار بگیریم."
 
 
این اظهارات فارغ از اینکه از کدام منشأ روانشناسی معرفتی برمی‌خیزد، حاوی «پیش‌فرض‌ها»ی بخصوصی است که مختصراً به آنها اشاره می‌شود. درباره اینکه آقای روحانی با علم یا بدون علم به این پیش‌فرض چنین سخنانی را ایراد کرده‌اند نمی‌توان به سادگی قضاوت کرد، اما در هر دو سوی این قضاوت، ایشان زیر سوال است.
 
 
1- نخستین پیش‌فرض اظهارات جناب روحانی آن است که حکومت فارغ از نیازها و حقوق یک ملت، "خواست" آنان را باید در مرکز تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌های خود قرار دهد. این یک پیش‌فرض پوپولیستی و عوام‌فریبانه است و حتی قائلان  به حکومت‌های سکولار و لیبرال نیز درباره اینکه تنها معیار یک حکومت در تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌ها باید صرفاً "خواست" مردم باشد تردیدهای جدی دارند. 
 
 
اساساً یکی از مرزهای جدی مردمسالاری دینی و پوپولیسم در مسائلی از این دست ظهور می‌کند. مردمسالاری دینی در عین توجه به خواست و مطالبات مردم، مفتون آنها نیست و بر نیازهای برتر و سعادت مردم تمرکز بیشتری دارد.
 
 
2- پیش فرض دوم آن است که گویا جناب روحانی تمایل 98 درصد دانش آموزان به زبان انگلیسی در شرایط فعلی(اگر این خبر ایشان درست باشد) را یک "خواست فطری" و مادرزادی در نظر می‌‌گیرند. به این معنا که هر نوزادی که از شکم مادر متولد می‌شود با خود کشش و تمایلی به یادگیری زبان انگلیسی به همراه دارد. در این پیش‌فرض، به وجوه "تاریخی" این قبیل خواست‌ها و تمایلات و مدیریتی که توسط امر قدرت و سیاست درباره خواسته‌ها و مطالبات توده‌ اتفاق می‌افتد توجهی نشده است. 
 
 
3- سومین پیش فرض سخنان آقای روحانی آن است که "زبان" را یک امر Instrumental و یک ابزار محض برای انتقال معنا فرض کرده و متعاقب آن معتقد می‌شود که یادگیری زبان صرفاً یک ابزار بیشتر برای کسب علم بالاتر در اختیار ملت قرار می‌دهد.
 
 
ایشان توجه نفرموده‌اند که زبان همه علوم، انگلیسی نیست و در علم حقوق، زبان فرانسه، در فلسفه و حتی مهندسی صنایع، زبان آلمانی کارآمدتر از انگلیسی است و قس علیهذا. البته موجب تعجب است که ایشان بعنوان یک حقوقدان، از برتری زبان فرانسه در علم حقوق هم غفلت دارند.
 
 
اما امر عجیب‌تر، سادگی و ناپختگی مفروضات ایشان راجع به زبان است. بیش از 100 سال است که «زبان» به یکی از موضوعات محوری فلسفه تبدیل شده و نگاه "ابزار انگارانه" به زبان به طور جد مورد نقد قرار گرفته. اهمیت موضوع زبان به حدی است که برخی فلاسفه نه تنها معتقدند زبان صرفاً ابزار انتقال معنا نیست، بلکه اعتقاد دارند زبان در "ساخت" یک معنا مشارکت کاملاً جدی دارد. ارنست کاسیرر تاثیر متقابل زبان و اندیشه را نشان می‌دهد و ماکس مولر سایه تاریک زبان بر اندیشه را رفع نشدنی میداند. ویتگنشتاین فیلسوف معروف جمله معروفی درباره زبان دارد و مرز جهان هر فرد را مرز زبان او می‌داند. هایدگر نیز زبان را "خانه‌ وجود" می‌خواند، و مباحث گسترده و پیچیده‌ای درباره زبان و ماهیت هرمنوتیکی آن توسط وی و شاگردش گادامر مورد طرح و بحث قرار گرفته است.
 
 
البته توقع این نیست که جناب آقای روحانی با مشغله‌های سنگین خود برای توجیه برجام فرصتی برای مطالعه و تحقیق درباره اهمیت زبان داشته باشند، با این حال از شخصیتی در جایگاه رئیس‌جمهوری یک کشور انتظار می‌رود با توجه به اهمیت این منصب، حداقل از مشاوران و صاحب‌نظران بهتری مشورت بگیرند تا چنین پیش‌فرض‌های ساده‌انگارانه‌ای تحقیر موقعیت ریاست‌جمهوری را به دنبال نداشته باشد.
 آقای روحانی در سخنرانی امروز  خود به مناسبت روز معلم درباره موضوع آموزش زبان در مدارس کشور گفته‌اند "اینکه کدام زبان و چه تعداد زبان خارجی بیاموزیم هم به امکانات ما و هم به تعداد معلمین آشنای ما به زبان‌های خارجی ارتباط دارد و البته هم به خواست مردم مرتبط است. مردم خودشان باید بخواهند و دانش‌آموز هم باید خودش بخواهد و باید بتواند انتخاب کند چند زبان می‌خواهد بیاموزد."
 
 
جناب رئیس‌جمهور افزوده است که "وقتی در یک مدرسه‌ای 98 درصد دانش آموزان یک زبان را انتخاب کردند و 2 درصد دیگر زبان دیگری را برگزیدند ما که نمی‌توانیم برای آن 2 درصد معلم دیگری را به کار بگیریم."
 
 
این اظهارات فارغ از اینکه از کدام منشأ روانشناسی معرفتی برمی‌خیزد، حاوی «پیش‌فرض‌ها»ی بخصوصی است که مختصراً به آنها اشاره می‌شود. درباره اینکه آقای روحانی با علم یا بدون علم به این پیش‌فرض چنین سخنانی را ایراد کرده‌اند نمی‌توان به سادگی قضاوت کرد، اما در هر دو سوی این قضاوت، ایشان زیر سوال است.
 
 
1- نخستین پیش‌فرض اظهارات جناب روحانی آن است که حکومت فارغ از نیازها و حقوق یک ملت، "خواست" آنان را باید در مرکز تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌های خود قرار دهد. این یک پیش‌فرض پوپولیستی و عوام‌فریبانه است و حتی قائلان  به حکومت‌های سکولار و لیبرال نیز درباره اینکه تنها معیار یک حکومت در تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌ها باید صرفاً "خواست" مردم باشد تردیدهای جدی دارند. 
 
 
اساساً یکی از مرزهای جدی مردمسالاری دینی و پوپولیسم در مسائلی از این دست ظهور می‌کند. مردمسالاری دینی در عین توجه به خواست و مطالبات مردم، مفتون آنها نیست و بر نیازهای برتر و سعادت مردم تمرکز بیشتری دارد.
 
 
2- پیش فرض دوم آن است که گویا جناب روحانی تمایل 98 درصد دانش آموزان به زبان انگلیسی در شرایط فعلی(اگر این خبر ایشان درست باشد) را یک "خواست فطری" و مادرزادی در نظر می‌‌گیرند. به این معنا که هر نوزادی که از شکم مادر متولد می‌شود با خود کشش و تمایلی به یادگیری زبان انگلیسی به همراه دارد. در این پیش‌فرض، به وجوه "تاریخی" این قبیل خواست‌ها و تمایلات و مدیریتی که توسط امر قدرت و سیاست درباره خواسته‌ها و مطالبات توده‌ اتفاق می‌افتد توجهی نشده است. 
 
 
3- سومین پیش فرض سخنان آقای روحانی آن است که "زبان" را یک امر Instrumental و یک ابزار محض برای انتقال معنا فرض کرده و متعاقب آن معتقد می‌شود که یادگیری زبان صرفاً یک ابزار بیشتر برای کسب علم بالاتر در اختیار ملت قرار می‌دهد.
 
 
ایشان توجه نفرموده‌اند که زبان همه علوم، انگلیسی نیست و در علم حقوق، زبان فرانسه، در فلسفه و حتی مهندسی صنایع، زبان آلمانی کارآمدتر از انگلیسی است و قس علیهذا. البته موجب تعجب است که ایشان بعنوان یک حقوقدان، از برتری زبان فرانسه در علم حقوق هم غفلت دارند.
 
 
اما امر عجیب‌تر، سادگی و ناپختگی مفروضات ایشان راجع به زبان است. بیش از 100 سال است که «زبان» به یکی از موضوعات محوری فلسفه تبدیل شده و نگاه "ابزار انگارانه" به زبان به طور جد مورد نقد قرار گرفته. اهمیت موضوع زبان به حدی است که برخی فلاسفه نه تنها معتقدند زبان صرفاً ابزار انتقال معنا نیست، بلکه اعتقاد دارند زبان در "ساخت" یک معنا مشارکت کاملاً جدی دارد. ارنست کاسیرر تاثیر متقابل زبان و اندیشه را نشان می‌دهد و ماکس مولر سایه تاریک زبان بر اندیشه را رفع نشدنی میداند. ویتگنشتاین فیلسوف معروف جمله معروفی درباره زبان دارد و مرز جهان هر فرد را مرز زبان او می‌داند. هایدگر نیز زبان را "خانه‌ وجود" می‌خواند، و مباحث گسترده و پیچیده‌ای درباره زبان و ماهیت هرمنوتیکی آن توسط وی و شاگردش گادامر مورد طرح و بحث قرار گرفته است.
 
 
البته توقع این نیست که جناب آقای روحانی با مشغله‌های سنگین خود برای توجیه برجام فرصتی برای مطالعه و تحقیق درباره اهمیت زبان داشته باشند، با این حال از شخصیتی در جایگاه رئیس‌جمهوری یک کشور انتظار می‌رود با توجه به اهمیت این منصب، حداقل از مشاوران و صاحب‌نظران بهتری مشورت بگیرند تا چنین پیش‌فرض‌های ساده‌انگارانه‌ای تحقیر موقعیت ریاست‌جمهوری را به دنبال نداشته باشد.
آقای روحانی در سخنرانی امروز  خود به مناسبت روز معلم درباره موضوع آموزش زبان در مدارس کشور گفته‌اند "اینکه کدام زبان و چه تعداد زبان خارجی بیاموزیم هم به امکانات ما و هم به تعداد معلمین آشنای ما به زبان‌های خارجی ارتباط دارد و البته هم به خواست مردم مرتبط است. مردم خودشان باید بخواهند و دانش‌آموز هم باید خودش بخواهد و باید بتواند انتخاب کند چند زبان می‌خواهد بیاموزد."
 
 
جناب رئیس‌جمهور افزوده است که "وقتی در یک مدرسه‌ای 98 درصد دانش آموزان یک زبان را انتخاب کردند و 2 درصد دیگر زبان دیگری را برگزیدند ما که نمی‌توانیم برای آن 2 درصد معلم دیگری را به کار بگیریم."
 
 
این اظهارات فارغ از اینکه از کدام منشأ روانشناسی معرفتی برمی‌خیزد، حاوی «پیش‌فرض‌ها»ی بخصوصی است که مختصراً به آنها اشاره می‌شود. درباره اینکه آقای روحانی با علم یا بدون علم به این پیش‌فرض چنین سخنانی را ایراد کرده‌اند نمی‌توان به سادگی قضاوت کرد، اما در هر دو سوی این قضاوت، ایشان زیر سوال است.
 
 
1- نخستین پیش‌فرض اظهارات جناب روحانی آن است که حکومت فارغ از نیازها و حقوق یک ملت، "خواست" آنان را باید در مرکز تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌های خود قرار دهد. این یک پیش‌فرض پوپولیستی و عوام‌فریبانه است و حتی قائلان  به حکومت‌های سکولار و لیبرال نیز درباره اینکه تنها معیار یک حکومت در تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌ها باید صرفاً "خواست" مردم باشد تردیدهای جدی دارند. 
 
 
اساساً یکی از مرزهای جدی مردمسالاری دینی و پوپولیسم در مسائلی از این دست ظهور می‌کند. مردمسالاری دینی در عین توجه به خواست و مطالبات مردم، مفتون آنها نیست و بر نیازهای برتر و سعادت مردم تمرکز بیشتری دارد.
 
 
2- پیش فرض دوم آن است که گویا جناب روحانی تمایل 98 درصد دانش آموزان به زبان انگلیسی در شرایط فعلی(اگر این خبر ایشان درست باشد) را یک "خواست فطری" و مادرزادی در نظر می‌‌گیرند. به این معنا که هر نوزادی که از شکم مادر متولد می‌شود با خود کشش و تمایلی به یادگیری زبان انگلیسی به همراه دارد. در این پیش‌فرض، به وجوه "تاریخی" این قبیل خواست‌ها و تمایلات و مدیریتی که توسط امر قدرت و سیاست درباره خواسته‌ها و مطالبات توده‌ اتفاق می‌افتد توجهی نشده است. 
 
 
3- سومین پیش فرض سخنان آقای روحانی آن است که "زبان" را یک امر Instrumental و یک ابزار محض برای انتقال معنا فرض کرده و متعاقب آن معتقد می‌شود که یادگیری زبان صرفاً یک ابزار بیشتر برای کسب علم بالاتر در اختیار ملت قرار می‌دهد.
 
 
ایشان توجه نفرموده‌اند که زبان همه علوم، انگلیسی نیست و در علم حقوق، زبان فرانسه، در فلسفه و حتی مهندسی صنایع، زبان آلمانی کارآمدتر از انگلیسی است و قس علیهذا. البته موجب تعجب است که ایشان بعنوان یک حقوقدان، از برتری زبان فرانسه در علم حقوق هم غفلت دارند.
 
 
اما امر عجیب‌تر، سادگی و ناپختگی مفروضات ایشان راجع به زبان است. بیش از 100 سال است که «زبان» به یکی از موضوعات محوری فلسفه تبدیل شده و نگاه "ابزار انگارانه" به زبان به طور جد مورد نقد قرار گرفته. اهمیت موضوع زبان به حدی است که برخی فلاسفه نه تنها معتقدند زبان صرفاً ابزار انتقال معنا نیست، بلکه اعتقاد دارند زبان در "ساخت" یک معنا مشارکت کاملاً جدی دارد. ارنست کاسیرر تاثیر متقابل زبان و اندیشه را نشان می‌دهد و ماکس مولر سایه تاریک زبان بر اندیشه را رفع نشدنی میداند. ویتگنشتاین فیلسوف معروف جمله معروفی درباره زبان دارد و مرز جهان هر فرد را مرز زبان او می‌داند. هایدگر نیز زبان را "خانه‌ وجود" می‌خواند، و مباحث گسترده و پیچیده‌ای درباره زبان و ماهیت هرمنوتیکی آن توسط وی و شاگردش گادامر مورد طرح و بحث قرار گرفته است.
 
 
البته توقع این نیست که جناب آقای روحانی با مشغله‌های سنگین خود برای توجیه برجام فرصتی برای مطالعه و تحقیق درباره اهمیت زبان داشته باشند، با این حال از شخصیتی در جایگاه رئیس‌جمهوری یک کشور انتظار می‌رود با توجه به اهمیت این منصب، حداقل از مشاوران و صاحب‌نظران بهتری مشورت بگیرند تا چنین پیش‌فرض‌های ساده‌انگارانه‌ای تحقیر موقعیت ریاست‌جمهوری را به دنبال نداشته باشد.

نوک پیکان سخنان روحانی ، به سمت رهبری است!!

بسم الله الحکیم العلیم

متأسفانه در این دو سه سال اخیر بارها و بارها ، شاهد اظهار نظرهایی از سوی آقای رئیس جمهور بوده ایم که یا قبل از ایشان و یا بعد از ایشان، سخنانی از سوی رهبری ایراد گردیده که می توان گفت صد و هشتاد درجه بانظرات رئیس جمهور ، در تضاد و تناقض بوده اند. کسانی که پیگیر سخنان رهبری و رئیس جمهوری هستند به خوبی به این امر واقف اند و کسانی که رهبری و شیوه ی عملکردشان را در دو دهه ی گذشته رصد و تحلیل کرده اند به خوبی می دانند که سعه ی صدر رهبری بسیار بسیار زیاد است و ایشان علی رغم اینکه در بسیاری از علوم و مباحث صاحب نظر هستند ولی در هر موردی اظهار نظر نمی کنند بلکه به گفته ی خودشان در مواردی که ارکان و کیان نظام را در خطر ببینند ، مداخله می کنند . البته شاید معنای این مداخله ، حکم حکومتی باشد ولی این رویه هم از رفتار و گفتار ایشان دیده شده که در برابر هر اظهار نظر و سخنرانی و گفتگو و مناظره ای وارد نمی شوند و اظهار نظر نمی کنند لذا اظهار نظرات ایشان به خصوص در پاسخ به موضوعاتی که در سخنرانی های عمومی و در تریبونها گفته شده ،به خوبی حاکی از اهمیت موضوع است . ولی سوای این مسئله که بارها در این دو سه سال اخیر و به صدقه سری دولت تدبیر و امید ،در موضوعاتی چون شورای نگهبان ، مذاکره با آمریکا، بحث هسته ای ، بحث موشکی، بحث تاریخی مذاکره ی امام حسین با عمر بن سعد!، بحث جوانان انقلابی و دغدغه مند و دلواپس به آینده ی کشور،خودش را نشان داده و بیانگر وجود فاصله ی عمیق میان نظرات ایشان با شخص رئیس جمهور است از آن طرف هم گویی آقای رئیس جمهور در بسیاری از سخنرانی های خود در صدد پاسخ گویی به فرمایشات رهبری هستند! بدون آنکه به این نکته توجه کنند که این حرکت ایشان جلوه ی بسیار بدی در عرصه ی سیاسی کشور و حتی بین المللی دارد ؛این اظهار اختلاف میان ایشان با رهبری!!!

 البته که رفتار رهبری توجیه عقلانی ای دارد و آن اینکه همانطور که خودشان هم قبلاً فرموده بودند، وقتی توصیه ها و سخنانشان در محافل خصوصی اثر بخش نمی شود، کار به مجلس عمومی و انظار مردم می رسد . ضمنن اینکه وقتی یک حرفی که در سرنوشت کشور مؤثر است از تریبونهای رسمی کشور و توسط شخص رئیس جمهور بیان می شود ، اگر موجب به خطر انداختن ارکان نظام شود این وظیفه ی رهبری است که نظر نهایی را اعلام کنند و بر هر کسی که در این کشور مسئولیتی دارد، مطابق قانون اساسی و شرع مقدس اسلام ، تبعیت از ایشان لازم و واجب است .این را باید آقای رئیس جمهور و اعوان و انصارشان که مدعی پیروی از امام و اندیشه های امام هستند، به خوبی بدانند. و بدانند که نمی شود در سخن، ادّعای پیروی از رهبری را کرد ولی در عمل طوری رفتار کرد که تا این اندازه، زاویه و اختلاف روشن شود. لذا نه تنها نباید از سوی شخص رئیس جمهور و سایر تریبون داران دولتی و حاکمیتی، شاهد گفتاری مخالف نظرات رهبری و امام باشیم ،بلکه وقتی در جایی رسماً از سوی ایشان نظری بیان شده به طریق اولی نباید این رفتار بروز کند که نمایانگر اختلاف دیدگاه ایشان با رهبری باشد!

البته منکر امکان وجود اختلاف دیدگاه در افراد مختلف با رهبری نیستیم ! ولی هم عقل سلیم این را می گوید که برای حفظ کیان هر مجموعه ای که از بیش از دو نفر تشکیل شده بایستی مدیریتی حاکم باشد که رأی او نصب بالعین و راهبر قرار گیرد و هم آموزه های اسلامی این را مؤکدا! می گوید و جایگاه رهبری در اسلام بر هر کسی اگر پوشیده باشد ،برای یاران امام و انقلابیون سابق نباید پوشیده باشد. لذا اگر آقای رئیس جمهور ، اختلاف نظری هم با رهبری دارند باید در جلسات خصوصی ای که دارند بیان کنند و سعی کنند نظر رهبری را با استدلالهای خودشان تغییر دهند نه اینکه در تریبون رسمی کشور، در برابر رهبری اظهار نظر مخالف کنند. که ایشان نه به علوّ علمی رهبری ، نه به حکمت رهبری و نه به مقام و موقعیت رهبری ، می رسند!!!

از آخرین افاضات ایشان بحث در خصوص اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی و همچنین بحث در خصوص هشدار رهبری به موضوع توجّه بیش از اندازه به آموزش زبان انگلیسی در مدارس و در فضای کلّی کشور بوده که در جمع فرهنگیان و به بهانه ی ایّام بزرگداشت  شهادت استاد مطهّری ایراد گردیده است.

باز هم بر کسانی که پیگیر سخنان رهبری هستند به خوبی روشن است که در مدّت روی کار آمدن دولت یازدهم، بارها و بارها، رهبری در خصوص انقلابی ماندن و انقلابی گری و توجّه به روحیه ی انقلابی و جوانان انقلابی سخنرانی کرده اند. آخرین بار هم که در روزهای پایانی سال 94 ابراز نگرانی کردند از انقلاب زدایی در حوزه های علمیه ی کشور!

با این تفاصیل روشن است که هشدار رئیس جمهور مبنی بر اینکه "همین امروز ما این مشکل را داریم و همین امروز باید کتاب مطهری را بازخوانی کنیم و معلمین ما باید برای جوانان ما تشریح کنند که ما انقلاب اسلامی داریم و ما در پی اسلام انقلابی نیستیم، همان‌هایی که معتقد به اسلام انقلابی بودند قاتل آن معلم بزرگوار و همان گروهک‌ها بودند که ایشان را به شهادت رساندند." متأسفانه جز به رهبری و حامیان گفتار ایشان امروز متوجه کس دیگری نیست!!!!!

در حالیکه آنچه مراد استاد مطهری عزیز بوده توجه دادن به این نکته است که دین، همه ی دین است نه آنگونه که مجاهدین خلق بدان عمل می کنند که تنها از اسلام ، مبارزه و جهادش را بردارند و به سایر تعلیمات و احکام و عبادات و اخلاقیات آن بی اعتنا باشند!!!!! و نه آنچه که مراد رهبری و پیروان انقلابی گری در این زمانه است!!

آیا ایشان نمی دانند این معنا از آن زمان که استاد به ایراد سخن در مورد نقد اسلام انقلابی پرداخته اند تا به امروز ، به واسطه ی سخنرانی ها و تأکیدات حضرت امام ، بسیار متفاوت شده است و تغییر ماهوی کرده است؟ یعنی معنای اسلام انقلابی در زمان ایراد سخنرانی توسط استاد مطهر ی که معنای "توجه تک بعدی به اسلام" داشته به معنای "عمل به همه ی ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام" و نه فقط توجه به عبادات فردی و جمعی ، تغییر پیدا کرده است؟!

آیا رهبری که خود یک مرجع تقلید بارز در حوزه های علمیه هستند و خیل بی شماری از مردم در ایران و سایر بلاد اسلامی مقلّد ایشان هستند اسلام را نمی شناسد و برخورد گزینشی با اسلام دارند ولی آقای روحانی که سی و هفت سال است درس حوزه را رها کرده و  سالهایی را در حوزه ی علمیه ی انگلستان  برای تحصیل و اخذ مدرک دکتری گذرانده اند و در این مدت دائماً در پست های حکومتی، تنها عهده دار مسئولیت های مختلف اجرایی و حاکمیتی بودند و اشتغال به تدریس و تحصیل علوم حوزوی نداشتند، اسلام را خوب می شناسند؟؟؟؟؟؟؟؟

 

منظور رهبری از انقلابی گری چیست؟

رهبری اگر سخن از اسلام انقلابی می گوید مرادشان داشتن روحیه ی انقلابی است ، روحیه ی مبارزه و جهاد برای تحقق اسلام ناب محمّدی در ایران و در سراسر عالم است .  همانگونه که امام فرمودند" ما می گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم" مگر انقلاب به معنای حقیقی اش در همه ی کشور خودمان ساری و جاری شده که دست از مبارزه برداریم؟ مگر در همه ی بخشهای حاکمیتی و مدیریتی کشور ،اسلامی عمل می شود که دست از روحیه ی انقلابی و جهادی برداریم؟؟؟ مگر استکبار جهانی دست از سر کشور ما و ملتهای مظلوم و مستضعف برداشته که ما از انقلابی گری دست برداریم؟

مقصود امام و رهبری از انقلابی گری و انقلابی ماندن ، این است که دچار رکود و دنیازدگی نشویم ؛ که ما حصل آن، دست دادن به دست های نجس و آلوده به خون ابرقدرتهاست ؛ که ما حصل آن سلام دادن و آرزوی سلامتی کردن برای رئیس جمهور کشوری است که امام، آن را شیطان بزرگ خواند! ؛که ما حصل آن عقب نشینی از مواضع محکم اسلامی است؛ که ماحصل آن کوتاه آمدن در برابر زورگویی های مستکبرین است ؛که ما حصل آن حمایت نکردن از مظلومین است؛ که ما حصل آن توسری خور بودن و بازار مصرف شدن برای دیگران است! ؛که ما حصل آن نوکری برای اجانب است که آنها جز سروری در عالم چیزی نمی خواهند.

ما دلواپس خبرگانیم!

در آخر باید بگویم ای کاش شورای نگهبان در خصوص صلاحیت علمی ایشان برای عضویت در خبرگان رهبری یک تجدید نظری می کرد . چرا که چگونه می توان از کسی که قریب به چهل سال است درس حوزه را کنار گذاشته و به تحصیل و تدریس اشتغال نداشته است ،همچنان امید اجتهاد صحیح داشت آنهم در مورد مسئله ی مهمی مثل انتخاب رهبری؟ چگونه می توان از کسی که آشکارا با نظرات امام و رهبری مخالفت می کند آنهم در اصول و مبانی و نه در مسائل بی اهمیت و ظاهری ، توقع داشت در کرسی عضویت مجلس خبرگان رهبری بنشیند؟ امیدوارم تا دیر نشده اقدامی در خور کنند که اگر نه باید پاسخگوی امام و شهدا در قیامت باشند.

والعاقبة للمتقین

 


مدیریت زمان ( قسمت اول؛ انگیزه ی حرکت کردن)

به نام خداوند حکیم و علیم

 

نتیجه تصویری برای مدیریت زمان

بسیاری از ما انسانها در مدیریت کردن زمان خود دچار مشکل هستیم. گاهی به واسطه ی دیدن یک فرد موفق و یا با دیدن شکست خود در عرصه ای که توقع موفقیت از آن داشتیم ، به این حقیقت واقف می شویم که در اداره ی زمان خود، نا موفق بوده ایم . البته که تا زنده هستیم و حیات ما جریان دارد امکان جبران مافات داریم ولی وای بر آن روز که دیگر فرصتی باقی نمانده باشد.

غرضم در این نوشته انذار و هشدار برای عمل کردن و اندوخته کردن اعمال صالح برای روز جزا نیست.که آنهم خود مطلب قابل توجهی است و فرصتی دیگر را می طلبد.

غرضم بیان نکاتی مهم برای مدیریت کردن زمان است مطابق خواست خودمان . مطابق هدفهایی که از پیش به آن ها علاقه داشته ایم و قصد رسیدن به آنها را در سر پرورانده ایم.

به نظرم یکی از مهمترین مسئله ها برای درست مدیریت کردن زمان این است که انگیزه ی درست و حسابی ای برای انجام کار مدّنظرمان داشته باشیم. ما در طول عمرمان با هدفهای مختلفی مواجه می شویم و توصیه های مختلفی را هم برای طی کردن راههای متفاوت می شنویم اما آنچه که باعث حرکت ما می شود، انگیزه ی خاصّ خود ماست. بنابراین هر وقت دیدیم که در ذهن و قلب خودمان دوست داریم کاری را انجام دهیم ولی اراده ی کافی برای انجام آن و برای غلبه بر تنبلی و سستی خود نداریم ، لازم است حتما رجوعی داشته باشیم به انگیزه ی حرکت مان .

بسیاری از افراد وقتی با یک سخنرانی مهیّج مواجه می شوند که آنها را تشویق به کاری می کند ، در تمام وجود خودشان عمیقاً شور و شوق حرکت برای انجام آن کار را احساس می کنند ولی بعد از اقدام به عمل و در چند روز نخست، در خودشان سستی و تنبلی ای احساس می کنند و به تدریج آن احساس شور و شوق اولیه در آنها به سردی می رسد و علت آن را هم خودشان درک نمی کنند.

در صورتی که علّت آن سستی و تنبلی ، این بوده که انگیزه ی وادار کننده ی به آن کار در آنها، انگیزه ای نبوده که عقل آنها را درگیر خود کرده باشد و یا اگر عقل هم درگیر شده بوده ، این درگیری به حدی  نبوده که عقل را خاضع و قانع برای انجام آن کار کرده باشد! در حقیقت باید گفت طبیعت انسان اینجوری است که برای اینکه اراده ی انجام کاری در او ایجاد شود باید هم عقلش به مفید بودن آن کار قانع و خاضع شده باشد و هم دلش مایل.

و این موضوع که عقل انسان بایدبه مفید بودن کای که قصدش می رود، قانع و خاضع شده باشد ناشی از میل شدید انسان است برای تأمین منافع خودش و جلب همه ی خوبیها برای خودش . همانطور که خداوند متعال در سوره ی عادیات می فرماید " و إنّه لحب الخیر لشدید"(آیه ی  8) ؛ انسان تمایل شدیدی دارد برای اموری که نافع به حال خودش است ، پس وقتی انسان ،عقلاً قانع می شود برای انجام کاری ، که عقلش دریافته باشد آن کار برای او سودمند است یعنی علم این را پیدا کرده باشد که آن کار برای او فایده دارد. این علم هر چقدر متقن تر و دقیقتر باشد ، عقل انسان آن را بهتر می پذیرد و اراده ای برای انجام آن پیدا می کند. مثل اینکه اگر به ما بگویند فلان مغازه اجناس خیلی خوبی را با قیمتی بسیار ارزان تر از جاهای دیگر عرضه می کند، حتماً به آنجا میرویم تا ما هم از خریداران آن باشیم و از قافله ی خیر عقب نمانیم.

بنابراین هر وقت دیدیم که چرا در خودمان انگیزه ی مطالعه ی هر کتابی و یا کتاب خاصّی که همه جا از آن تعریف و تمجید می شود را نداریم، اول باید به خودمان رجوع کنیم که چقدر در مورد آن کتاب اطلاعات داریم و آن کتاب چه دانسته هایی به ما می دهد که ما به آنها نیاز مبرم داریم ولی از داشتنشان بی بهره ایم. به قول شاعر:

آن کس که نداند و بداند که نداند                لنگان خرک خویش به منزل برساند!

آن کس که نداند و نداند که نداند                در جهل مرکّب ابدالدّهر بماند!

در مورد خودم این موضوع زیاد اتقاف افتاده است. از جمله اینکه بارها در وصف کتب شهید مطهری و فایده ی آن شنیده بودم ولی تا وقتی که مواجه با سوالات و پرسش های زیاد هم دانشگاهیانم و نشریات دانشجویی شبهه افکن در مورد مسائل مختلف اسلامی نشده بودم ، ضرورت مطالعه ی آن ها را احساس نکرده بودم. مباحثی مثل شبهاتی که در مورد حقوق زنان و بحث ارث و دیه و مهریه و امثال اینها هست و علی رغم پاسخ های بسیار مستدلّ و منطقی ای که دارد و بارها داده شده ،بسیاری که اهل مطالعه نیستند تصوّر می کنند توانسته اند به واسطه ی طرح آنها مچ اسلام را بگیرند و آن را از اعتبار ساقط کنند! در حالیکه این شبهات قدمتی بسیار طولانی دارد و استاد مطهری عزیز به درستی و شیوایی، در مورد آنها دست به قلم شده و قلم رانی کرده است.

مورد دیگری که اخیراً با آن مواجه شدم کتاب " سبک زندگی رسول خدا با همسرانش" بوده . که علی رغم اینکه چند ماهی است از وجود آن با خبر شده بودم ولی با تصوّر اینکه مطالبش را تا حدود زیادی می دانم و فعلاً جزء اولویت های مطالعاتی ام نیست، به سراغش نرفتم. ولی چند وقت پیش که نویسنده ی بزرگوار کتاب را (استاد حکیم زاده ی عزیز را )که از بهترین اساتید خودم بوده اند، ملاقات کردم و در جلسه ای بحث شد از اینکه استاد فرمودند که "برای پیدا کردن پاسخ این سوال که چه مسئله ای بوده که پیامبر حلالی را به خاطر همسرانشان بر خود حرام کرده بودند، پنج سال مطالعه و بررسی کردم تا جوابش را پیدا کردم "(اشاره به موضوعی که در سوره ی مبارکه ی تحریم بدان اشاره شده است )من هم که قبلا با این سوال مواجه شده بودم از ایشان آن را جویا شدم. استاد که در آن جلسه فرصت برای توضیح مطلب نداشتند ،فرمودند که در کتابی که نوشته ام به تفصیل در مورد آن مطلب نوشته ام. و من تازه عطش مطالعه ی آن کتاب را در خودم احساس کردم!!!و اکنون مترصد این هستم که در اولین فرصت آن کتاب را تهیه و مطالعه کنم.

 

پس در قدم اول برای مدیریت زمان ،بایستی هدف داشته باشیم و برای آن هدفمان،انگیزه ی کافی داشته باشیم آنهم انگیزه ای که ناشی از علم به مفید بودن و لازم بودن آن کار برای ما باشد و این مفید بودن هم برای ما عقلاً پذیرفته شده باشد و البته نباید عنصر میل و رغبت را هم نادیده گرفت که تا دل مایل به انجام کاری نشود و احساسات درگیر نگردد ، اراده ی قوی ای برای انجام کار پدید نمی آید که به قول مولوی :

پای استدلالیان چوبین بُوَد                   پای چوبین سخت بی تمکین بُوَد!

شاید بی دلیل نباشد که آنطور که می گویند رزمنده های ما، چه در دوره ی دفاع مقدس و چه در این روزها و در میدان مبارزه با داعشی ها، شب  قبل از عملیات، دور هم جمع می شوند و مداحی ای و سینه زنی ای به راه می اندازند تا علاوه بر اینکه عقلاً و منطقاً می دانند که برای نابودی این غده ی سرطانی از پیکره ی اسلام ،باید تا پای جان دادن پیش رفت و می دانند که چه ثوابها و اجر هایی که برای مجاهد فی سبیل الله در متون اسلامی ذکر شده وچه ثوابها و مقاماتی که برای شهدا ذکر شده ، ولی باید دلشان را هم با شور حسینی پیوند بدهند تا راه برایشان هموار شود و اراده ی ایستادگی در آنها قوی و محکم گردد.

( ادامه دارد...)