سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیداردوست

تویی که نمی شناختمت!

 

بسم الله الرئوف علی المؤمنین

در همه ی سالهای گذشته تصویری که از افغانی ها در ذهن داشتیم تصویر مخدوشی بود ؛ تصویری از مردمانی ضعیف ، آواره ، با فرهنگی پایین که مستعدّ هر گونه جرم و جنایتی هستند. ولی نام شهدای مدافع حرم و تیپ فاطمیون آبرو و وجهه ای به افغانی ها در نظر مردم ایران بخشید که غیر قابل توصیف است. این را چندی پیش به دوستی می گفتم و او هم تأیید می کرد که همین طور بوده برای او. تا اینکه چند روز پیش که تلویزیون را بر روی شبکه ی افق تنظیم کردم، دیدم برنامه ی وطن دار1 با حضور وحید جلیلی روی آنتن رفته است. برنامه ای که می دانستم در خصوص افاغنه و وضعیت آنها در ایران است و تصور می کردم این برنامه برای خود افغانی های مقیم ایران جذابیت و موضوعیت دارد ولی حضور وحید جلیلی انگیزه ای بود برایم تا پای این قسمت ازبرنامه ی وطن دار بنشینم  . 

 

 

برایم بسیار جالب و عجیب بود که ایشان و دیگر مهمان برنامه که از خبرگزاری تسنیم آمده بود، در خصوص این می گفتند که بعد از جنگ و با روی کارآمدن دولت سازندگی ، روی کرد رسانه های مکتوب و غیر مکتوب داخلی، نشان دادن بزه کاریها و مفاسد گروهی اندک از خیل مهاجرین افغانی در ایران بود. مبارزه ای مخفی و پنهان برای ضربه زدن به چهره ی کسانی که روزگاری ایرانی محسوب می شدند و گذر زمان و بی لیاقتی پادشاهان ایرانی2 آنها را از ایرانی بودن ساقط کرده بود!! ولی مهمتر از آن مسلمان بودن و همسایه بودن آنها برای ما  بود و هست.

مرزهای پادشاهی صفویان در بازه‌های زمانی گوناگون

از جمله دلایلی که در این برنامه  در خصوص این رویکرد ذکر شد این بود که افاغنه نیروی کار ارزان بودند و بسیاری از کارفرمایان ایرانی ،آنها را بر نیروی ایرانی پرتوقّع ترجیح می دادند و همین سبب اعتراض عده ای از مردم شد و البته رسانه ها علاوه بر پوشش خبری اعتراضات عده ای از کارگران ایرانی به این مطلب ، سعی در مخدوش کردن چهره ی افاغنه در اذهان مردم ایران کردند به طوریکه هفته ای نبود که در صفحه ای از روزنامه خبری از جرم و جنایت یک افغانی در ایران درج نشده باشد؛ افاغنه ای که در ابتدای پیروزی انقلاب با آغوش باز مردم و حاکمیت انقلابی مواجه شده بودند و رویای سرزمین اسلامی و شیعی در سر می پروراندند که در آن از تبعیض نژادی و تحقیر و نابرابری و نا برادری خبری نیست!!!

 

این دلیل مضاف بود بر انچه که وحید جلیلی به خصوص بر آن دست گذاشت وآن اینکه تفرقه افکنی میان همسایگان امت اسلام از برنامه ها و نقشه های استعمار بوده و هست و متأسفانه ایرانیها و بسیاری از مسئولین ایرانی در این پازل به آنها کمک رسانی کردند ؛ دانسته یا ندانسته . آنهم در شرایطی که خودشان موفقیت و پیشرفتشان را امروز در اتحاد و وحدت با همسایگانشان می دانند و به سمت نظام پولی واحد و سیاست خارجی واحد و  ارتش واحد رفته اند.

 

و اینها همه در حالی است که ملت افغان هم در ارزشهای باستانی و فرهنگی با ایرانیان قرابت های بسیاری دارند (به طوریکه در ابتدای عرایضم اشاره کردم که آنها تا چند دهه ی پیش ایرانی شمرده می شدند و به سبب بی کفایتی پادشاهان ایرانی همچون بحرین از نقشه ی ایران بزرگ حذف شدند ) و هم در دین و آیین و مذهب با ایرانیها قرابت بسیار نزدیکی دارند . همین تقارب فرهنگی و مذهبی بود که باعث شد که افغانی ها هزاران شهید در 8 سال جنگ تحمیلی تقدیم اسلام کردند و در جبهه های ایران و در کمک به برادران ایرانی خود به شهادت رسیدندو یا مجروح شدند. همین قرابت فرهنگی و مذهبی هم امروز آنها را به یاری ایرانیها در حراست از حرم های مقدسه ی اهل بیت کشانده است.

 

ولی افسوس از جفای نامردمانی که به جای نشان دادن برادریها و خدمات بی شائبه ی ملت مومن افغان ، بزهکاریها و جنایت های عده ی قلیلی از آنها را در ایران ، برجسته کردند و طوری در اذهان مردم ما تصویر سازی کردند که گویی ذات و سرشت افاغنه را با پلیدی و شرارت سرشته اند.

 

به قول وحید جلیلی ، حتی اگر با دید منفعت طلبانه هم به آنها نگاه می کردیم نباید با ایشان چنین می کردیم چرا که آنها در عین اینکه خفیف المؤنه بودند و هستند کثیر الخدمت هم بودند و هستند

 

به هر حال ، برنامه ی زیبا و جامع وطن دار در قسمت دوازدهم خود که به موضوع "آسیب شناسی نگاه به مهاجرین در رسانه های ایران" پرداخته بود، نگاه من را به برادران و خواهران افغانی ام بیش از پیش دگر گون کرد. دوستانی که تمایل دارند این برنامه را دانلود کنند به سایت شبکه ی افق و قسمت آرشیو برنامه ها، برنامه ی وطن دار ، شنبه 15/8/95 مراجعه کنند.

باردیگر به همه ی دوستان انقلابی خودم توصیه می کنم از دیدن برنامه های زیبای شبکه ی با ارزش، فخیم و انقلابی افق غافل نشوند.

پی نوشت:

1- برنامه ی وطن دار به تهیه کنندگی محسن اسلام زاده که مستندهای «تنها میان طالبان»، «سفر به دیار پشتونها» و مستند مربوط به شهدای دیپلمات را پیشتر ساخته بود، در 26 قسمت و با موضوع مشکلات مهاجرین و معرفی جامعه نخبگانی مهاجرین افغانستانی در ایران در روزهای شنبه ساعت 20:30 و تکرار آن هم در ساعت های 8:00 و 13:00 روز بعد ، به روی آنتن شبکه افق می رود.

2-    هرات همواره مورد طمع ازبکان  بود حتی چندبار این شهر به دست ازبک‌ها افتاد. اما سلطه ازبکان بر این شهر کوتاه مدت بود و آنها از ضعف حاکمان محلی صفوی در اوایل سلطنت شاه طهماسب اول  و اوایل سلطنت سلطان محمد خدابنده  و شاه عباس اول  استفاده کردند و هر بار برای مدت کوتاهی این شهر را در اشغال داشتند. گفتنی است پس از سقوط صفویان، هرات مدتی در اشغال طایفه ابدالی  بود و به دست نادر شاه افشارافتاد. پس از مرگ نادر، افغان‌هابر هرات مسلط شدند. در دوران معروف به بازی بزرگماموران بریتانیایی در هرات فعال بودند و از جدایی هرات از حکومت ایران پشتیبانی می‌کردند.

در 1249 ه‍. ق عباس میرزااز سوی فتح‌علی شاه قاجارمامور پس گرفتن هرات از افغان‌ها شد. مرگ عباس میرزا در راه مشهداین کار را ناتمام گذاشت. محمد شاه قاجار نیز کوششی برای فتح هرات کرد که ناکام ماند. در زمان ناصرالدین شاه قاجار، دوست محمدخان، حاکم کابلو قندهارهرات را گرفت. نیروهای ناصرالدین شاه تحت فرمان حسام‌السلطنههرات را محاصره کردند و در سال 1273 ه‍. ق (1857 میلادی و 1236خورشیدی)این شهر را گرفتند.

با تهاجم بریتانیا به جنوب ایران و بحرانی شدن روابط ایران و بریتانیاطی عهدنامه‌ای که در 1273 ه‍. ق (1857 میلادی و 1236خورشیدی) در پاریسبین نماینده ایران و سفیر بریتانیا امضا شد قرار شد که نیروهای بریتانیا از بنادر و جزایر جنوب ایران خارج شوند و در عوض ایران نیز سپاهیان خود را از هرات فراخواند و استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت. پس از جنگ هراتقسمت‌هایی از شرق هریرودبه بعد (شامل هرات) به افغانستان پیوست شد

 

 

 


صادق زیبا کلام را از زبان خودش بشناسید!

نتیجه تصویری برای زیبا کلام

به گزارش سرویس گوناگون جام نیـوز، صادق زیباکلام در گفتگو حسین دهباشی برای مجموعه تاریخ شفاهی می‌گوید: یک چیزی وجود دارد که چرا من را نمی‌گیرند؟ عملی این هستش که برای چه او را بگیریم؟ ما می‌توانیم به صادق زیباکلام تلفن بزنیم و بگوییم لال شو! دیگر صادق زیباکلام یک کلام حرف نمی‌زند! ما می‌توانیم یک تلفن به صادق زیباکلام بزنیم و بگوییم صادق زیباکلام از فردا نه در شهر، نه در اعتماد، نه در آرمان، نه با فرارو، اصلا مصاحبه نمی‌کنی، مطلب هم به آنها نمی‌دهی، سخنرانی هم هر کجا دعوتت کردند نمی‌روی! آنها می‌دانند که این را از من بخواهند سمعا و طاعتا! من اطاعت می‌کنم. دیگر چرا برویم او را بگیریم؟! بعد از 22 خرداد 88 به من تلفن زدند و گفتند شما دیگر با بی‌بی‌سی صحبت نکن. گفتند شما بارادیو فردا صحبت نکن. گفتم چشم! خب وقتی این را به او بگوییم که نکن، نمی‌کند، چه مرضی است که برویم او را بگیریم که احمد شهید هم بگوید این‌طوری شد.

*‌این ایراد را می‌گیرند که آقا تخصص شما چیست؟ شما چرا در این حوزه دخالت کردی؟ شما چرا در آن حوزه دخالت کردی؟ شما راجع ‌به عروسی صحبت کردی، راجع‌ به عیدنوروز صحبت کردی، راجع‌ به فوتبال صحبت کردی، راجع‌ به تیر چراغ برق صحبت کردی! معمولا کسانی که این ایراد را می‌گیرند، خوششان از آن حرف نیامده! معمولا از تیر چراغ برق ایراد گرفتم و آدم‌ها گفتند که آقا تیر چراغ برق؟ شما درباره تیر چراغ برق هم دخالت می‌کنید؟

این سؤال مطرح می‌شود که چرا این‌قدر راجع‌ به مسائل اظهارنظر می‌کنی؟ برای اینکه می‌آیند و از من می‌پرسند. به خدا، به پیر به پیغمبر من نمی‌خواهم راجع‌ به مسائل اظهارنظر کنم، ولی خب می‌آیند و می‌پرسند که آقا شما راجع‌ به تیر چراغ برق چه فکر می‌کنی؟ مشکل از اینجا شروع می‌شود که من هر نظری که راجع‌ به تیر چراغ برق دارم، همان را صادقانه می‌گویم! نظری نمی‌دهم که فردی که دارد با من صحبت می‌کند خوشش بیاید، خب نظرم بوده است دیگر، حالا بدتان می‌آید، بدتان بیاید.

*‌من با تک‌تک یاخته‌های بدنم لیبرال هستم؛ یعنی تک‌تک یاخته‌ها، سلول‌ها، کروموزوم‌ها، ژن‌های بدن من لیبرال هستند، چون من محصول آن هفت سال دومی بود که به انگلستان رفتم و درس خواندم، آن من را لیبرال کرد! اتفاق بدی که افتاد، این بود که در آن هفت سال من متوجه شدم خیلی از تفکرات من، خیلی از تفکرات سیاسی من، راجع‌ به انگلستان، راجع‌ به آمریکا، راجع‌ به نظام سلطه، راجع ‌به جنگ ویتنام، راجع ‌به مشروطه، راجع ‌به رضاشاه، خیلی‌هاشان غلط بوده است! و هیچ مبنایی ندارد.

* می‌توانم بفهمم چرا شک داشتند و به آنها حق می‌دهم. تنها کسی که در مسئله کردستان از ابتدا تا انتها به من شک نداشت و الآن زیر خاک خوابیده است، مرحوم شهید چمران بود. تنها کسی که تمام‌قد جلوی خلخالی ایستاد و از من دفاع کرد، مرحوم چمران بود؛ چون او می‌دانست من دارم چه‌کار می‌کنم؛ بنابراین اگر به او می‌گفتید: زیباکلام دزد، هیز و جاسوس است! اصلا به شما می‌خندید؛ می‌گفت: این اصلا به کار نظامی وارد نیست! کار نظامی را من مصطفی چمران، دارم می‌کنم.

*‌وقتی در تاکسی و اتوبوس سوار می‌شوم، یکی از چیزهایی آدم‌ها، می‌گویند، می‌دانید چیست؟ می‌گویند: دکتر اگر آقای هاشمی را دیدید، بگویید ما را حلال کند، ما خیلی به ایشان بد می‌گفتیم! ما خیلی به ایشان فحش می‌دادیم! ما او را عامل خیلی چیزها می‌دانستیم! و زمانی‌که شما از او دفاع می‌کردید، ما می‌گفتیم خاک بر سر تو روشنفکر بکنن که آمدی از اکبر هاشمی‌رفسنجانی داری دفاع می‌کنی! هم از تو حلالیت می‌طلبیم هم اگر آقای هاشمی را دیدی بگو ما را حلال بکنن، ما خیلی بد ایشان را گفتیم.

*‌ آقای هاشمی‌رفسنجانی مانند خیلی از آقایان دیگه بزرگ‌ترین سد راه توسعه سیاسی در ایران و بعد از انقلاب بودند. یکی از بیشترین، عمده‌ترین و گزنده‌ترین انتقادات منِ صادق زیباکلام به هاشمی‌رفسنجانی بود که در جنگ بزرگ‌ترین خدمت را به ایران کرد.

*‌ آقای هاشمی‌رفسنجانی می‌دانید که اگر در سال‌های 58 و 59 در نماز جمعه مرگ بر بازرگان گفتند، قدرت شما خیلی زیاد بود؛ آقای هاشمی، شما در نماز جمعه «ژ.سه» را گرفته بودی و ایستاده بودی داشتی نماز جمعه می‌خواندی و جمعیت گفتند: مرگ بر بازرگان! پیر خرفت ایران!

شما خیلی ملایم گفتی حالا مرگ بر بازرگان نگوییم، ایشان خیلی مستحق این شعار نیستند! ولی باید خیلی محکم‌تر می‌ایستادی! چون اگر هیچ‌کس نمی‌دانست در آن نماز جمعه، اکبر هاشمی‌رفسنجانی می‌دانست مهندس مهدی بازرگان حافظ قرآن است، مهندس مهدی بازرگان شریف، پاک، متدین و وطن‌پرست است؛ ‌آنها نمی‌دانستند؛ آنهایی که مرگ بر بازرگان می‌گفتند، نمی‌دانستند؛ ولی اکبر هاشمی‌رفسنجانی می‌دانست و شما سکوت کردید آقای هاشمی!

*‌ شما اگر سال 65 به آقای هاشمی‌رفسنجانی می‌گفتی آزادی بیان، می‌گفتی انتخابات آزاد، می‌گفتی حاکمیت قانون، آقای هاشمی‌رفسنجانی یک نگاه به دفترش می‌کرد که بیایید ببریدش دیگر!

این دیگر کیست آورد‌ه‌اید. اگر امروز به آقای هاشمی‌رفسنجانی این چیزها را بگویید، حداقلش این است که دیگر به رئیس دفترش نگاه نمی‌کند که بیایید این را ببرید!

می‌دانید چرا؟ چون پسرش باید 10 سال به زندان می‌افتاد! دخترش باید به زندان می‌افتاد! خودش باید رد صلاحیت می‌شد! حسین مرعشی‌اش باید می‌افتاد زندان! غلامحسین کرباسچی‌اش باید می‌افتاد زندان! تا بفهمد که حاکمیت قانون یعنی‌چه!

*‌شما اگر سال 1360 به ابراهیم اصغرزاده می‌گفتی آزادی، دموکراسی، حقوق‌ بشر، همین ابراهیم اصغرزاده خودمان، به تو می‌خندید! شما اگر به مصطفی تاج‌زاده می‌گفتی حقوق ‌بشر، به تو می‌خندید! این مصطفی تاج‌زاده‌ایِ شهریور 95، همان مصطفی تاج‌زاده‌ است؟ بهزاد نبوی همان است؟ موسوی‌خوئینی‌ها همان است؟ اولین وجه مشترک آقای هاشمی‌رفسنجانی، بهزاد نبوی، مصطفی تاج‌زاده، سعید حجاریان، ابراهیم اصغرزاده، موسوی‌خوئینی‌ها، موسوی‌لاری، همه آنها، خودِ آقای سیدمحمد خاتمی این است که از رادیکالیسم فاصله گرفته‌اند.

*‌می‌گویند تو از خود آنهایی، تو یک جور رسالت داری که مردم را هم همچنان به نظام امیدوار نگه داری؛ بیایی به مردم بگویی در انتخابات شرکت بکنید! یک‌سری هم که می‌گویند شما حامی داری! آقای هاشمی‌رفسنجانی حامی توست! هاشمی اگر می‌توانست حامی کسی باشد، حامی مهدی می‌شد! حامی فائزه می‌شد.

می‌گویند دختر شما عروس آقای دکتر احمد توکلی است و خب بالاخره مناسبات خانوادگی و این‌ چیزها، دستتان همه در یک کاسه است، به ریش همه ما می‌خندید!

*‌ نظام‌هایی که امنیتی کار می‌کنند، وقتی چند نفر می‌شوند، نگران‌ آنها می‌شوند؛ ولی نظام جمهوری اسلامی ایران می‌بیند صادق زیباکلام، صادق زیباکلام است! من نه دعای کمیل می‌روم! نه خانه فامیل می‌روم! نه با دوستان می‌روم! به خیلی از جاها که من را دعوت می‌کنند، هم می‌گویم باشه چشم می‌آیم؛ ولی نمی‌روم! فرق من با تاج‌زاده این است.

*‌ یک چیزی وجود دارد که چرا من را نمی‌گیرند؟ عملی این هستش که برای چه او را بگیریم؟ ما می‌توانیم به صادق زیباکلام تلفن بزنیم و بگوییم لال شو! دیگر صادق زیباکلام یک کلام حرف نمی‌زند! ما می‌توانیم یک تلفن به صادق زیباکلام بزنیم و بگوییم صادق زیباکلام از فردا نه در شهر، نه در اعتماد، نه در آرمان، نه با فرارو، اصلا مصاحبه نمی‌کنی، مطلب هم به آنها نمی‌دهی، سخنرانی هم هر کجا دعوتت کردند نمی‌روی! آنها می‌دانند که این را از من بخواهند سمعا و طاعتا! من اطاعت می‌کنم. دیگر چرا برویم او را بگیریم؟! بعد از 22 خرداد 88 به من تلفن زدند و گفتند شما دیگر با بی‌بی‌سی صحبت نکن. گفتند شما بارادیو فردا صحبت نکن. گفتم چشم! خب وقتی این را به او بگوییم که نکن، نمی‌کند، چه مرضی است که برویم او را بگیریم که احمد شهید هم بگوید این‌طوری شد.

*‌ما می‌بایستی در انتخابات هفتم اسفند شرکت می‌کردیم، شما فکر می‌کنید من نمی‌دانستم که اگر اینها بروند در مجلس چه کار می‌کنند؟ شما فکر می‌کنید مثلا من درباره الیاس حضرتی چه تصوری داشتم؟ الیاس حضرتی به اندازه موهای من مقالات من را انداخته در سطل خاکروبه و نگذاشته در اعتماد چاپ بشود! شما فکر می‌کنید خیلی از این آقایان و خانم‌ها را نمی‌شناختم؟ ولی می‌دانید چرا گفتم باید بروید به آنها رأی بدهید و همچنان می‌گویم باید می‌رفتید به آنها رأی می‌دادید؟

که کوچک‌زاده نرود مجلس، رسایی نرود مجلس، آقاتهرانی نرود مجلس، روح‌الله حسینیان نرود مجلس! آره، آره. همه مبارزه این نیست که چیزی را ما به دست بیاوریم! مبارزه بعضی وقت‌ها این است که بعضی چیزها را از دست ندهیم؛ یعنی مجلس نشود پاتوق جبهه پایداری و طرفداران احمدی‌نژاد.

 


مرجع خبر: جام نیوز

 


ما کجا و رهبری کجا!؟

به نام خداوند غفار و رحیم

نتیجه تصویری برای احمدی نژاد نامه نویسی

چقدر فاصله است میان ما و کردار و گفتار رهبری عزیز.چقدر شعار دادن برایمان راحت تر است از عمل.او می گوید:«بین برادران مؤمن اختلاف سر این چیزها هیچ مصلحت نیست. شما یک چیزی بگویید، آن یک چیزی بگوید. آن یک چیزی بگوید. یک نفر سومی هم منتظر باشد، به مجردی که شما با هم دعوا کردید، او بیاید از میانه سود خودش را ببرد؛ بردارد ببرد. اینها را باید مراقب بود. امروز کشور به اتحاد نیروها احتیاج دارد. بخصوص نیروهای مؤمن. نیروهای پای کار. سعی کنند از این چیزها اختلاف بوجود نیاورند.»ولی حال که قضیه ظاهرا تمام شده و فیصله پیدا کرده بازهم عده ای دست به قلم می شوند که چرا احمدی نژاد با یک تأخیر یک ماهه این نامه را نوشت؟؟؟؟ و باز بر سر همان طبلی می کوبند که بهره اش را تنها دشمن می برد.

 

رهبری به فکر جذب حداکثری هستند حالا ما اگر آنقدر وسعت قلب نداریم که همه را بپذیریم لااقل با دوستان انقلابی خود باید بهتر از اینها رفتار کنیم.
در اینجا مناسب است به بعضی از روایات که در آن‌ها اموری به عنوان حقوق واجب مسلمانان بر یکدیگر معرفی شده، اشاره شود. در اصول کافى، در باب حق‌المؤمن على أخیه؛ روایتى از مُعَلَّى بْنِ خُنَیْس نقل شده است. او مى‏گوید: خدمت امام صادق(ع) عرض کردم که حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ و اگر من بخواهم حق رفیق مسلمانم را ادا کنم، چه باید بکنم؟ حضرت ابتدا جوابی کلی داده و فرمودند: تقوا داشته باش و ارزش‌هاى الهى را رعایت کن. مجدداً من با خواهش و تمنا، اصرار کردم که این حقوق را به من یاد بدهید و از خدا بخواهید که به من توفیق دهد که به آن عمل کنم. حضرت در جواب فرمودند: حال که اصرار مى‏کنى، بدان! هر مسلمانى بر مسلمان دیگر هفت حق واجب دارد: _‌البته در بعضى روایات دیگر، تا سى حق شمرده شده است‌_ أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ تَکْرَهَ لَهُ مَا تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ1؛ هر چه براى خودت دوست دارى، براى رفیقت هم دوست داشته باشی و هر چه براى خودت نمى‏پسندى، براى رفیقت هم نخواهی.و ...

 

آیا ما می پسندیم که دیگران در مورد ما چنین قضاوتهایی بکنند و یا قصور و اشتباهات ما را اینچنین به رخ بکشانند؟ خوب است لختی به این شعار فکر کنیم که یعنی چه رهبر  اگر فرمان دهد جان را فدایش می کنیم!توصیه ی رهبری به احمدی نژاد برای عدم حضور او در عرصه ی انتخابات آتی صرفاً یک توصیه بود ولی امر به حفظ وحدت نیروهای انقلابی یک امر است، هم عقلایی است و هم شرعی و هم حکومتی.

 


1-  الکافی، ج 2، ص 169، باب «حق المؤمن على أخیه و أداء حقه»


امتحانی دیگر برای احمدی نژاد!

 

به نام خداوند حکیم علیم

نتیجه تصویری برای رهبری و احمدی نژاد

 

أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ(2عنکبوت)

از مدتها پیش که دکتر احمدی نژاد فعالیتهای سیاسی خود را با سفرهای استانی از پی گرفته بود، زمزمه های آمدنش در میان سیاسیون و طیفهای مختلفی از مردم بالا گرفت. برخی ناباورانه ازخبر آمدنش خوشحال می شدند و برخی دیگر از بغض و نفرت روزهای بودنش، از شنیدن این خبر عصبانی و خشمگین می شدند. رجال سیاسی کشور و تریبون دارانی همچون صادق زیبا کلام و روح الله حسینیان هم عباراتی نظیر این را گفته بودند که اگر احمدی نژاد بیاید حتما رأی خواهد آورد ! و این پیش بینی ها در حالی بود که هم مردم از وضعیت اقتصادی کشور ناراضی بودند و هم انقلابیون از وضعیت سیاسی و بین المللی کشور و هم دولتی سر کار است که از روز اولی که آمده با بیانی بغض آلود هر آنچه از مشکلات را در کشور می بیند متوجه دولت سابق می داند و علنا ً گفتار افراد دولتی از صدر تا ذیل مبیّن نوعی خصومت و دشمنی با راه و مرام و منش و اشخاص دولت سابق است ! به همین علت افرادی نظیر ما که فقط و فقط دل در گروی آرمانهای انقلاب و اسلام بسته اند و وابسته و دلبسته ی هیچ فرد و گروهی نیستند و اگر هم به امثال احمدی نژاد دل خوش دارند برای این بوده که او را فردی هوادار آرمانهای انقلابی و فردی مکتبی و دلسوز اقشار ضعیف جامعه و مردی مؤمن به اصل استکبار ستیزی می دانند( به علاوه ی وجود ضعفها و انتقاداتی که در جای خودش محل بحث است) ، ولی با این حال بواسطه ی تجربه ی سال 88 وقتی خبر آمدنش را در انتخابات آتی شنیدند ، هم خوشحال شدند و هم مضطرب؛ از اینکه به یقین حوادثی به مراتب سخت تر و پیچیده تر از فتنه ی 88 پیش خواهد آمد !!!چرا که نه روحانی ، میر حسین موسوی است که در مناظره ها و فعاالیتهای انتخاباتی در برابر احمدی نژاد کم بیاورد ونه احمدی نژاد آن احمدی نژاد سابق است چرا که یقینا می آید تا از عملکرد هشت ساله ی خود هم دفاع کند و اشتباهات و خطاهای دولت فعلی را به رخش بکشاند لذا جلسات انتخاباتی به سمتی پیش خواهد رفت که به یقین به ایجاد دوقطبی ای به مراتب شدید تر از سال 88 دامن خواهد زد و این همان چیزی است که دشمنان ملت از آن سود می برند و البته دشمن هم  آن دشمن سابق نیست.

 دشمنی که با اندک فعالیتی توانست افراد درون نظام را به جان هم بیندازد و با منافقین هم نوا کند و بلوایی در کشور برپا کند که ماهها کشور و نظام درگیر آن بودند ، یقیناً برای دوره ی بعدی نقشه ای حساب شده تر می کشد همانطوری که در اخبار هم دیدیم که علناً منافقین با حمایت مالی عربستان و در آغوش فرانسه حرف از دخالت و برنامه ریزی برای انتخابات آینده ی ایران زدند!

اینها همه بود تا دیروز که رهبری فرزانه ی عزیز انقلاب،  آب بر روی آتش زیر خاکستر ریختند و مثل همیشه با نهایت درایت و صلابت نقشه ی دشمن را بهم ریختند!

ایشان در ابتدای درس خارج خود اشاره به دیداری کردند که روز قبل، خبرش در گوشی میان مردم پیچیده بود و در مورد صحت و سقمش بسیاری تردید داشتند ، دیدار با دکتر احمدی نژاد ، که آمده بود در مورد حضورش در انتخابات 96 کسب اجازه از رهبری معظّم کند.

آقا فرمودند : « خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه‌ی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمی‌دانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک چیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که می‌بیند و می‌فهمد و فکر می‌کند که به نفع برادر مؤمن‌اش است باید به او بگوید دیگر .ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدم‌ها هم، بخصوص آدم‌هایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران می‌شناسیم. با ملاحظه‌ی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه می‌کند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد می‌شود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمی‌دانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست. این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. خب حالا این مایه‌ی اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو.»

و این یعنی آزمایشی بزرگ برای دکتر احمدی نژاد عزیز و هواداران مکتبی و انقلابی ایشان. اگر مدّعی هستند که سر ما و آستان حضرت دوست! اینجا زمان پس دادن ادّعا است. هر چند با تفاصیلی که عرض کردم حقیقتاً این بیان مهمّ حضرت آقا ، جلوی یک فتنه ی بزرگ را خواهد گرفت، اگر که احمدی نژاد پا به عرصه ی انتخابات نگذارد و البته اگر هم علی رغم فرمایش خیر خواهانه ی آقا بیاید، حمایت طیف وسیعی از افراد انقلابی را از دست خواهد داد، هر چند که معلوم نیست عامّه ی مردم که دل به او بسته اند، از پس تحلیل فرمایش رهبری بر بیایند !

در کنار اینها امیدوارم فردی دلسوز ، انقلابی، مؤمن به آرمانهای امام و انقلاب و رهبری ، استکبار ستیز و متّکی به توان داخلی ، مؤمن به اصول اقتصاد مقاومتی ، ساده زیست و خادم به ملّت پا به عرصه ی انتخابات بگذارد و عاملی دیگر باشد برای اینکه انتخابات آینده، هم به خیر بگذرد و هم کشور بار دیگر به مسیر عدالتخواهی راستین ، رشد و تولید اقتصادی با نگرشی به توان داخلی ، غمخواری امّتهای مستضعف و آرمان بزرگ رسیدن به مدینه ی فاضله ی مهدوی برگردد.

والعاقبة للمتّقین

 

 

 


بزرگترین واجب امروز، نشر معارف اصیل انقلاب و پاسخ به شبهات است!

 دشمن صریحا می گوید مهم ترین و بزرگترین دشمن اسلام است از این رو می خواهند به  آن ضربه بزنند، در هیچ زمانی چنین دشمنی نسبت به اسلام و راه حق وجود نداشته است؛ این شبهات فقط در کتاب ها نبوده بلکه به وسیله سایت ها و فضاهای جدید در اختیار بچه ها نیز قرار گرفته است که آثار آن لمس می شود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) عصر روز یکشنبه 4/مهر /95 در آیین افتتاحیه سال جدید تحصیلی این مؤسسه که در سالن اجتماعات این مؤسسه برگزار شد،در خصوص وظایف طلاب و حوزه های علوم دینی مطالبی را بیان فرمودند.
از جمله اینکه : تعهد اسلامی اقتضا می کند در هر زمانی با توجه به نعمت های خدادادی و موقعیت های اجتماعی ببینیم نیاز جامعه اسلامی به چه چیزی بیشتر است و اولویت دارد تا در انتخاب کارها، تحقیق، تحصیل و تبلیغ رعایت کنیم.

در هیچ زمانی مثل امروز در معرض شبهات نبودیم
وی ادامه داد: دشمن صریحا می گوید مهم ترین و بزرگترین دشمن اسلام است از این رو می خواهند به  آن ضربه بزنند، در هیچ زمانی چنین دشمنی نسبت به اسلام و راه حق وجود نداشته است؛ این شبهات فقط در کتاب ها نبوده بلکه به وسیله سایت ها و فضاهای جدید در اختیار بچه ها نیز قرار گرفته است که آثار آن لمس می شود.
 رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به اولویت امروز افراد متعهد ابراز داشت: امروز نشر معارف اصیل انقلاب اسلامی و پاسخ به شبهات و دفاع از آن معارف بزرگترین واجبی است که برای یک انسان متعهد وجود دارد.
هیچ کاری واجب تر از نشر و دفاع از معارف نیست
وی عنوان کرد: هیچ کاری واجب تر از نشر معارف و دفاع از آن نیست، تا شناخت نباشد انسان نمی تواند از چیزی دفاع کند، تجربه عینی هم شهادت می دهد که این مسائل بسیار اهمیت دارد، سؤال پیش می آید که آیا در این زمین در جامعه من به الکفایه وجود دارد یا خیز، یک نگاه ساده جواب را منفی می کند؛ نمونه های بسیاری وجود دارد که بسیار کمبود داریم.
آیت الله مصباح یزدی با بیان این که اگر نتیجه گرفتیم این کار واجب کفایی است که به حد خود نرسیده نگاه ما به درس خواندن عوض می شود، خاطرنشان کرد: باید در حوزه تحولی پیدا شود تا این نیاز که از اوجب واجبات یک انسان متعهد است رفع شود.
متن کامل خبر را ببینید در :
http://www.rajanews.com/news/255846/

علی شناسی در اثار شهید مطهری(5)

 

نتیجه تصویری برای ولایت علی

ولایت علی ( علیه السلام ) در قرآن کریم

آیه کریمه: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» (1) (ولى‏ّ تان خداست و فرستاده‏ اش و آنان که ایمان آورده‏ اند که نماز را بپا مى‏ دارند و زکات را در حال رکوع ادا مى‏ کنند) به اتّفاق فریقین در مورد على‏ (علیه‏ السّلام‏) نازل گشته. طبرى روایات متعدّدى را در این باره نقل مى‏ کند (2) و زمخشرى که از اکابر علماى اهل تسنّن است به طور جزم مى‏ گوید:

«این آیه در شأن على نازل شده و سرّ اینکه لفظ جمع آمده با اینکه مورد نزول آن یک مرد بیش نبوده این است که مردم را به اینچنین فعلى ترغیب کند و بیان دارد که مؤمنان باید اینچنین سیرت و سجیّه‏ اى را کسب کنند و اینچنین بر خیر و احسان و دستگیرى از فقیران ساعى و حریص باشند و حتّى با نمازى نیز تأخیر نیندازند (یعنى با اینکه در نمازند و موضوع زکات پیدا مى‏ شود تأخیر نکرده و در حال نماز انجام وظیفه مى‏ کنند).»

فخر رازى نیز که همچون زمخشرى از اکابر اهل سنّت و جماعت است مى‏ گوید:

«این آیه در شأن على نازل گشته و علما نیز اتّفاق کرده ‏اند که اداى زکات در حال رکوع واقع نشده جز از على.»

منتها در معناى «ولى» مناقشاتى دارد و در آینده در مورد مقصود آیه بحث خواهیم کرد.

علىّ بن حمّاد عدوى بصرى بغدادى معروف به ابن حمّاد، از اکابر شعراى امامیّه در قرن چهارم هجرى است، در اشعار ذیل به این معنى اشاره مى‏کند:

 

قرن الاله ولائه بولائه‏

ممّا تزکّى و هو حان یرکع‏

سمّاه ربّ العرش نفس محمّد

یوم البهال و ذاک ما لا یدفع  

 

خداوند ولاء على را با ولاء خودش، در اثر اینکه على در حال رکوع زکات بخشید، مقرون ساخت. پروردگار عرش، على را در روز مباهله «جان محمّد» خواند و این حقیقتى غیر قابل انکار است.

(مجموعه آثار، ج‏3 ، 268 ، ب. ولاء اثباتى خاص ..... ص : 268- 269)

______________________________

(1). مائده/ 55.

(2). تفسیر طبرى‏، ج 6/ ص 288 و 289.


نتیجه تصویری برای ولایت علی

 


معرفی فیلمهای مستند شبکه ی افق سیما(1)

تصویر خبر
مستند «بهترین مجسمه دنیا» روایتی از فداکاری شهید دریاقلی سورانی در دوران دفاع مقدس، جمعه 2 مهرماه از شبکه افق پخش می شود.

به گزارش روابط عمومی شبکه افق، روایتی واقعی در تاریخ معاصر انقلاب اسلامی وجود دارد؛ مردی که در ماه های آغاز جنگ، زمانیکه آبادان در محاصره نیروهای بعثی بود، غافلگیرانه از رودخانه بهمنشیر وارد آبادان شد؛ تنها او بود که متوجه نیت شوم دشمن شد و با شجاعت و عزمی وصف ناشدنی مسافت 9 کیلومتری را با دوچرخه ای کهنه طی کرد تا مدافعان شهر را از نیت شوم دشمن با خبر سازد و پس از آن بود که با حضور رزمندگان و مردم شهر، دشمن به آن سوی بهمنشیر رانده و خونین شهر آزاد شد.

مستند «بهترین مجسمه دنیا» روایتی است از زندگی شهید دریا قلی سورانی، راویان این فیلم مستند مرتضی احمدی و حمید فرخ نژاد هستند که با لهجه آبادانی داستان را روایت می کنند؛ مجسمه این مرد هم اکنون در شهر آبادان موجود است.

حبیب احمدزاده نویسنده و کارگردان مستند «بهترین مجسمه دنیا» است که روز جمعه 2 مهرماه ساعت های 19 و 23.30 از شبکه افق پخش می شود.

تکرار این فیلم هم روز بعد در ساعت های 10 و 14.30 به روی آنتن می رود.


افق شبکه ی محبوب بچه های انقلابی

به نام خداوند یکتای بی همتا

نتیجه تصویری برای افق شبکه

همیشه در میان شبکه های تلویزیونی ایران جای یک شبکه ای ارزشی که متولیان و هنرمندان انقلابی و مدافع آرمانهای نظام اسلامی در آن مشغول کار و تولید و فعالیت باشند خالی بود چرا که به قول معروف چشمه باید خودش آب داشته باشد ! و لذا با سفارش و درخواست از هنرمندانی که درون مایه ی انقلابی ندارند نمی شد چنین توقعی داشت که به آرمانهای انقلاب نگاهی بیندازند و برایش دست به کار تولید شوند. ولی به حمدالله الآن حدود دو سالی هست که این شبکه راه اندازی شده و واقعا محلی است برای رشد و اعتلای فکری و هنری هنرمندان انقلابی و مخاطبان ارزشی هوادر نظام و آرمانهای انقلاب.

کسی که با این شبکه همراه است خود را درگیر با مشکلات و سختی های انسانهای مختلفی در سرتاسر دنیا می بیند که سرشان به تنشان می ارزد . کسانی که صرفا دنبال خوشی و لذت در دنیا نیستند بلکه دغدغه های الهی و انسانی دارند که آنها را به حرکت و تکاپو وادار می کند. کلیپهای شور انگیز و انقلابی، مصاحبه با خانواده های شهدای مدافع حرم، مستنداتی از تازه مسلمانها، مستنداتی در باره ی نظام اقتصادی و سیاسی آمریکا و اروپا و اسرائیل، مستنداتی در خصوص تاریخ انقلاب ، برنامه های زنده ای چون ماه نشان که به فکرانجام قدمهای سازنده ی فرهنگی بودند و  انتخاب سریالهای ارزشی تولیدی در سایر شبکه و نکته ی بسیار مهم آن ، نداشتن پیام بازرگانی و تبلیغات است. بسیار دوست دارم که مبدع و مدیر این شبکه ی فخیم و ارزشی و شور انگیز را بشناسم. دوستان انقلابی من امیدوارم برنامه های آن را از دست ندهند.


علی شناسی در آثار شهید مطهری( 4)

  سخن على‏ (علیه‏ السّلام‏) : لزوم خودآگاهی داشتن  

نتیجه تصویری برای سخن علی

رحم اللّه امرأ عَلِمَ مِن اَینَ و فى اَینَ و اِلى اَین؟ 

رحمت حق شامل حال کسى که بداند از کجا؟ در کجا؟ به کجا؟

على نفرمود خدا رحمت کند کسى را که بداند از چه؟ و در چه؟ و از چه؟ اگر چنین مى ‏گفت، مى‏ گفتیم مقصود این است که از چه آفریده شده‏ ایم؟ از خاک. در چه خواهیم رفت؟ در خاک. باز از چه برمى‏ خیزیم؟ از خاک. اگر چنین گفته بود، اشاره‏ اى بود به این آیه قرآن که:

مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى‏ (طه/ 55).

شما را از زمین آفریده‏ ایم و به زمین بازمى‏ گردانیم و از زمین بار دیگر بیرون مى‏ آوریم.امّا سخن على در اینجا ناظر به آیات دیگرى از قرآن است و مفهوم بالاترى دارد.

و آن اینکه از چه جهانى آمده‏ ایم؟ در چه جهانى هستیم؟ به سوى چه جهانى مى‏ رویم؟ (مجموعه آثار،ج‏2 ،141، دنیا و آخرت ..... ص : 141)

سخن پرمغز على‏ (علیه‏ السّلام‏) ناظر به نوعی از خود آگاهی است که این نوع از خود آگاهى یکى از لطیف‏ترین و عالى‏ترین دردمندیهاى انسان را به وجود مى‏ آورد، آن دردمندى که در حیوان و هیچ موجود دیگر در طبیعت وجود ندارد:

درد حقیقت داشتن. این خود آگاهى است که انسان را تشنه حقیقت و جویاى یقین مى‏ سازد، در تلاش اطمینان و آرامش قرار مى‏ دهد، آتش شعله‏ ور شکّ و تردید به جانش مى‏ افکند و او را از این سو به آن سو مى‏ کشاند، آن آتشى که به جان غزالى‏ ها مى‏ افتد، خواب و خوراک را از آنها مى‏ گیرد، آنها را از مسند نظامیّه‏ ها به زیر مى‏ آورد، آواره بیابانهاشان مى‏ کند و سالها در دیار غربت سر در گریبانشان مى‏ سازد، همان آتشى که «عنوان بصرى» ها را از خانه و کاشانه‏ شان کو به کو و شهر به شهر به دنبال حقیقت مى‏ کشاند . این نوع از خود آگاهى است که دغدغه سرنوشت را در انسان به وجود مى‏ آورد.  (مجموعه آثار، ج‏2،ص 309 )