سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیداردوست

هاشمی:خودم فکر میکنم کنار رفتنم از دستگاه اجرایی خدمت بزرگی به ا

 

هاشمی:خودم فکر می‌کنم کنار رفتنم از دستگاه اجرایی خدمت بزرگی به انقلاب است

 

خبرگزاری دانشجو- هاشمی رفسنجانی در گفتگویی با صادق زیبا کلام در تاریخ 10خرداد82 می‌گوید: درست نیست که بگوییم فقط یک نفر است که میتواند کار کند و این خدمت به مملکت نیست. باید بگردیم و کسانی را پیدا کنیم. اینگونه نباشد که به یک نفرمتکی باشیم، باید افرادی را بیاوریم، تقویت کنیم تا بزرگ شوند. خودم فکر می کنم کنار رفتنم از دستگاه اجرایی خدمت بزرگی به انقلاب است.

 
اما هاشمی رفسنجانی که آخرین بار در انتخابات مجلس ششم، طعم شکست را چشیده بود حاضر نبود تا بی گدار به آب بزندو طراحی انتخاباتی اطرافیان او که با حضور غلام حسین کرباسچی، حسن روحانی، مهدی هاشمی و ... شکل گرفته بود به یک گزاره منتهی می شد: "مایل به آمدن نیستم اما اگر ببینم که کاندیدایی که بتواند آرای گسترده مردمی و توان اداره کشور را داشته باشد در صحنه حاضر نیست خواهم آمد.
 
در این زمان موج مخالفت با انتخاب هاشمی رفسنجانی  برای پست ریاست جمهوری، تقریبا هم زمان با زمزمه کاندیداتوری او به پا خاسته بود که دانشجویان، صف اول مخالفان را تشکیل می‌دادند. بسیج دانشجویی هشت دانشگاه بزرگ تهران روز30 مهر 83 در بیانیه ای اعلام کردند: محافل صاحب قدرت در پی آن هستند تا نداشته‌های خود را با تمدید تاریخ مصرف تنها داشته‌های خویش جبران کنند و صدالبته گریزی از این بازگشت وجود ندارد چرا که ظاهرا از نگاه آنان، دست پرورده‌ای در قدو قواره این لباس یافت نمی‌شود و تنها قامت رعنای بزرگان است که لایق این رداست.
 
همچنین روایت هاشمی رفسنجانی از چگونگی نهایی شدن تصمیمش برای کاندیداتوری در انتخابات نهم ریاست جمهوری  که در جمع وعاظ تهران بیان شده جالب می باشد که گفت: من سه ضرورت را برای آمدنم احساس کردم؛ یکی اینکه معتقدم باید کسی بیاید که دوگانگی فعلی را ازبین ببرد تا کشور به یک نقطه متکی شود، دوم ممکن است کوتوله‌هایی بیایند که شأن نظام را پایین بیاورند و سوم آنکه احساس کردم کسانی که قبولشان هم داریم ممکن است بیایندو کوتوله هم نباشند،اما با رأی کم رئیس جمهور شوند.
 
هم زمان کروبی در نامه‌ای خطاب به هاشمی رفسنجانی که در خبرگزاری ایسنا 22اردیبهشت 84 زده شد گفت:
 
ظاهرا جنابعالی به این نتیجه رسیده اید که تنها فرد قادر به رفع نگرانی‌ها، خود حضرتعالی هستید. در حالی که معتقدم بذر بسیاری ازهمین نگرانی‌ها در دولت جنابعالی  کاشته شد و اکنون چیزی درو می‌کنیم که خود حضرتعالی سال‌ها شاهد کاشته شدن و روییدن آن بودید و متاسفانه در برابر آن سکوت یا رفتار تایید آمیز داشته‌اید. شما با هوشمندی از تنش زدایی در عرصه بین الملل و جلب اعتماد سایر کشور ها سخن گفتید و بر لزوم تبدیل تهدیدها به فرصت‌ها تاکید کرده‌اید. اما با شجاعت و انصافی که از شما سراغ دارم انتظار داشتم که با صراحت اعلام کنید در آستانه تحویل دولت از سوی جنابعالی، حتی یک کشور اروپایی دارای یک سفیر در ایران نبود.
 
با این حال هاشمی رفسنجانی طرح تبلیغاتی خود را که همان «هاشمی2005» بود در صدا وسیما اعلام کرد که با انتقادات از سوی خود روزنامه جمهوری اسلامی که طرفدار وی به حساب می آمد نیز روبرو شد؛ شکستی دوباره را چشید و از محبوبیت وی کاسته شد.
 
در همان زمان روزنامه شرق سؤالی را از هاشمی رفسنجانی پرسید مبنی براینکه آیا هاشمی سومی در راه است که مستقل از هاشمی اول «عصر انقلاب» و هاشمی دوم «عصر سازندگی» باشد؟ وی جواب داد: اصولم همان است  و ممکن است روش‌هایم تغییر کند. من همانم که بودم اما تغییر کرده‌ام، مثل هر آدم دیگری.
 
 حالا در آستانه انتخابات 92 بازهم پیرمردی با تفکرسال 84 پا به عرصه انتخابات گذاشته است که تنها «خود» را در قدوقواره ریاست جمهوری می‌بیند. ابتدا می‌آیم، نمی‌آیم‌ها فعالیت انتخاباتی خود را شروع کرد، اما آیا تجربه سال 84 کافی نبود برای پیرمردی که معتقد است کنار رفتنش از دستگاه اجرایی خدمت بزرگی به انقلاب می‌باشد؟! 

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=157152

 


برای رئیس جمهورم متأسفم!

بسم الله الرحمن الرحیم

فذکّر ان نفعت الذکری!

امروز در روز پایانی ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری اتفاق نامیمو نی رخ داد که هر چند سابقه ی تاریخی هم دارد ولی از آنجا که در عرف سیاسی و حتی از دید مردم  هم پسندیده نیست از کسی سر زد که مدعی پیروی از خط اصیل امام و رهبری است و خواهان برقراری عدالت در ایران و بلکه در سراسر جهان است بسیار زشت تر و ناپسند تر بود و آنهم حمایت رئیس دولت از کاندیداتوری یک فرد خاص است.صرفنظر از اینکه این فرد چه کسی است این نوع حمایت کردن بسیار بسیار نازیبا و ناپسند است و از عدالت اسلامی به دور است. کمااینکه تا کنون هم این سفر دور چهارم دولت که با امکان وسیع دولتی و با هزینه ی وجهه ی دولت برای حمایت از یک کاندیدای مشخص صورت گرفته بود  عمل زشتی بود. دکتر احمدی نژاد باید توجه کنند که حمایت رئیس قوه ی مجریه که مسئولیت برگزاری انتخابات هم بر عهده ی دولت و کابینه ی او هست حق ندارد از شخص خاصی حمایت رفتاری یا گفتاری داشته باشد چه از جهت اینکه شرایط مساوی را برای همه ایجاد نمی کند و چه از این حیث که سلامت انتخابات را ولو در اذهان مردم به خطر می اندازد . هر چند که آب هم در هاون کوبیدن است . چرا که مردم عزیز ایران از سر حب به کسی به همه ی عقاید و افکار و آراء او الزاما پایبند نیستند و این خاصیت روح آزاد ایرانی مسلمان است لذا اینگونه حمایت کردن ها فقط و فقط از ارزش شخص رئیس دولت آن هم  در واپسین روزهای عمر دولت دهم می کاهد و لاغیر.والعاقبة للمتقین


آن مرد بدون یاران حزبی آمد!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

6938396139686919656

هوه!قلبم داشت می ایستاد تا اینکه خبر اومدن دکتر رو تلفنی از همسرم شنیدم!خدا خیر بده این شبکه ی پرمدعای خبر رو که هیچ پوشش درست و حسابی ای از اومدن دکتر نکرد . انگار نه انگار که دبیر شورای عالی امنیت ملی برای ثبت نام رفته بود!انگا رنه انگار که با اومدن یک همچین کسی آه از نهاد اشتون و اتحادیه ی اروپا و اوباما و اراذل و اوباش اسرائیلی بیرون اومده بود.توقع تبلیغ برای دکتر جلیلی رو نداشتیم ولی توقع می رفت که به قدر متکی و ولایتی و حدادو قالیباف و خلاصه هر سرشناسی به غیر از دکتر که صحنه ی اومدن و نام نویسی شون رو پررنگ پخش کردند برای دکتر هم عادلانه کار می کردند. تا جاییکه ما مجبور شدیم برای دیدن تصاویر درست و حسابی بریم گزارش های prees tv و العالم رو ببینیم هر چند که اونجا هم هاشمی و مشایی رو خیلی مشخص نمایش دادند ولی از سعید جلیلی تصویر بسیار کوتاه ی پخش کردند. مرحبا به این همه عدالت!!!اما عیبی نداره خدا بارها به ما نشون داده که هدایت دلها دست خودشه.این کارها هم چیزی از محبوبیت دکتر جلیلی ما کم نمیکنه.

راستی چقدر اومدن دکتر جلیلی با اومدن دیگر سرشناسان متفاوت بود ؛ بدون هیچ یار و یاوری که احتمالا سهم خواهی میکنه بعد از ریاست جمهوری!

IMG17155669


نادیده گرفتن آرمانها به بهانه ی واقع گرایی؟!

 

به گزارش فارس، کامران باقری لنکرانی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ظهر امروز (دوشنبه) در برنامه‌ای که از سوی بسیج دانشجویی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد ضمن تبریک ولادت حضرت زهرا (س) اظهار داشت: موضوعی که این روزها بسیار مطرح می‌شود، ‌این است که ما برای برون رفت از مشکلات فعلی باید ابتدا مشکلات خود را با دنیا حل کنیم و از این رو مذاکره با آمریکا را به عنوان یک دستور کار جدی در نظر می‌گیرند تا از این طریق بخشی از فشارها را خنثی کنند.
 
لنکرانی با بیان اینکه این صورت مسئله بسیار جذاب است و به همین دلیل ممکن است بخشی از افکار عمومی را متوجه خود کند، ادامه داد: کسانی که تاکنون اعلام حضور کرده‌اند، این سیاست را با بیانات مختلفی دنبال می‌کنند.
 
این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ادامه داد: باید به این مسئله نگاه تاریخی و عمیق داشته باشیم و ببینیم که آیا منافع ملی کشورمان از این طریق تأمین می‌شود یا خیر.
 
وی با اشاره به سیاست واحد دانشگاه از دوران جنگ سرد تاکنون خاطرنشان کرد: آمریکا همواره سعی کرده که با نشان دادن یک موجود خطرناک، نوعی اتحاد در جهان سرمایه‌داری به رهبری خود ایجاد کند و در دورانی شوروی این نقش را داشت و در حال حاضر این موضوع به سمت جریان‌های اسلامی که مصداق آن ایران است، سوق یافته و در این موضوع می‌توان به مانور آمریکا بر مسئله اشغال لانه جاسوسی و جریان سلمان رشدی اشاره کرد.
 
لنکرانی با بیان اینکه طبق اعتراف اندیشمندان آمریکایی نوع تفکر عربستان سعودی وهابی برای آمریکا خطرناک‌تر نه ایران اسلامی، تصریح کرد: با این وجود تغییری در رفتار آمریکا ایجاد نشده و آنها همواره به دنبال دوگانه کردن شرایط هستند.
 
این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری تاکید کرد: اگر در این شرایط کسی از مذاکره با آمریکا صحبت کند، در حالی که به نتایج این کار آگاهی نداشته باشد ترجمان اظهاراتش دست کشیدن جمهوری اسلامی از اصول خود است درحالی که آمریکا هیچگاه حاضر به امتیاز دادن نخواهد بود از این رو ما باید نشان دهیم که محتاج مذاکره با آمریکا نیستیم.
 
وی با بیان اینکه ما نمی‌گوییم اصل گفت‌وگو محال است اما معتقدیم راه‌حل ما در حال حاضر مذاکره با آمریکا نیست، افزود: آمریکا در مذاکره بنای حل مشکلات را ندارد.
 
لنکرانی خاطرنشان کرد: ما نمی‌گوییم کسانی که از رابطه با آمریکا صحبت می‌کنند لزوما افراد بد و وابسته‌ای هستند اما در سیاست خارجی ما باید همه مسائل را به صورت کامل در نظر بگیریم و فقط برای یک قشر خاص خاکستری صحبت نکنیم. از این رو کسی که ادعای سکان‌داری کشور را دارد، باید منافع ملی کشور را در نظر بگیرد.
 
این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری با بیان اینکه منافع امروز ما در مذاکره بی‌قید و شرط با آمریکا نیست، افزود: آمریکا به دنبال شکست ایران است اما ما به دنبال ماجراجویی نیستیم و تحت هر شرایطی از منافع خود حمایت می‌کنیم و در واقع همین مقاومت ما بوده است که باعث شده غرب نتوانسته حمله فیزیکی و نظامی را مورد توجه قرار دهد.
 
وی با تاکید بر اینکه مقاومت ما کاملا عقلانی است، ادامه داد: قذافی رهبر لیبی نمونه فردی بود که در مقابل غرب کوتاه آمد و دیدیم که او اولین قربانی غربی‌ها در مورد بیداری اسلامی بود.
 
لنکرانی با اشاره به اینکه گاهی برخی از سیاسیون با تجربه اشتباهات بسیار بزرگ، مرتکب می‌شوند، گفت: عقلانیت واقعی همسو با اعتقادات ماست و از این رو مهمترین دوگانه انتخابات آتی این است که آیا مامی‌توانیم به آرمان‌های خود پایبند بوده و در عین حال مشکلات کشور را حل کنیم؟ خیلی از افراد می‌خواهند بقبولانند که راه‌حل کار‌آمدی زیر پا گذاشتن آرمان‌هاست.

 


دین همه ی دین است!!

 

متن زیر با عنوان «دین همه دین است» گفتاری از دکتر سعید جلیلی است که چندی پیش در جمع فعالان فرهنگی و اجتماعی ارائه شده است. این سخنرانی آسیب‌شناسی از فعالیت‌های اجتماعی جبهه حزب‌الله است که غفلت از بعد فردی اسلام است. این متن برای اولین بار در تریبون مستضعفین منتشر شده است.

***سعید جلیلی

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

اینکه می‌گویند «دین همه دین است» بحثی جامع و کامل است. نمی‌شود دنبال یک جنبه از دین را گرفت و ابعاد دیگر را‌‌ رها کرد. امروز این بحث در حوزه‌های مختلف اجتماعی بسیار مطرح می‌شود. بعضی‌ها دین را گزینشی انتخاب می‌کنند. مقداری را خوششان می‌آید و مقداری را خوششان نمی‌آید. یک عده بحث دین حداقلی و حداکثری را مطرح می‌کنند. یکی از ایرادهای جدی این است که، دین فقط یک مقوله? فردی نیست، دین وجوه اجتماعی هم دارد و از کسانی که فقط به دین فردی قائلند، ایراد می‌گیریم که دین و خیلی از دین را نفهمیدند و متوجه نشدند و آسیب‌های جدی همچون جدایی دین از سیاست، عدم حضور اجتماعی دین و… است که همه ما کم و بیش با آن آشنا هستیم.

اما یک آسیب دیگر هم هست که همانطور که می‌گوییم دین فقط وجوه فردی ندارد از آن طرف هم دین همه دین است. دین فقط وجوه اجتماعی نیست، وجوه فردی هم دارد و اتفاقاً خیلی از حرکت‌ها که شما می‌بینید استمرار پیدا نمی‌کند، ریشه پیدا نمی‌کند و عمق نمی‌یابد. این به خاطر این است که در خود فرد، دین ریشه ندوانده است و بعد می‌خواهد اجتماعی بشود. طبیعتاً وقتی که این ریشه در خود فرد ایجاد نشود در بحث‌های اجتماعی‌اش هم خیلی زود و به اندک چیزی سرد می‌شود، یخ می‌شود، پژمرده می‌شود، به یک باد هم می‌بینی کنار زده می‌شود، یخ می‌شود و سرد می‌شود.

در دهه‌های اخیر که آدم نگاه می‌کند می‌بیند از میان کسانی که دین را در وجوه اجتماعی پیگیری کردند، کسانی به صورت صادق، مستمر و عمیق و ریشه‌دار پیش بردند که به لحاظ فردی هم قوی بودند و از این موضوع غافل نشدند. این آسیب است که یک عده از این طرف می‌افتند و یک عده از آن طرف. یک عده می‌گویند: دین یک دین مناسکی و فردی نیست! یا می‌گویند دین فقط در عرصه اجتماع است. اما ما می‌گوییم دین همه دین است. نه اینکه دین فردی است و مثلا بیشتر وجوه فردی دارد و یا بالعکس.

در طول تاریخ عارف زیاد داشتیم، اما هیچکدام امام خمینی نشد

اگر می‌گوییم دین همه دین است سعی کنیم که انشاءالله توی همه وجوهش پایدار باشیم. در طول تاریخ خیلی عارف داشتیم، اما هیچکدام امام خمینی نشد. راست هم می‌گویند. افراد بزرگ خیلی بودند، اما کسی امام خمینی نشد. کسی که دین را بیاورد در صحنه اجتماع نبود. خیلی‌ها بودند که بر مبنای وجوه اجتماعی دین در عرصه‌های مختلف وارد شدند، ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند. این‌ها را هم باید دید.همین بود که امام که قبلا دین را در خودش بسیار عمیق کرده بود، توانست شکل دهد و جلو رفت. اینکه ما می‌گوییم امام یک الگو است. یک جنبه‌اش همین جنبه‌های این چنینی و فردی است. بعضی وقت‌ها آدم نگاه می‌کند که نکند که ما دچار این آسیب بشویم. البته دچار کاستی‌ها و کوتاهی‌ها هستیم، ولی باید این جنبه‌های فردی را هم تعریف کنیم و به آن‌ها توجه داشته باشیم. در مورد امام گفته شده که نماز شبش ترک نشد، 15 سال زیارت جامعه‌اش ترک نشد. این مال زمان قبل حکومت است، زمان حکومت هم همین طور بود. امام مثلا مقید بود زیارت عاشورایش را بخواند؛ با صد لعنش هم بخواند. این جنبه‌ها هم بود.

چون دین همه دین است، همین دین که می‌گوید باید فلان کار اجتماعی را انجام بدهید، همین دین هم می‌گوید باید فلان کار عبادی و فلان اعمال را باید انجام بدهید. عاملان دین اجتماعی هم همین افرادند و این افراد اگر نتوانند خودشان در عرصه‌های و بحث‌های فردی موفقیت داشته باشند، طبیعتاً آن موفقیت لازم را در عرصه? اجتماعی نخواهند داشت.

در مسجد فعالیت اجتماعی می‌کنیم؛ اما نماز اول وقت نمی‌خوانیم

گاهی اوقات یک کار فردی و پرداختن به جنبه‌های فردی دین، ممکن است شما را از وجوه اجتماعی غافل کند. عکسش هم هست و آن اینکه پرداختن به جنبه‌های اجتماعی دین شما را از روی جنبه‌های فردی‌اش غافل کند. مثلا سال‌های 60 که فعالیت‌های انقلابی در مساجد زیاد بود و خوب هم بود بعضی افراد آخر شب می‌آمدند و می‌گفتند خوب حالا نماز مغرب و عشاءمان را هم بخوانیم. می‌گفتند ما که کار انقلابی می‌کنیم و توی مسجد هستیم دیگر حالا اگر نمازمان را هم 3 ساعت بعد از اذان بخوانیم عیبی ندارد دیگر! هر دوتایش آسیب هست.

دین همه دین است در همه شمول. شمول فردی، شمول اجتماع، امور عبادی و امور اجتماعی. این بحث‌ها همه‌اش با هم هست می‌تواند جواب بدهد. آن بحثی که یکی گفت «کربلا را بگذارید حج را بچسبید» یک بحث تاریخی بود. خیلی‌ها این بحث را داشته‌اند. عده‌ای به جنبه‌های عبادی می‌پرداختند، عده‌ای به جنبه‌های اجتماعی دین. جمع بین اینهاست که آن الگو‌ها را درست می‌کند. در زمان ما کسی مثل حضرت امام بود و البته ائمه هم نمونه کامل این بحث‌ها هستند.

شما در تاریخ می‌بینید که امام سجاد (ع) داشند زیارت می‌کردند، در طواف حج بودند. یکی از همان‌هایی که در کربلا حضرت را تنها گذاشته بودند، آمد به امام سجاد کنایه زد و گفت: «آمدی حج، جهاد را‌‌ رها کرده‌ای؟!» (البته جنبه‌های شعاری را که می‌گویند فرق می‌کند که «کربلا را بگذارید که حج در پیش است») او هم آمد به امام سجاد (ع) یک همچین حرفی را زد و گفت آیا نشنیدی که قرآن می‌فرماید: «ان الله اشتری من المومنین…» امام سجاد (ع) فرمودند خب آن را هم ما شنیده‌ایم. اما یک آیه هم بعدش دارد. آن آیه? بعدش را هم بخوان چه کسانی؟! می‌فرمایند آیه? بعدش این است «التائبون العابدون و…» همه? چیز‌ها کسانی که این ویژگی‌ها را داشته باشند ارزشمند است. این‌ها وقتی ارزشمند است که آن جنبه‌های دیگر هم باشد.

خدا کند تک بعدی نشویم

حالا که در ماه مبارک رمضان هستیم چیزی که همه است این است که خدای ناکرده پرداختن به عرصه‌های دیگر ما را تک بعدی نکند. اگر حرکت‌های اجتماعی دینی ما مبتنی بر این مبانی نباشد باعث می‌شود که شما توفیقات عبادی‌تان هم کم بشود. دعای ابوحمزه را وقتی در ماه رمضان می‌خوانید، (جدا از اینکه دعا هست) خیلی از جاهاش فرمولهایی هم هست. خیلی وقت‌ها می‌شود که آدم می‌گوید امشب بریم حرم، امشب دعایی بخوانیم، نمازی بخوانیم و… بعد می‌بینیم نشد. می‌گوییم امروز خسته بودیم که خوابیده بودیم. ولی بعضی وقت‌ها می‌بینیم ظهر خوب خوابیده‌ایم که امشب فلان حرکت عبادی را انجام بدهیم، ولی باز بعد می‌بینیم این توفیق را پیدا نمی‌کنیم. سرحال هستیم سریال می‌بینیم حرف می‌زنیم و… سرحالیم، اما به محمض اینکه می‌خواهیم شروع کنیم خواب‌مان می‌گیرد. این یک حالت فیزیکی تنها نیست که بگوییم ناشی از کم خوابی یا اینجور چیزهاست.

آسیب‌شناسی امام سجاد از نداشتن حال دعا

امام سجاد (ع) دقیقاً همین جمله را دارند «الهی حالی کلما قلمت…» در دعای ابوحمزه می‌گویند خدایا هروقت خودم را بسیج کردم و آماده کردم خودم را که حالا بتوانم دعایی را بخوانم بعد یک دفعه خوابم گرفت و حالت من رفت. در این دعا شروع می‌کنند به آسیب‌شناسی که چرا حالت خواب پیش می‌آید در صورتی که همه شرایط پیش آمده است. در آنجا حدود 7-8-10 تا دلیل می‌آورند که شاید که این بود که اینگونه شد، این بود که اینگونه شد. حدود 10 تا دلیل می‌آورند این دلایل که می‌آورند بعد شما می‌بینیدکه «لعلک رایتنی مجالس البطالین» می‌گوید که نکند که تو من را یک کسی دیدی که خوب بالاخره در جلسات «بطالین» که به بطالت می‌گذرد بوده‌ام که آثار وضعیشان این بوده است. «لعلک رایتنی مستخلفا لامرک» «لعلک رایتنی فی الکاذبین» پس چنین شد. بعضی وقت‌ها بعضی رفتار‌ها شده که بعد آن آثار بر آن مترتب شده و بعد یک دفعه آن حالت از شما گرفته می‌شود علی رغم اینکه خودتان را بسیج می‌کنید، آماده می‌کنید و….

این جمله شهید دیالمه خیلی مهم است که گفت: «فریادهای امام خمینی انعکاس ناله‌های شبانه امام است» شما ببیند اگر امام فریاد می‌کند, ریشه در ناله‌های شبانه دارد که این فریاد از درونش بیرون می‌آید. همین طور راحت نیست. خیلی‌ها فریاد می‌زنند هر فریادی اثرگذار نیست. ان شاءالله خداوند به همه ما نیز این توفیقات را هم بدهد.

 


انتخابات مایه ی رشد یک ملت است!

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بیان نقاط قوت رئیس جمهور فعلی که منتخب یازدهم ملت ، باید واجد آنها باشد و نقاط منفی ایشان که رئیس جمهور بعدی نباید داشته باشد!

این روزها مهمترین بحث در بین مردم کوچه و بازار و نیز در رسانه های مختلف، بحث داغ انتخابات است. موضوعی که فکرها و دلها و البته جیبهای بسیاری را به خود مشغول داشته است. هر کس تلاش می کند تا یا برای خودش رأی جمع کند و یا برای کاندیدای مورد علاقه اش. دلیلش هم واضح است. مردم ایران اسلامی به خوبی در مدت این 34 سال پس از انقلاب به خوبی دریافته اند که رأیشان مؤثر است و هر چند که هر کس تنها یک رأی می دهد ولی می تواند با همان رأی سرنوشتی را برای کشورش رقم بزند که قطعا در زندگی خود او تأثیر مستقیم و غیر مستقیم دارد. فضای آزاد سیاسی کشور به گونه ای است که طیف های مختلفی که گفتمان درون نظامی دارند در انتخابات حاضر می شوند و هر گروه و سلیقه ی سیاسی در نظر دارد تا نظام و کشور را به گونه ای که خود می پسندد و بهتر می داند اداره کند.

سیستم اجرایی کشور هم به گونه ای طراحی شده که حقیقتا افکار و اندیشه های رئیس جمهور و تیم همراهش کشور را برای مدتی که در اختیار دارند با افکار و عقاید و حتی رفتار آنها همسو می کند و دلیل عمده ی آن هم این است که بخش عظیمی از بودجه ی نظام در دست قوه ی مجریه قرار دارد. با تجربیات دهه های گذشته و انتخابات مختلفی که در کشور بوده و روی کار آمدن افکار و سلیقه های مختلف و گاهاً متضاد این اطمینان به مردم داده شده که رأیشان محفوظ است و این خودشان هستند که آینده ی کشور را بر طبق سلیقه ی خود رقم می زنند . هرچند که عده ای مغرضانه سعی داشته و دارند که سلامت انتخابات را زیر سؤال ببرند.در حالیکه دلیل محکم و واضح مدعای ما ، همین جنب و جوش ها و تکاپوی افراد مختلف از زن و مرد و پیر و جوان در این روزها و روزهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری است. 

اینکه عده  ای نگران روی کار آمدن دوباره  ی جریان مرده ی اصلاح طلبان هستند و عده ای دیگر نگران روی کار آمدن مجدد اصولگرایان و بالاخص طیف فکری رئیس جمهور کنونی که چه مصیبت ها که از سوی او بر ایشان نرفته است! که به عقیده ی بنده مهمترین این مصیبت ها رفتن آبروی بسیاری از مدیران گذشته است و سخت شدن کار بسیاری از کسانی که چشم به پیروزی در انتخابات دوخته اند. از این جهت که  توقعات مردم بالا رفته است نسبت به هشت سال گذشته!

چرا که مردم به خوبی دریافته اند که می شود رئیس جمهور بود ولی در کاخ اقامت نکرد و عزت خود و کشور خود را در پذیرایی از مهمانان خارجی در کاخهای به جا مانده از طاغوت ، جستجو نکرد!

میشود رئیس جمهور بود و با مردم شهر و روستا دم خور بود و بر رو ی فرش کهنه ی فلان پدر یا مادر پیری که نشان شهادت بر سینه ی فرزندشان نقش بسته ، نشست و خاضعانه در برابر عظمت آنها سر فرود آورد!

می شود رئیس جمهور بود و وقتی که در دانشگاه سیاسی امیرکبیر عکست را به آتش کشیدند نه تنها مانند رئیس جمهور قبلی که ادعای آزادی بیانش گوش فلک را کر کرده بود ولی در عرصه ی عمل در برابر اعتراض مودبانه ی دانشجویان توهین نکرد، بلکه آرام و استوار با خنده ای شیرین بر لب گفت اینها همه فرزندان من هسنند! اما دنیا بداند اگر خودما را هم بسوزانند دست از آرمانهای خودمان بر نخواهیم داشت!

می شود رئیس جمهور بود و اشک از صورت دختر و پسر یتیمی که با آرزوهای بسیار به سراغ رئیس جمهورشان رفته اند پاک کرد و پسرک فقیر و کهنه پوش را در کنار خود نشاند و دستی از سر محبت بر سر او کشید!

می شود رئیس جمهور بود و در دانشگاه صهیونیستی کلمبیا با آن همه هجمه ی تبلیغاتی ، آرام و متین ایستاد و لبخند ی بر لب نشاند و شروع کرد به خواندن دعای همیشگی شیعیان عالم...اللهم عجل لولیّک الفرج!

می شود رئیس جمهور بود و در صحن سازمان ملل به جای اینکه تئوریهای از رده خارج شده ی غربیها را در برابر شان پس داد، از صلح جهانی و عدل جهانی و حکومت حق الهی و موعود آخرالزمانی که روزی با حضرت مسیح خواهد آمد سخن گفت و نام و یاد  او را در سراسر عالم گستراند!و ذهنها و دلها را به یا او و شوق آمدنش مشغول کرد!

می شود رئیس جمهور بود و در برابر یاوه گوییها و انتقادات بی در و پیکر و مغرضانه ی دیگران خم به ابرو نیاورد و به جای پاسخ دادن یه آنها به کار خود مشغول بود و تا ساعتها س از تعطیلی رسمی ادارات کشور و بلکه تا پاسی از نیمه شب به دنبال عمران و آبادانی کشور بود و برای سرپانگه داشتن خود زیر سرم رفت نه اینکه سر سفره های غذای آنچنانی  که مردمان مستضعف و محروم کشورش هرگز یک دهم آن را هم ندیده اند بنشیند .مردمانی که خود بارها و بارها از نزدیک با آنها ملاقات داشته.

می شود رئیس جمهور بود و به گونه ای قاطع در برابر یاوه گوی های دشمنان ایستاد که بارها و بارها خشم و غضب آنها را به رخ جهانیان کشید به گونه ای که ترک کردن صحن سازمان ملل را بر ماندن در آن ترجیح می دادند!

می شود رئیس جمهور بود و برای انجام فرمان رهبری و برای اینکه کلام حضرتش روی زمین نماند نیمه ی شب به وزیرش زنگ بزند که فلانی امشب در جلسه آقا این را فرمودند. الآن گفتم که شاید تا فردا زنده نباشم که این حرف را به تو برسانم

می شود رئیس جمهور بود و نه تنها از بیان آرمانهای امام امت خجلت زده نشد و نه تنها آنها را به موزه های تاریخ نسپرد که با سربلندی تمام از آنها یاد کند و آرمانهای امام را به یاد مردم آورد و با به یاد آوردن آرمان حکومت عدل جهانی تحمل مشکلات را برای مردم هموار کند.

می شود رئیس جمهور بود و با عمل به ایمان و اعتقاد خود چنان ایستادگی ای در برابر دشمنان از خود نشان داد که جوانان مسلمان منطقه را هم به این اعتقاد رساند که می شود در برابر زورگویی های مستکبران ایستاد و عزیز شد که عزت دست یافتنی است در سایه ی ایمان و اقتدار!

می شود رئیس جمهور بود و چنان با مستضعفین عالم همراهی کرد و مهربانی و دلسوزی کرد که در هرجا که پا گذاشتی خیل عظیمی از مردم جهان به استقبالت بیایند حتی در جایی مثل لبنان که خودشان سید حسن نصرالله را دارند که به عالمی می ارزد!

می شود رئیس جمهور بود و چنان در برابر مستکبران ایستادگی کرد که برای آمدنت از مدتها قبل ترس و دلهره در جانشان بیفتد و در برابر سازمان ملل در اعتراض به تو صف ببندند و اینها نه مردمان مومن و مظلوم عالم باشند که طرفداران رژیم غاصب صهیونیستی باشند و از فریادهای تو که آرمان خمینی کبیر را به تصویر می کشانی و محو شدن اسرائیل را از صفحه ی روزگار تمنّا می کنی به خشم آمده باشند!

 می شود رئیس جمهور بود و رنج سفرهای مختلف به اقصا نقاط کشور را به خود متحمل شد ولی از نزدیک با مردمی که ولی نعمتت هستند روبرو شد و کابینه ی خود را از تهران به همه ی ایران منتقل کرد!

آری میشود ولی چقدر سخت است برای شیک پوشان  و مرفهانی که عمران و آبادی کشور را می خواهند ولی نه به هر بهاییسربلندی کشور را می خواهند ولی از سربلندی اسلام و حکومت عدل جهانی دم نمی زنند. زور گویی دشمن را نمی خواهند ولی توان ایستادگی در برابر او را هم ندارند و از ترس اینکه مبادا زخمی بر چهره شان بنشیند و یا گرسنگی و سختی ای را متحمل شوند از در گفتگو و مصالحه ی با او در می آیند . حاضرند از آرمانها عقب نشینی کنند ولی از دینارها نه! از فلسطین حمایت خواهند کرد ولی نه به اندازه ای که هولوکاست را زیر سوال ببرند چرا که این را پا روی دم شیر گذاشتن می دانند!

می خواهند مومن باشند ولی در صف جهاد با کفار شرکت نکنند!

می خواهند سری در بین سرهای بزرگان عالم درآورند و ارتباط داشتن با پاپتی های عالم و به قول امام راحل پابرهنه ها و مستضعفین عالم را اگر چه تعدادشان بیشمار هم باشد را کسر شأن جمهوری اسلامی می دانند!

مدعی اند که پیرو امام و رهبری هستند ولی این جمله را که مسئولین نظام باید ساده زیست باشند را از صحیفه ی امام و رهبری پاک کنند!

آنها که گفتیم نقاط قوت ردیس جمهور مکتبی و ارزشی مان دکتر احمدی نژاد بود و هست و اینها که در پایان گفتیم نقاظ ضعفی است که دیگران به پای ایشان نوشته اند! البته بنده و امثال بنده که دکتر احمدی نژاد را احیاگر گفتمان انقلاب و امام راحل می دانیم هیچ گاه ایشان را بری ء از اشتباه و ضعف ندانسته  و نمی دانیم ولی آنهایی را که در اینجا ذکر شد و دیگران نقاط ضعف ایشان و دولتشان تلقی می کنند را هم نقطه ی ضعف نمی دانیم. آری ما رئیس جمهوری می خواهیم که علاوه بر اینکه  چنین امتیازات و ویژگیهای فوق العاده و تحسین برانگیزی که تنها از یک روح بلند مومن و مخلص و راسخ در ایمان برمی خیزد ، داشته باشد بلکه

- در عمل به فرمان رهبری تعلل به خرج ندهد،

- از کسانی که حاشیه سازی های بی مورد می کنند و هم وزن خودشان سخن نمی گویند حمایت نکند و کوچکانی را که بزرگ نیستند را بزرگ نکند هر چند که معتقد باشد به خاطر انتسابشان با وی تحقیر شده اند و در حقشان ظلم شده است،

- برای رفع مفاسد اقتصادی تلاش دقیقتری داشته باشد،

- برای مشکلات فرهنگی کشور از انسانهای توانمند بیشتری استفاده کند و علاوه بر اینکه خود یک عنصر فرهنگی و فرهنگ ساز است مثل دکتر احمدی نژاد، فرهنگ سازی کلان هم داشته باشد،

چالشهای قانونی و خلأهای قانونی را از مجراهای خودشان رفع کند نه با مقاومت در برابر اجرای قانون. هرچند که آن قانون را مشکل دار و ناقص بداند،

- تعامل بهتری با مجلس و قوه ی قضائیه داشته باشد و از پتانسیل بزرگ آنها در جهت اصلاح امور کشور استفاده کند،

- دشمن تراشی نکند بلکه دوستان ناآگاه را دلسوزانه نسبت به مسائل مختلف آشنا کند و با خود همراه کند،

- علاوه بر اینکه حلقه ی مدیران کشور را گسترده می کند کما اینکه دکتر احمدی نژاد کردند و مدیریت اجرایی کشور را از دست عده ای محدود گرفتند و افراد متعددی را وارد این حلقه کردند، با نخبگان تعامل بهتری داشته باشد ،

- همانگونه که به کار عمران  و آبادانی کشور اهتمام جدی دارد نقشه ی راهی برای بهبود وضع اقتصادی کشور هم داشته باشد،

- سیستم نظارت بر بازار خود را تقویت کندو با کسانی که همچون اختاپوست بر اقتصاد و بازار این کشور چنبره زده اند برخورد صریح و قاطعی داشته باشد که لازمه ی همه ی اینها داشتن تعامل خوب و قوی با دو قوه ی دیگر است نه اینکه آنها را در برابر خود ببیند. و البته هر جا که کار را تنگ دید و احساس کرد که در این دو قوه هم مانع تراشی و سنگ اندازی می شود با مشورت با رهبری گره ها را باز کند و اعتقاد داشته باشد اگر روزی قرار بود که از طریق مردم و با استفاده از پتانسیل مردمی با کسانیکه سرمایه های کشور را به غارت می برند و بر سیستمهای قضایی و قانونی کشور چنگ انداخته اند استفاده شود این کار باید توسط رهبری انجام شود نه توسط اوکه این کار برای حفظ امنیت و آرامش کشور و ایجاد فضای امن برای رساندن کشور به نقطه ی متعالی و اوج خود بهتر است. و این است معنای اینکه انتخابات مایه ی رشد ملت است چرا که هر کسی که رئیس جمهور می شود باید نقاط قوت رئیس جمهور فعلی را داشته باشد و بریء از نقاظ ضعف های او باشد و ملتی که چنین انتخابی کند در مسیر پیشرفت و موفقیت خواهد بود.

ان شاء الله خداوند متعال مددی کند که چنین فردی در بین کاندیداها موجود باشد و خودش دلها و ذهنهای مردم را به سوی او هدایت کند همانطوریکه در انتخابات 84 و 88 هم همین شد و بیش از آنکه دکتر احمدی نژاد برای خود تبلیغ کند حقیقتا گروههای خودجوش مردمی برای ایشان هزینه و تبلیغ می کردند. ارزاق دانشجویی خودمان از یادم نرفته که بچه ها در آن روزها سهم کاغذ های A4خود را می بردند به ستاد های مردمی و خودشان را در هزینه ی تبلیغات کاندیدای خود شریک می کردند. 

ان تنصروا الله ینصرکم و یثبّت اقدامکم

یاحق

 

 


تحلیل نو از گفتارهای انتخاباتی دکتر ولایتی!

بسم الله الرحمن الرحیم

فضای انتخاباتی این دوره ی ریاست جمهوری بواسطه ی حضور افراد متعددی از اصولگرایان قدری مبهم به نظر می رسد. هرچند باید جوجه را که نه کاندیداها را در آخرین زمان ثبت نام برای کاندیداتوری شمرد!ولی سالی که نکوست از بهارش پیداست. خیلی چشمم آب نمی خوره که از این تعداد مقدار قابل توجهی کم بشه!بهر حال وظیفه حکم می کنه که اگر انتخاب بین خوبها هم باشه بایستی بهترین فرد را برگزید.یعنی همان فرد اصلح را.و به دنبال کسب مقبولیت برای او رفت . اگر که ناشناخته باشد. و در این میان نباید از انتشار و تحلیل افکار سایر کاندیداها غافل شد و این قطعا با تخریب چهره های حاضر تفاوت می کنه.تحلیلی از سر انصاف. از نوع تحلیل های همسرمآفرین...بسم الله ...

 

 

«ما امروز در مقابله‌ى با استکبار، در سیاست خارجى زبانمان زبانِ طلبگارى، عزت، اقتدار معنوى و اقتدار ملى است؛ آن وقت بعضى بیایند همین را به عنوان نقطه‌ى ضعف وانمود کنند که نه آقا! شما کارى کرده‌اید که فلان دولتها از شما خوششان نیاید. خب، معلوم است که خوششان نمى‌آید. فلان دولتها آن وقتى خوششان مى‌آید که انسان تملق آنها را بگوید و حرفهاى آنها را به عنوان حرفهاى برتر ذکر بکند؛ خودش را کوچک کند و از حرفهاى خودش و حرفهاى انقلاب عقب‌نشینى کند؛ آن وقت آنها خیلى خوششان مى‌آید! انتقاد خوب است، تخریب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخریب خیانت است؛ نه خیانت به دولت، بلکه خیانت به نظام و خیانت به کشور است. نباید تخریب بکنند، انتقاد بکنند.»(2/6/87-دیدار مقام معظم رهبری با دولت)

مطلب زیر مروری است بر بیانات رهبری تا روشن شود مشاور رهبری بودن، دلیل بر هماهنگی نگاه و موضع و رویکرد نیست. دقت در تاریخ بیانات نقل شده از رهبری مشخص می کند که تاییدات رهبری در حوزه سیاست خارجی هم در دولت نهم بوده است و هم در دولت دهم.

آیا ما همه دنیا بد هستیم؟ یا با تنها با اقلیتی که تلاش دارند ما را از حقوقمان محروم کنند؟

در خبری که از ولایتی در 27/1/92 منتشر شده، آمده است:

« بخشی از اختلافاتی که پیش آمده ناشی از تحریم و بخشی دیگر نیز مربوط به مدیریت است. ...با مدیریت درست می‌توان روابط خارجی را حل کرد، دلیلی ندارد با همه دنیا بد باشیم؛ در زمان جنگ بسیاری از کشورها از صدام حمایت می‌کردند اما وزرای خارجه کشورها در سازمان ملل برای دیدار با ما صف می کشیدند و در واقع ما در سازمان ملل پیروز شدیم و رئیس سازمان ملل گفت صدام متجاوز است و 15 عضو شورای امنیت نیز این مسئله را تأیید کردند.»(اینجا)

 

اما مقام معظم رهبری، این «همه دنیا» و «جامعه جهانی» که خود آنها می خواهند القا کنند را اینگونه تبیین می نمایند:

1/1/92-حرم رضوی: «آنها میگویند ما نگرانی داریم که شما به سمت تولید سلاح هسته‌ای بروید ــ چندتا کشور هم بیشتر نیستند، که اسم آوردم؛ اسم خودشان را میگذارند "جامعه‌ی جهانی"! ــ میگویند جامعه‌ی جهانی نگرانی دارد. نخیر، جامعه‌ی جهانی هیچ نگرانی‌ای ندارد. اکثر کشورهای دنیا طرف جمهوری اسلامی هستند و از خواسته‌ی ما حمایت میکنند؛ چون خواسته‌ی بحقی است.»

چرا روابط ما با دنیا بد است؟ ما با آنها مقابله می کنیم یا آنها با ما؟

ولایتی بدون اشاره به اینکه خود تحریم در چه ریشه دارد، ریشه روابط نامناسب خارجی از نگاه خودش را تحریم و مدیریت نادرست می داند. اما رهبری ضمن اینکه این روابط نامناسب را شامل چند کشور می کنند و نه همه دنیا، دیدگاه متفاوتی با ولایتی دارند:

2/6/91-دیدار با دولت: « هر بیننده‌‌اى احساس میکند و مى‌‌بیند که تلاش دشمنان در مقابله‌‌ى با جمهورى اسلامى در این سالهاى اخیر، بخصوص در همین شش هفت سال گذشته و بخصوص در این دو سه سال اخیر، بیشتر شده. به نظر من دو سه عامل تأثیر دارد:

1-      یکى از علل این دشمنى‌‌ها، همین پیشرفتهاى شماست؛ یعنى میخواهند این پیشرفتها کند شود. جمهورى اسلامى با داعیه‌‌ى اسلام‌‌خواهى، با داعیه‌‌ى مردم‌‌سالارى اسلامى، با داعیه‌‌ى رد و نفى مستدل لیبرال دموکراسى، براى تشکیلات استکبارى دنیا یک خطرى است. هرچه شما بیشتر پیشرفت کنید، این خطر براى آنها بیشتر خواهد شد. میخواهند جلوى این را بگیرند.

2-      عامل دوم این دشمنى‌‌ها، زنده شدن شعارهاى انقلاب است. وقتى شعارهاى انقلاب کمرنگ شود، پنهان شود، آنها طبعاً بیشتر خوششان مى‌‌آید و چهره‌‌ى همراه‌‌ترى میگیرند؛ هرچه شما شعارهاى انقلاب را پررنگ‌‌تر کنید، آنها چهره‌‌شان عبوس‌‌تر و خصمانه‌‌تر میشود؛ این چیزِ طبیعى است.

3-      عامل دیگر، همین حوادث منطقه است؛ این بیدارى اسلامى و آنچه که در منطقه‌‌ى ما رخ داد، که حادثه‌‌ى فوق‌‌العاده مهمى است.

 خب، اگر چنانچه در این شرائط، یک ایرانِ بى‌‌دردسرِ بى‌‌دغدغه اینجا وجود داشته باشد، با همین شعارهائى که دارد، با همین کارهائى که دارد میکند، با همین پیشرفتى که محسوس است، از آن کشورها بیایند ببینند کارخانه‌‌ها را، دانشگاه‌‌ها را، مراکز تحقیقاتى را، وضع زندگى مردم را، بازارهاى پر از اجناس را، دولت بى‌‌دردسر را، بدیهى و طبیعى است که آنها میگویند الگوى خوب همین است. میخواهند این نشود. میخواهند این الگوشدن جمهورى اسلامى نباشد. یعنى براى جمهورى اسلامى دردسرهائى به وجود بیاورند، تا آن کشورهائى که تحولى در آنها رخ داده و وارد مرحله‌‌ى جدیدى شده‌‌اند، براى ادامه‌‌ى راه، این را الگو قرار ندهند.»

آیا ما دشمن تراشی می کنیم؟

2/6/91-دیدار با دولت: «حالا البته بعضى‌‌ها در روزنامه، در سایت، در تریبونهاى گوناگون مطالبى منتشر میکنند؛ اینکه چرا ما در دنیا دشمن‌‌تراشى کردیم که اینقدر با ما دشمنى کنند! به نظر من اینها حرفبافى است. آنچه که گفته میشود، متکى به یک تحلیل درست نیست. نه، دشمنى‌‌ها خیلى طبیعى است. وقتى که امام بزرگوار بود، دشمنى‌‌ها زیاد بود؛ براى خاطر مواضع قاطع امام. هرچه مواضع ما ضعیف‌‌تر شود و عقب‌‌نشینى کنیم، آنها طبعاً چهره‌‌شان بظاهر متبسم‌‌تر میشود. البته جلو مى‌‌آیند. یعنى چهره را متبسم میکنند، براى اینکه بتوانند جلو بیایند، مناطق را تصرف کنند و ما را از پیشرفت هدفهامان باز بدارند. هرچه ما در حرکت خودمان جدى‌‌تر و مصمم‌‌تر باشیم، آنها ناراحت میشوند و چهره‌‌شان عبوس میشود.»

آنچه رهبری پیشرفت می دانند و ولایتی پس رفت می بیند!

ولایتی در جایی دیگر می گوید: « رابطه بین کشورها رابطه بین آدم‌ها است و اگر ما با زبانی که دنیا می‌فهمد حرف نزنیم نه آنها زبان ما را متوجه خواهند شد و نه ما زبان آنها را می‌فهمیم. زبان بین‌‌المللی زبان خاص خود را دارد.» (اینجا). او حتی در جایی با لحن تندی گفته است که:« این چه وضعی است که در سیاست خارجی داریم؟»(اینجا) . او وضعیت امروز سیاست خارجی دولت و در نتیجه نظام را ضعیفتر از دوره وزیری خودش می داند و به کنایه می گوید ادبیات امروز مسوولین مربوطه در سیاست خارجی، ادبیات درستی در زبان بین الملل نیست.

در حقیقت ولایتی و امثال او سعی می کنند یک نقطه قوت دولت فعلی را که از سال 84 تا 91 همچنان مورد تایید رهبری بوده است(و البته همراه با تذکرات جزئی) را نقطه ضعف جلوه دهند. اما مقام معظم رهبری تاکید می کنند که نه تنها سیاست خارجی ما به طور کلی امروز کارآمدتر و اثرگذارتر است که اتفاقاً ادبیات مورد انتقاد ولایتی هم پیشرفتهاى خوبى داشته است :

2/6/91-دیدار با دولت: «امروز در عرصه‌‌ى سیاست خارجى، ثقل و وزنه‌‌ى کشور با چند سال قبل تفاوت دارد؛ ما در مسائل، تأثیرگذاریم؛ اینها مهم است. در حوادثى هم که پیش آمده، ما تأثیرگذار بوده‌‌ایم.»

25/7/91-خراسان شمالی: «خوشبختانه کشور در ادبیاتِ برخورد با دنیاى زورگوى مستکبر و غربى هم پیشرفتهاى خوبى داشته است. امروز مسئولین کشور ما در پشت میز مذاکرات گوناگون، در تریبونهاى گوناگون، وقتى حرف میزنند، حرفهاى پخته، جامع، جالب و درست زده میشود. یکى از بخشهاى درگیرى و میدانها و عرصه‌هاى پیکار، عرصه‌ى حرف‌زدن‌هاى بین‌المللى است.»

 

امتیازات دولت احمدی نژاد در عرصه سیاست خارجی

«1- استکبارستیزى - که معناى ویژه‌ى انقلابى خودش را دارد - در این دولت تشخص و تمیّز پیدا کرد. معناى استکبارستیزى دشمنى کردن با دولتهاى دنیا نیست، معنایش دشمنى کردن با استکبار است. 

2- مسئله‌ى اعاده‌ى عزت ملى و ترک انفعال در مقابل سلطه و تجاوز و زیاده‌طلبى سیاستهاى دیگران و ترک شرمندگى در مقابل غرب و غربزدگى را هم انسان در این دولت احساس مى‌کند؛ عزت ملى و استقلال حقیقى و معنوى از اینجا حاصل میشود. استقلال به این نیست که انسان شعار استقلال بدهد یا حتى مثلاً در زمینه‌هاى اقتصادى هم به یک رشد بالایى دست پیدا کند؛ نه، استقلال این است که یک ملت به هویت خود و به عزت خود معتقد و براى او اهمیت قائل باشد، براى حفظ او تلاش و کار کند و در مقابل متعرضین و مستهزئین، شرمنده‌ى اظهارات و جایگاه خود نباشد.

3- روحیه‌ى تهاجم در مقابله‌ى با زورگویان بین‌المللى. یک وقت هست که زورگویان بین‌المللى مى‌آیند و میگویند که آقا شما فلان کار را کرده‌اید و ما رفع و رجوع مى‌کنیم و نه واللَّه، نه باللَّه...؛ ولى یک وقت هست که تهاجمش، تهاجم زورگویانه است؛ بهترین دفاع در چنین مواقعى هجوم است. زورگویان بین‌المللى، نقاط ضعف زیادى دارند، ...خب، نقاط ضعفشان، با حالت تهاجمى و با حالت طلبگارى، گفته و بیان بشود. 

4- ما امروز در مقابله‌ى با استکبار، در سیاست خارجى زبانمان زبانِ طلبگارى، عزت، اقتدار معنوى و اقتدار ملى است؛ آن وقت بعضى بیایند همین را به عنوان نقطه‌ى ضعف وانمود کنند که نه آقا! شما کارى کرده‌اید که فلان دولتها از شما خوششان نیاید. خب، معلوم است که خوششان نمى‌آید. فلان دولتها آن وقتى خوششان مى‌آید که انسان تملق آنها را بگوید و حرفهاى آنها را به عنوان حرفهاى برتر ذکر بکند؛ خودش را کوچک کند و از حرفهاى خودش و حرفهاى انقلاب عقب‌نشینى کند؛ آن وقت آنها خیلى خوششان مى‌آید! انتقاد خوب است، تخریب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخریب خیانت است؛ نه خیانت به دولت، بلکه خیانت به نظام و خیانت به کشور است. نباید تخریب بکنند، انتقاد بکنند.»( 2/6/87-دیدار با دولت)

 

از میتران تا سارکوزی

ولایتی با تقل خاطره ای می خواهد القا کند که آن روز مثلا روابط گرم با فرانسه داشته ایم و امروز روابط سرد:

« ما با مسئولان همه کشورها به جز آنهایی که نمی‌خواستیم رابطه داشته باشیم رفیق بودیم؛ آقای میتران رئیس جمهور فرانسه در ملاقاتی به بنده گفت هر وقت از اینجا عبور می‌کنید گزارشی را به ما ارائه کن که آیا رابطه با ایران خوب است یا خیر؛ وی اظهار علاقه کرد که در ماه سپتامبر به ایران بیاید و چون بنده در سفر سازمان ملل بودم اکتبر را پیشنهاد دادم که میتران هم آن را قبول کرد؛ میتران فرد برجسته‌ای بود و به راحتی با هر کسی نشست و برخاست نداشت اما تا پله‌های الیزه برای بدرقه ما می‌آمد.»

او اشاره نمی کند که در آن سالها آیا فرانسه فقط به ما لبخند می زد و یا در عمل هم کاری می کرد؟ مثلا آیا سهام ما در کارخانه غنی سازی اورانیوم اورودیف را داد؟ یا در قضیه میکونوس رفتار درستی داشت؟

اما نگاه مقام معظم رهبری به فرانسه را ببینیم:

1/1/92-حرم رضوی: «بعضی از دولتهای دیگر هم دشمنی‌هائی دارند. من اینجا مناسب میدانم که بگویم مسئولین دولت فرانسه هم در چند سال اخیر دشمنی‌های آشکاری با ملت ایران کرده‌اند؛ این یک ناهوشمندی از سوی دولتمردان فرانسه است. انسان عاقل، بخصوص سیاستمدار عاقل، هرگز نباید انگیزه‌ی این را داشته باشد که موجودی را که دشمن او نیست، تبدیل به دشمن کند. ما با دولت فرانسه، با کشور فرانسه مشکلی نداشتیم؛ نه در طول تاریخ مشکلی داشتیم، نه در دوران حاضر؛ اما سیاست غلط از زمان سارکوزی ــ که دولت امروز فرانسه هم متأسفانه همان راه را میرود ــ دشمنی با ملت ایران است. به نظر ما این کار غلطی است، کار غیرمدبرانه و غیرعاقلانه‌ای است، کار ناهوشمندانه‌ای است.»

نتیجه آنکه مشاور بین الملل رهبری بودن، دلیلی بر همسویی دیدگاهها در حوزه سیاست خارجی حتی نمی شود، چه رسد به حوزه های دیگر. و حمایت از روی سوابق و سمت های یک شخص، حمایت غیردقیقی است.


 


روح الله خوانی (6)خدمت کنید به پابرهنه ها!

بسم الله الرحمن الرحیم

  همه ما در مقابل اسلام مسئولیم. این اسلامى که با خون اولیا و بزرگان به دست ما سپرده شده است و الان ما مسوول او هستیم، این اسلام را ما باید به نسل آتیه برسانیم. یک روزى بود که ما بعضى‏مان عذر داشتیم یا همه‏مان، که نمى‏گذارند که ما عمل کنیم به اسلام. در رژیم سابق، خوب، خیلى‏ها مى‏گفتند که از ما نمى‏آید، اگر مى‏آمد، مى‏کردیم. امروز اینطور نیست، امروز دست همه باز است. 

... همه ما مسوول هستیم کلکم راع و کلکم مسوول وقتى همه ما مسوول هستیم و همه ما در مقابل خدا جواب باید بدهیم، باید فکر این کشور باشیم، فکر این اسلام که در کشور ما تشریف آورده‏اند و قدمشان روى چشم، باشیم. نرویم سراغ اینکه حالا که من شدم رئیس جمهور باید چه بشود و چه بشود و من هم باید مقامم چه باشد. خیر، این از ضعف نفس انسان است، از تنگى چشم و قلب انسان است که خیال میکند این یک چیزى است. این یک چیز اعتبارى است که امروز دادند فردا هم تمام مى‏گیرندش مى‏رود سراغ کارش. شما براى این ملتى که در این چند سال آنقدر در طول تاریخ زحمت دیده هیچ، به مرئى و منظر ما اینهمه جدیت کرده و جوان داده و مال داده و جان داده است تا اینکه آن رژیم را کنار گذاشته است و شما را روى کار آورده است، شما براى این ملت باید کار بکنید. 

... شما باید براى این پابرهنه‏ها و مستضعفین که در طول تاریخ به استضعاف کشیده شده بودند و اینها را به حساب نمى‏آوردند و فقط آن طبقه بالا را راضى نگاه مى‏داشتند و به اصطلاح کدخدا را مى‏دیدند و ده را مى‏چاپیدند، شما باید توجهتان به این توده‏هاى مستضعفى که با زحمت خودشان و رنج خودشان الان در جبهه‏ها مشغول فداکارى هستند که خداوند تاییدشان کند و در پشت جبهه هم مشغول فداکارى هستند و مستضعفند، آن بالاها اینها را ضعیف شمارند و مى‏شمردند و اینها به حساب نمى‏آمدند و در رژیم سابق براى اینها کارى نشده بود، براى اینها کار کنید. قانع نشوید به اینکه بعضى جاها کار شده است، مى‏دانم شده است، خیلى هم شده است اما نباید قانع شد، باید همه دست به دست هم بدهید که انشاء الله براى اینها یک زندگى مرفهى، یک وضع صحیحى پیش بیاید، درست بشود.

... این ملت حق دارد، شما، دست شما را گرفته آورده این بالا نشانده، شما باید خدمت کنید به این مردم. شما، ما، همه باید خدمتگزار اینها باشیم و شرافت همه ما به این است که خدمت به خلق خدا بکنیم، اینها بندگان خدا هستند. خداى تبارک و تعالى علاقه دارد به این بندگان و ما مسوولیم باید خدمت بکنیم. و من امیدوارم که شما به حسب آن روحیه‏اى که دارید، آقاى رجائى به حسب آن روحیه‏اى که دارند، این مقام ایشان را بازى ندهد، شما سوار مقام بشو مقام سوار شما نشود. این دو تا مثل راکب و مرکوبند. اگر انسان روحیه‏اش طورى باشد که سوار بشود بر هر مقامى که براى او پیش مى‏آید و مهار کند او را، این به سعادت نزدیک مى‏شود. و اگر ورحیه ضعیف باشد و وقتى که به یک مقامى رسید او سوار آدم بشود، او هر جا دلش بخواهد انسان را مى‏برد تا به هلاکت مى‏رساند.

صحیفه نور ج 15 ص 81

 

 


مسلمانان مسلمانی ز یار نو بیاموزیم!(1)

 

بسم الله الرحمن الرحیم
دکتر جفری لانگ، استاد ریاضیات دانشگاه کانزاس است. وی در خانواده ای پروتستان در آمریکا به دنیا آمده است. در سن 18 سالگی بی خدا شد. و از طرف یکی از دانشجویان مسلمانش نسخه ی ترجمه شده ای از قرآن هدیه گرفت و ظرف سه سال همه ی آن را مطالعه کرد و تصمیم گرفت مسلمان شود.

اندکی از لحظات مسلمانی اش می گوید:

روزی که مسلمان شدم امام مسجد کتابچه ای درباره ی چگونگی ادای نماز به من داد. ولی چیزی که برایم عجیب بود، نگرانی دانشجویان مسلمانی بود که همراه من بودند. همه به شدت اصرار می کردند که: راحت باش! به خودت فشار نیار! بهتره فعلا آرام آرام پیش بروی…پیش خودم گفتم: آیا نماز اینقدر سخت است؟ولی من نصیحت دانشجوها را فراموش کردم و تصمیم گرفتم نمازهای پنجگانه را به زودی شروع کنم.

آن شب مدت زیادی را در اتاق خودم بر روی صندلی نشسته بودم و زیر نور کم اتاق حرکت های نماز را با خودم مرور می کردم و توی ذهنم تکرار می کردم. همینطور آیات قرآنی که باید می خواندم و همچنین دعاها و اذکار واجب نماز را…

از آنجایی که چیزهایی که باید می خواندم به عربی بود، باید آنها را به عربی حفظ می کردم و معنی اش را هم به انگلیسی فرا می گرفتم. آن کتابچه را ساعت ها مطالعه کردم، تا آنکه احساس کردم آمادگی خواندن اولین نمازم را دارم. نزدیک نیمه ی شب بود. برای همین تصمیم گرفتم نماز عشاء را بخوانم…

در دستشویی آن کتابچه را روبروی خودم گذاشتم و صفحه ی چگونگی وضو را باز کردم. دستورات داخل آن را قدم به قدم و با دقت انجام دادم. مانند آشپزی که برای اولین بار دستور پخت یک غذا را انجام می دهد!

وقتی وضو را انجام دادم شیر آب را بستم و به اتاق برگشتم در حالی که آب از سر و وصورت و دست و پاهام می چکید. چون در آن کتابچه نوشته بود بهتر است آدم آب وضو را خشک نکند1…
وسط اتاق به سمتی که به گمانم قبله بود ایستادم. نگاهی به پشت سرم انداختم که مطمئن شوم در خانه را بسته ام! بعد دوباره به قبله رو کردم. درست ایستادم و نفس عمیقی کشیدم. بعد دستم را در حالی که باز بود به طرف گوش هایم بالا بردم و با صدایی پایین "الله اکبر" گفتم.
امیدوار بودم کسی صدایم را نشنیده باشد! چون هنوز کمی احساس انفعال می کردم، یعنی هنوز نتوانسته بودم بر این نگرانی که ممکن است کسی من را زیر نظر دارد غلبه کنم.
ناگهان یادم آمد که پرده ها را نکشیده ام و از خودم پرسیدم: اگر کسی از همسایه ها من را در این حالت ببیند چه فکر خواهد کرد!؟

نماز را ترک کردم و به طرف پنجره رفتم و نگاهی به بیرون انداختم تا مطمئن شوم کسی آنجا نیست. وقتی دیدم کسی بیرون نیست احساس آرامش کردم. پرده ها را کشیدم و دوباره به وسط اتاق برگشتم…

یک بار دیگر رو به سوی قبله کردم و درست ایستادم و دستم را تا بناگوش بالا بردم و به آرامی گفتم : الله اکبر. با صدای خیلی پایینی که شاید شنیده هم نمی شد به آرامی سوره ی فاتحه را به سختی و با لکنت خواندم و پس از آن سوره ی کوتاهی را به عربی خواندم ولی فکر نمی کنم هیچ شخص عربی اگر آن شب تلاوت من را می شنوید متوجه می شد چه می گویم!! پس از آن باز با صدایی پایین تکبیر گفتم و به رکوع رفتم بطوری که پشتم عمود بر ساق پایم شد و دست هایم را بر روی زانویم گذاشتم.

احساس خجالت کردم چون تا آن روز برای کسی خم نشده بودم. برای همین خوشحال بودم که تنها هستم.در همین حال که در رکوع بودم عبارت سبحان ربی العظیم را بارها تکرار کردم. پس از آن ایستادم و گفتم : سمع الله لمن حمده، ربنا ولک الحمد:حس کردم قلبم به شدت می تپد و وقتی بار دیگر با خضوع تکبیر گفتم دوباره احساس استرس بهم دست داد چون وقت سجده رسیده بود.

در حالی که داشتم به محل سجده نگاه می کردم، سر جایم خشکم زد… جایی که باید با دست و پیشانیم فرو می آمدم. ولی نتوانستم این کار را بکنم! نتوانستم به سوی زمین پایین بیایم. نتوانستم خودم را با گذاشتن بینی ام بر روی زمین کوچک کنم…   به مانند بنده ای که در برابر سرورش کوچک می شود…احساس کردم پاهایم بسته شده اند و نمی توانند خم شوند.
بسیار زیاد احساس خواری و ذلت بهم دست داد و خنده ها و قهقهه های دوستان و آشناهایم را تصور کردم که دارند من را در حالتی که در برابر آنها تبدیل به یک احمق شده ام، نگاه می کنند. تصور کردم تا چه اندازه باعث برانگیختن دلسوزی و تمسخر آنها خواهم شد.

انگار صدای آنها را می شنیدم که می گویند: بیچاره جف! عرب ها در سانفرانسیسکو عقلش را ازش گرفته اند* شروع کردم به دعا: خواهش می کنم، خواهش می کنم کمکم کن…نفس عمیقی کشیدم و خودم را مجبور کردم که پایین بروم. الان روی دو زانوی خود نشسته بودم… سپس چند لحظه متردد ماندم و بعد پیشانیم را بر روی سجاده فشار دادم… ذهنم را از همه ی افکار خالی کردم و گفتم  سبحان ربی الأعلی :…الله اکبراین را گفتم و از سجده بلند شدم و نشستم. ذهن خود را همچنان خالی نگه داشتم و اجازه ندادم هیچ چیز حواسم را پرت کند.*

الله اکبر… و دوباره پیشانی ام را بر زمین گذاشتم. در حالی که نفس هایم به زمین برخورد می کرد جمله ی سبحان ربی الأعلی را خودبخود تکرار می کردم. مصمم بود که این کار را به هر قیمتی که شده انجام بدهم.

الله اکبر… برای رکعت دوم ایستادم. به خودم گفتم: هنوز سه مرحله مانده. برای آن قسمت نمازم که باقی مانده بود با عواطف و احساسات و غرورم جنگیدم. اما هر مرحله آسان تر از مرحله ی قبل به نظر می رسید تا اینکه در آخرین سجده در آرامش تقریبا کاملی به سر می بردم.سپس در آخرین نشستنم، تشهد را خواندم و در پایان به سمت راست و چپ سلام دادم.

در حالی که در اوج بی حسی قرار داشتم همچنان در حالت نشسته بر روی زمین باقی ماندم و به نبردی که طی کردم فکر کردم… خجالت کشیدم که چرا برای انجام یک نماز تا پایان آن اینقدر با خودم جنگیدم.در حالی که سرم را شرم آگین پایین انداخته بودم به خداوند گفتم: حماقت و تکبرم را ببخش، آخر می دانی من از جایی دورآمدم… هنوز راهی طولانی مانده که باید طی کنم.
و در آن لحظه احساسی پیدا کردم که قبلا تجربه نکرده بودم و برای همین وصف آن با کلمات غیر ممکن است.

موجی من را در بر گرفت که هیچگونه نمی توانم وصفش کنم جز اینکه آن حس به « سرما » شبیه، بود و حس کردم که از نقطه ای داخل سینه ام بیرون می تابد.چونان موجی بود عظیم که در آغاز باعث شد جا بخورم. حتی یادم هست که داشتم می لرزیدم، جز اینکه این حس چیزی بیشتر از یک احساس بدنی بود چون به طرز عجیبی در عواطف و احساسات من تاثیر گذاشت.
گو اینکه « رحمت » به شکلی تجسم یافت و مرا در بر گرفت و در درونم نفوذ کرد.

سپس بدون اینکه سببش را بدانم گریه کردم. اشک ها بر صورتم جاری شد و صدای گریه ام به شدت بلند شد. هرچه گریه ام شدیدتر می شد حس می کردم که نیرویی خارق العاده از رحمت و لطف مرا در آغوش می گیرد.این گریه نه برای احساس گناه نبود… گر چه این گریه نیز شایسته من بود… و نه برای احساس خاری و ذلت و یا خوشحالی… مثل این بود که سدی بزرگ در درونم شکسته و ذخیره ای عظیم از ترس و خشم را به بیرون می ریزد.

در حالی که این ها را می نویسم از خودم می پرسم که آیا مغفرت الهی تنها به معنای عفو از گناهان است و یا بلکه به همراه آن به معنای شفا و آرامش نیز هست.مدتی همانگونه بر روی دو زانو و در حالی که بسوی زمین خم بودم وصورتم را بین دو دستم گرفته بودم، می گریستم.

وقتی در پایان، گریه ام تمام شد به نهایت خستگی رسیده بودم. آن تجربه به حدی غیر عادی بود که آن هنگام هرگز نتوانستم برایش تفسیری عقلانی بیابم. آن لحظه فکر کردم این تجربه عجیب تر از آن است که بتوانم برای کسی بازگو کنم.

اما مهمترین چیزی که آن لحظه فهمیدم این بود که من بیش از اندازه به خداوند و به نماز محتاجم. قبل از اینکه از جایم بلند شوم این دعای پایانی را گفتم:خدای من! اگر دوباره به خودم جرأت دادم که به تو کفر بورزم، قبل از آن مرا بکش! مرا از این زندگی راحت کن.. خیلی سخت است که با این همه عیب و نقص زندگی کنم، اما حتی یک روز هم نخواهم توانست با انکار تو زنده بمانم.

برگرفته از کتاب “Even Angels Ask ” (حتی فرشتگان نیز می پرسند) اثر دکتر جفری لانگ. برگردان از ترجمه ی عربی این قسمت از کتاب توسط دکتر عثمان قدری مکانسی.

پ.ن: تشرف دکتر جفری لانگ به اسلام را تبریک گفته، و از خدا منان می خواهیم توفیقات ایشان را روز به روز افزایش دهد...
http://newmuslims.blogsky.com/1392/01/کوچک کردن این پست

 


روح الله خوانی (5)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

...مجلس شوراى اسلامى مجلس مشورت است، مجلسى است که باید متفکرین، آقایان مسائلى که مایحتاج ملت است و کشور است در میان بگذارند و با هم مشورت کنند، مباحثه کنند فقط آن چیزهائى که مربوط به ملت است و به اسلام. مجلس شوراى اسلامى که شما آقایان وکیل هستید از طرف ملت براى خدمت در آن بنگاه ، باید آنکه دلخواه ملت است در آنجا طرح بشود و آنچه دلخواه اسلام است بحث و مشورت بشود و به ترتیبى که مقرر است تصویب بشود و همه چیزش اسلامى باشد. اغراض شخیصه را باید همه ما کنار بگذاریم. فرضا که من با شما خداى نخواسته یک حساب و خرده دارم این در مجلس نباید در مجلسى که مجلس اسلامى است نباید این خرده حساب‏ها را آنجا به آن رسید. مجلس شوراى اسلامى در یک محفظه سربسته نیست که اگر خداى نخواسته انحرافى در آن پیدا شد همان اجزاء خود مجلس بفهمند، این سرباز است و رادیو و تلویزیون این را منتشر مى‏کند همه ایران مى‏بینند و مى‏شنوند و خارج از ایران هم تا آنجائى که موج اینها مى‏رود آنها هم مى‏شنوند و مى‏فهمند که چه شده است. اگر بنا باشد که خداى نخواسته از اول صف آرائى بشود براى جنگ اعصاب و آن مجالسى که در زمان طاغوت بود، آن مجالس، باز محتوایش تکرار بشود، این مجلس اسلامى نیست و آقایان به وظیفه شرعى و الهى خودشان عمل نکرده‏اند. من امیدوارم که آقایان بدون اینکه جهات نفسیت را در نظر داشته باشند و بدون اینکه اغراض خودشان را و مخالفت‏هاى شخصى که با اشخاص دارند در نظر داشته باشند، به آن چیزى که وکیل او، به آن چیزى که در آن چیز وکیل هستند، اندیشه کنند و مباحثه کنند و شور کنند. شورى که در محیطى واقع شد که اسلامى است و اخلاق اسلامى است منتهى به جنگ نمى‏شود، منتهى به آن مسائلى که در آن مجلس‏ها و بعضى از آن مجلس‏ها واقع مى‏شد که انصافا شرم آور است نمى‏شود باید همانطورى که تا حالا تحولات زیادى پیدا شده است در این ملت شما که وکیل از جانب ملت هستید و عصاره فضائل ملت هستید، باید در آنجا همان معنائى که مامور آن شدید از طرف ملت، همان معانى باشد. ملت یک ملت اسلامى است و اسلام را مى‏خواهد و احکام اسلام را مى‏خواهد شما وکیل نیستید که بروید آنجا بنشینید و حساب‏هائى که خودتان با هم دارید صاف کنید اگر یک همچو کارى بشود، این انحراف است و غصب است آن محل براى شما. شما باید (انشاءالله همین طور هم هست) شما باید در آنجا معلم اخلاق باشید و از براى همه کشور، براى اینکه مطالب شما به همه کشور بسط پیدا مى‏کند. وقتى که همه مردم در تمام کشور دیدند که این وکلایشان با راستى و صداقت در خدمت کشور هستند و در خدمت اسلام هستند و مناظره‏هائى که مى‏کنند مناظره‏هاى اسلامى است و بحث و تفتیش اسلامى است، این یک تعلیمى مى‏شود به همه افرادى که در این کشور هستند و به آنجائى که این موج‏ها مى‏رسد در خارج کشور. ماباید همه قشرها را تربیت کنیم. شماها باید در مجلس که مى‏روید علاوه بر اینکه مسائلى که طرح مى‏شود که مورد احتیاج ملت است باید آنها را در آن طرح کنید، با سلاح اخلاق اسلامى وارد بشوید و با آن سلاح مردم را تربیت کنید که وقتى چند سال از مجلس گذشت، در مردم آثار گفتگوهاى شما و مناظرات شما پیدا باشد. از مجلس منعکس مى‏شود کارهاى شما، علاوه بر اینکه خداى تبارک و تعالى حاضر است در همه جا و ناظر است در همه جا و پرونده‏هاى همه شما پیش اوست و همه عالم، علاوه بر اینکه باید ملاحظه کنید که در حضور خداى تبارک و تعالى هستید و هر نفسى که مى‏کشید در حضور او هست و هر کلمه‏اى که ادا مى‏کنید در محضر مبارک خداى تبارک و تعالى هست و در محضر خداى تبارک و تعالى و برخلاف دستور او جرم عظیمى است و باید ناظر بدانید خدا را بر اعمال خودتان، باید شما دیگران را هم تربیت کنید همه اشخاصى که در هر مرکزى هستند باید آن مرکز را به صورت یک تعلیم‏گاه در آورند همانطورى که در صدر اسلام آن که رئیس دولت بود و آن که سردار بود، سردار لشگر بود با اعمال خودشان مردم را تربیت مى‏کردند، با حرف‏هاى خودشان، با کردار خودشان مردم را تربیت مى‏کردند. باید ما که دعوى این را داریم که مسلمان هستیم و تابع اولیاى اسلام هستیم، باید ما هم با کردار و رفتار خودمان تربیت کنیم مردم را. اگر خداى نخواسته انحرافى در مجلس پیدا بشود، چون منعکس مى‏شود به همه جا ممکن است که انحراف در سطح گسترده‏اى پیدا بشود و مسوولیت بزرگ باشد. چنانکه اگر انحرافاتى را شما به واسطه اعمال و افعالتان از ملت سلب کنید، اجر بسیار بزرگى را دارید، اجر انبیا را دارید. از الان بناى بر این نگذارید که ما یک جبهه کذا و یک جبهه کذا، از اول بناى مبارزه باشد، مبارزه نیست، مباحثه است، مباحثه، مباحثه نرم اسلامى. مى‏خواهید هر کدام مسائلى که دارید به دیگرى بگوئید با برهان، با بیان، البته باید بگوئید اما مبارزه ندارید با هم. همه براى اسلام هستید و خدمتگزار اسلام هستید و مى‏خواهید براى اسلام خدمت بکنید. از حالا بنا نگذارید به اینکه یک جبهه بندى کنید، یک دسته این طرف، یک دسته آن طرف و همان کارهائى که در مجالس سابق مى‏کردند و همان دعواها و نزاع‏هائى که به انحطاط مى‏کشید خودشان و ملت را و من نمى‏دانم آیا در مجالس خارج از این کشور یک همچو نزاع‏ها و داد و قال‏ها و بدگوئى‏هائى بوده است که تقلید کردند اینها از آنها یا نه ابتکار بوده، این را من اطلاع ندارم، لکن على ایحال، چه تقلید از دیگران بوده است و چه ابتکار خودشان بوده است، یک امر بسیار مشوه بدى بود که تلخى او در ذائقه باید بماند تا آخر و من امیدوارم که کارهاى شما آن تلخى‏ها را از ذائقه‏ها بزداید.

صحیفه نور ج 12 صفحه 117

ادامه دارد...