سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیریت زمان قسمت 2

    نظر

 

نتیجه تصویری برای مدیریت زمان

 

به نام حضرت دادار هستی بخش

 

بحث درباره ی الزامات مدیریت زمان است. در بخش قبلیhttp://didaredoost.parsiblog.com/Posts/141/ توضیح داده شد که اوّلی ترین مسئله در بحث مدیریت زمان، داشتن انگیزه برای انجام کارهای مورد نظر است. انگیزه ای که ناشی از علم به مفید و لازم بودن آن کار یا کارهاست و ثانیاً عقل انسان در برابر این علم خاضع شده باشد . و ثالثاً اینکه احساسات انسان هم برای انجام آن کار یا کارها به غلیان در آمده باشد.

در این قسمت، از قدم دیگری در باب مدیریت زمان صحبت می کنیم و آنهم داشتن اولویت در کارها و تقسیم بندی کارها به ضروری و غیر ضروری و اهمّ و مهم است. توضیح آنکه طول عمر هر انسانی محدود است و البته نامشخص. برای هر انسانی کارها و برنامه ها و هدفهای متنوعی در ذهن نقش می بندد که انسان را مایل به انجام آنها می کند ولی انسان بدلیل فرصت کم و محدودی که دارد، ناگزیراست از میان آنها دست به انتخاب بزند و در این مرحله ی انتخاب است که تجربه و عقل انسان خردمند به او می گوید که باید به انتخاب مهمترین کار اقدام بکند که لازمه ی آن این است که اوّل برای خودش فهرستی از کارهایی را که می خواهد انجام دهد تهیه کند. البته فهرستی که لازم است شامل کارها و برنامه های بلند مدت ، میان مدت و کوتاه مدت باشد. به عنوان مثال هر انسانی در هر زمانی که خواست به طور جدی به هدفی دست پیدا کند که آن هدف ،هدفی است که زمان مثلا چند ماهه نیاز دارد تا رسیدن به آن ، این هدف برای او هدفی میان مدت تلقی می شود مثل ورزشکاری که بازیهای المپیک را برای خود هدف گذاری کرده و یا دانش آموزی که ایام امتحانات و یا زمان کنکور را برای خود هدف قرار داده است و کارهای روزانه ی او جزء اهداف کوتاه مدت او به حساب می آیند ولی برنامه ای که او برای اصل زندگی خودش دارد، هدف بلند مدت او محسوب می شود. هدفی که کلی است و جاده ی اصلی زندگی او را تعیین می کند. البته می توان گفت که به تعبیر فلسفی اهداف انسانی تشکیکی هستند یعنی دارای مراتب و درجات مختلفی هستند مثل طیف های نور که از ضعیفترین تا قوی ترین درجه همگی نور را تشکیل می دهند.

 

نتیجه تصویری برای مسلمان و مدیریت زمان

 

به عنوان مثال هدف کلی یک انسان مؤمن و مسلمان این است که عبد صالحی باشد برای پروردگار خود و این را هدف کلی زندگی اش ترسیم می کند ولی برای رسیدن به این هدف و آرمان خود بایستی به اهداف جزئی تر و کوچکتری دست یابد. مثل اینکه باید در قدم اول بفهمد که چه راههایی او را برای رسیدن به این مقصود یاری می کند؟ چه ابزار و وسایلی برای رسیدن به آن نیاز دارد؟ چه مراتبی را باید طی کند تا به آن هدف دست پیدا کند؟ یعنی حقیقتاً به یک مطالعه ی کارشناسی نیاز دارد تا نقشه ی راهی برای خود ترسیم کند و به تناسب زمانی که برای خود تعریف می کند به تعیین اهداف کوچکتر و بازه ی زمانی برای رسیدن به آن اهداف بپردازد.

در هر مرحله ای هم باز نیاز دارد که زمان خود را مدیریت کند و به الزامات مدیریت زمان توجه داشته باشد. در مورد مثال گفته شده اگر کسی به خوبی مطالعه کند و تعمّق کافی داشته باشد و منابع درستی را در اختیار داشته باشد به این مهم می رسد که لازم است هم زندگی دنیایی خود را آباد کند و صاحب شغل و حرفه و خانواده شود یعنی برنامه ی درستی برای روابط صحیح با مردم و جهان پیرامون خود داشته باشد و هم به طور خاص برنامه ای برای خودسازی و تهذیب نفس و عبادات ویژه ی خود داشته باشد که تنظیم کننده ی روابط او با خداوند و پروردگار عالم است و ضامن صحت روابط او با مردم هم هست. و اینها همگی اهدافی میان مدت تلقی می شوند.

این چنین انسانی موظف است برنامه ی روزانه ای داشته باشد و در انتهای هر روز به محاسبه ی خود بپردازد و ببیند که چقدر از مسیر موظفی خود را پیموده است؟

پس داشتن برنامه ی زمان بندی و چشم اندازکوتاه مدت ، میان مدت و بلندمدت برای همه ی کارهای در برنامه؛ عاملی مؤثر برای تداوم یافتن حرکت در مسیر و رسیدن به هدف است؛ همچنانکه نگاه به قلّه سختی راه را بر کسانی که قلّه را هدف مسیر و حرکت خود قرار داده اند، هموار می کند .

(ادامه دارد...)