سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیداردوست

راه حل برون رفت از مشکل عدم تفاهم دولت و ملت

بسم من هو اعدل الحاکمین

دوستی می پرسید چه باید کرد در این وضعیت سیاسی اجتماعی کشور؟

گفتم باید برگردیم به اصل انقلاب خودمان و هر جا کم کاری کردیم را اصلاح کنیم. از ماست که بر ماست!

توبه عملی باید بکنیم تا مشمول رحمت الهی و بخشش خلق قرار بگیریم.

توبه کنیم از سیاستهای به ارث رسیده از زمان دولت سازندگی که دولت را مساوی اصل نظام و انقلاب می پنداشت و هاله ای از قداست برای دولتمردان متصور بودند به طوریکه احدی حق اعتراض به عملکرد آنها را نداشت.

یعنی عملا با نهی از منکر مقابله می کردند. آنقدر فضای خفقان ایجاد کردند که وقتی وزیر ارشاد خود هاشمی علم آزادی بیان. ا در دست گرفت، مردم بدون توجه به اینکه این صدا دارد از خیمه ی سازندگی های انتقاد ناپذیر در می آید، به استقبال پر شور از این شعار توخالی رفتند!

شعاری که ماحصلش نه آزادی بیان در نقد عملکرد دولتمردان، بلکه آزادی بیان در هتاکی به دین، شعائر دینی و از جمله امر به معروف و نهی از منکر بود! دوستانی که آن زمان را درک کرده اند جملات سید محمد خاتمی را در مورد چهار دیواری اختیاری در محکومیت نهی از منکر افراد در کوچه و خیابان ،حتما به خاطر دارند.

روزی نبود که در روزنامه های اصلاحات به یکی از مظاهر یا اعتقادات دینی اهانت نشود تا جاییکه از زبان نماینده مجلس ششمی شنیدیم که اگر امام حسین هم بود ما حق داشتیم او را استیضاح کنیم!!!!!

توجه کردید؟ وقتی نهی از منکر دولتمردان طرد شد و صدا از کسی در جامعه اسلامی درنیامد، با درک غلط قداست داشتن دولتمردان و ابهت نام سردار سازندگی، نهی از منکر فردی هم به تدریج ضایع شد، درعوض اهانت به دین و شعائر دینی آزاد شد.

حقیقتا این از همان جاهایی است که توبه عملی نیاز دارد. 

برگردیم به فرمایشات امام و رهبری عزیز که بزرگترین منکر را منکر مسئولین نظام می دانستند . نهی از آن را واجب می شمردند.

حضرت امام بارها فرموده «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته، همه شما مسئولید.من هم اگر پایم را کج گذاشتم باید به من هجمه کنید»! یعنی امام برای رهبر جامعه هم مقام قداست قائل نبودند چون راه نهی از منکر نباید مسدود می شد که به دنبالش سایرمسئولین از نهی از منکر مردم خود را ایمن ندانند که این آغاز هر انحرافی است.

رهبری عزیز هم در دیدار مسئولین ستاد احیای امر به معروف در سال72 فرمودند:«لتأمرنّ بالمعروف او لتنهّن عن المنکر او لیسلطن الله علیکم شرارکم. یعنی چه؟ یعنی امر به معروف و نهی از منکر، جهتش، جهت ضدّ سلطه‌ی اشرار است. معنایش این است. این دو عِدل همند. یعنی اگر کردید، سلطه‌ی اشرار واقع نخواهد شد. اگر نکردید، سلطه‌ی اشرار واقع خواهد شد. پس، معنایش چیست؟ معنایش این است که این امر و نهی، باید در مقابل سلطه‌ی اشرار باشد. 

حالا شما نگاه کنید، ببینید سلطه‌ی اشرار کجاست؟ شما بگویید به جوراب نازک! نه آقا! شما به جوراب نازک چه‌کار دارید؟ جوراب نازک را بپوشد؛ این‌قدر اهمیت ندارد.»

خود ایشان ظاهرا وقتی از نصیحت مسئولین ناامید شدند در سال 81خطاب به جنبش های دانشجویی، فرمودند علم مبارزه با ثروت اندوزی و مسابقه برای رفاه و تبعیض مسئولین را به دوش بگیرید و از ایشان مطالبه کنید.(رجوع کنید به پیام 81/8/6 رهبری)

ولی متأسفانه در این کشور هر کسی راه خودش را می رود و کار خودش را می کند.

در زمان دانشجویی در دهه 80، فرمانده حوزه دانشگاه ما را عوض کردند به خاطر مطالبه گری انقلابی با وجود اینکه ما در بسیج دانشگاه، کلام امام و رهبری را سر دستمان گرفته بودیم و شخصیت حقیقی و حقوقی معلوم داشتیم.

خودم به شخصه رفتم تهران ، سازمان بسیج دانشجویی ، دفتر معاون سیاسی.گفتم علت برکناری فرمانده ی مان چه بود؟

گفتند جنبش عدالت‌خواه!!!!!

دقیقا خاطرم هست، گفتند :خط قرمز ما جنبش عدالت‌خواه دانشجویی هست!!!!!!

به ما می گفتند شما دارید با این حرفهایتان در پازل دشمن بازی می کنید!

آنها نمی فهمیدند یا نمی خواستند امثال ما آرامش پست و مقامشان رابهم بزنیم ؟ واقعا نمی دانم.

یادم نمیرود ،آقای .... که آن موقع یکی از مقامات عالی قضایی کشور بود در سال پاسخگویی آمده بود شاهرود.

در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویی برایمان از نهج البلاغه می گفت به جای اندک اعتنایی به سوالات دانشجویانی که اتفاقا ظاهر مذهبی هم داشتند ،بلند شدم سوال شفاهی بپرسم که تیم محافظش نزدیک بود بزند زیر گوشم! گفتم سوال دارم، گفتند کتبی بپرس.

ولی می‌دیدیم که سوالات کتبی را یک نفر در جلوی جلسه پاکسازی می کند و بعد تحویل سخنران مدعو می دهد.

با سه نفر دیگر از دانشجویان تا شب هر جا می رفت، دنبالش رفتیم و به هر زحمتی بود از ایشان یک وقت ملاقات گرفتیم.

پرسیدیم چرا به شعار امسال عمل نمی کنید؟ امسال سال پاسخگویی است. چرا به نهج البلاغه خوانی اکتفا می کنید؟

باورتان میشود؟

گفتند پاسخگویی پاسخگویی ،پاسخگویی!!!نمی‌دانم این حرف را چه کسی توی دهن شماها انداخته؟

و من آنجا و بعدها به این فکر می کردم این حضرات که پست و مقام از دست رهبری هم می گیرند ،ظاهرا وقت نمی کنند کلام رهبر حاضر رو بخوانند و به آن عمل کنند چه برسد به  حرفهای مهم امام خطاب به مسئولین .

در اینصورت ما چه توقعی داریم از جوان و نوجوانمان که به آرمانهای انقلاب پایبند باشند؟

واقعیت این است که تنها راه برای تفاهم میان دولت( البته به معنای  اعم کلمه لذا این مهم شامل کل حاکمیت می شود) با ملت، فرصت دادن به اقشار مختلف برای نقادی کردن عملکرد حاکمیت و پاسخگویی مسئولین در فضایی آرام و به دور از هیجاناتی است  که دشمن بتواند از آن بهره برداری به نفع خودش کند.


نقدی بر یادداشت تحلیلی امیرخانی در مورد حوادث اخیر

«بسم من هو یهدی عباده»

وقتی این متن را خواندم بلا درنگ به یاد کتاب «بیوتن» اش افتادم.

سر بچه ی اولم باردار بودم.

به تصور اینکه طعمی همچون طعم کتاب داستان سیستانش را می توانم در این دوران حساس بخوانم، کتابش را خریدم و مشغول شدم.

اما هر چه می گذشت بوی تعفن ناشی از بالاآوردن افکار مشوش و بیمار او حالم را بهم می زد!

هر از گاهی کتاب را می بستم و می اندیشیدم ادامه دهم یا وانهمش؟

به این امید که او امیرخانی است نویسنده ی ارمیا و داستانهای سیستان و من او ! و این همه یعنی یک نویسنده ی خوش فکر انقلابی به خواندن ادامه دادم شاید در انتهای کتاب حال و هوای من مخاطب را هم در نظر گرفته باشد و عطری خوش از نو اندیشی یک جوان مذهبی مشامم را بنوازد و دریچه ای جدید از آگاهی را برایم باز کند....ولی افسوس که در نهایت کتابی با بوی تعفن افکار مشوش و بی حاصل نویسنده که آمیخته بود با بی هویتی ایرانیان در فضای آلوده ی فرهنگی منهتن آمریکا که همه دغدغه ی نویسنده ختنه شدن مرد تازه مسلمان در آمریکا بود به همراه توصیف کامل فضای فساد در آن اقلیم،تمام شد!!!!!!!

به قول امروزی ها در این متن هم قیمه را قاطی ماست‌ها کرده!

از هر دری حرف زده و باز هم بوی تعفنی ناشی از بالاآوردن افکار مشوشش به مشام می‌رسد.

متلک انداختن به نظام و سر هم کردن تهمت و توهین چند خطی بیشتر هزینه نمی‌برد ولی توضیح آنها معونه زیادی می طلبد.

ولی به نظرم رسید خوب است به تبیین دو نکته مهم اکتفا کنم.باشد که در فرصتی دیگر به تبیین باقی محورها بپردازم.

ولی این دو نکته حائز اهمیت است که نویسنده هر چند به درستی فهمیده که شیوه ی حکمرانی در ایران نیاز به اصلاح دارد، ولی چون جان مایه خوب و مفیدی از دین ندارد، همچون اصلاح طلبان دیگر راه را اشتباهی طی می کنند.

بارها این سوال را کرده ام ولی در خوش بینانه ترین حالتش به جوابی نرسیدم که چرا اصلاح طلبها برای اصلاح وضعیت حکمرانی در کشور که مطالبه به حقی بوده و هست به خود دین رجوع نکرده اند و مطابق نسخه های غربی دنبال اصلاح بوده اند؟....

این نکته را توضیح میدهم که امثال امیرخانی گمان نکنند که امثال ما که این روزها مثل همه ی سالهای حاکمیت دولتهای اصلاحات و اعتدال زیر دست و پای لگدهای رسانه ای آنها بوده ایم، مجیز گوی بی چون و چرا و چشم بسته ی نظام هستیم. حتی رهبری هم اینگونه نیست. ولی ما معتقدیم باید برای هر اصلاحی، به متن خود دین رجوع کرد که اگر با پلوی سفارت روباه پیر به دنبال اصلاح رفتی نه تنها به نتیجه نمی‌رسی که پیش بینی های عالم ربانی و روشن بصیرت در مورد آینده ی نهضت تو محقق خواهد شد و تحقیر نهضت و قیام و مظاهر دین و مردمت را به سوگ خواهی نشست.

در همین مورد به قول معروف گشت ارشاد، علی رغم اختلاف نظری که با نویسنده دارم در تفاوت ماهوی حکم حجاب با خمس ولی معتقدم هم روشها بعضاً اشتباه است و هم اعراض نکردن از روشهای غلط،اشتباه است.

نظام باید در همه ی ابعاد به همه ی دین عمل کند. در اینصورت زیبایی و درخشندگی احکام را همه ی دنیا خواهند دید نه اینکه از حکمی اجتماعی دست بردارد تا روشن فکر قلمداد شود و باعث جلب قلوب کثیر مردمان.

اشتباه مسئولین این است که اشتباهات همدیگر را خیلی وقتها ماله کشی می کنند و گمان می کنند دارند به تقدس بخشی نظام کمک می کنند ولی نهی از منکر در همین جاها هم لازم و بلکه مهم تر است.

شنیده اید که قنبر غلام امیرالمومنین داشت حد شرعی را اجرا می کرد،ولی دو سه ضربه افراط کرد.حضرت به او فرمودند،زیاده زدی حال باید خودت بخوابی و قصاص شوی!!!!

در موضوع امینی، دعوا نداریم چون سند و دلیل نداریم ولی بسیاری ویدئوهای تخلف مأموران را دیدیم چرا کسی با خاطیان آنها برخورد علنی نکرد؟مثلا دیدیم که در پاسگاهی جوانان معترض را دست بسته می بردند، و یک لباس شخصی هم ایستاده بود و به هرکدام که به دم در می‌رسید یک پس گردنی محکم می زد!!!تا کسی آمد و او را ارشاد کرد و مانعش شد ولی چرا خبر برخورد با این مأمور را نشنیدیم؟؟؟

تعزیر این جوانان کار قاضی است و اینها آنشب اسیر دست پلیس بودند این ضربه چه جایگاه شرعی و قانونی داشت؟؟؟

اگر می خواهیم اصلاح کنیم عملکرد غلط بعضی از افراد حاکمیت را به اصل دین رجوع کنیم و حتما مطالبه گر باشیم ولی دست از اجرای احکام نکشیم!ا

مطالب دروغ و راست را قاطی با هم نکنیم، اگر نورانیت دین در دل و ذهن ما جای گرفته باشد و حقیقتا مومن به آن باشیم، سره را از ناسره تشخیص میدهیم چون وعده الهی است آنوقت بوی نامطبوعی از افکار ما مشام جان های مخاطبین را نمی آزرد. افکارمان مرتب و منظم خواهد بود. حق و باطل را با هم مخلوط نمی کنیم.

بغض های فرو خورده ی خود را در یک بیانیه سر تنها حکومت شیعی جهان که به حق فرماندهی حق خواهان عالم را در دست دارد،خالی نمی کنیم!

حقیقت نظام ما علم کردن اسلام ناب محمدی است و هر چه خوبی دارد برای این دین است ولی هر چه کجی و ناراستی دارد از مسلمانی ماست!

چون دین را نشناختی می گویی حکومت خمس اموال شیعیان را خودش بگیرد و اجتهاد به رأی خودت داری می کنی! پرداخت خمس یک واجب شرعی فردی است و افراد باید خودشان آنرا انجام دهند و هیچ دستور شرعی و عقلی ای برای ضبط اجباری آن نداریم..یک عمل عبادی است ولی رعایت حدود شرعی حجاب بر هر فردی در جامعه اسلامی واجب است چه مسلمان باشد چه گبر و یهود. بله، بر عمل گبر و یهود در پیشگاه الهی ثوابی مترتب نیست ولی بانوی مسلمان از رعایت حجاب خود ثواب میبرد ولی همه افراد جامعه حتی آن بانوی گبر و یهود هم با رعایت حجاب از خطرات ایمن می مانند و فضای جامعه فضای جنسی و شهوانی نخواهد بود.آیا جناب امیرخانی وقتی این مسأله ی ساده ی دینی را نمی تواند درک کند، از پس حل مسائل حکومتی و حکمرانی بر می آید که همه را از رهبر و انتخابات قانونی کشور گرفته تا حتی قهرمانان تاریخ مشروطیت ونهضت ملی نفت را به باد کتک می گیرد؟

خنده ام گرفت وقتی دیدم امیرخانی از خطبه های هاشمی به نیکی یاد می کند و در عین حال از اصلاحات اساسی حرف می زند!!!برادر!بسیاری از انحرافات در خط اصیل انقلاب از دوران سازندگی آن مرحوم مغروق در استخر شهبانو رقم خورد و امثال شما سکوت کردند!چون این کلمات امام را ندیدند که فرمود«اگر دیدید مسئولین حکومتی از طبقه متوسط مردم به طبقه مرفه غلطیدند،فاتحه انقلابتان را بخوانید!!!»

خلاصه کلام ما هم معتقدیم به اجرای اصلاحات که اساس انقلاب اصلاح وضع موجود بود ولی بر پایه نسخه اسلام ناب محمدی که در کلام امام و رهبری عزیزمان متبلور است. مطالبه گری از مسئولین را امام و رهبری یادمان دادند و آنها ما را تشجیع بر این امر مهم کردند و می کنند چون اجرای اسلام، افرادی صالح می خواهد که هنوز به قدر کفایت در همه ی حوزه های نظام از آن برخوردار نیستیم یک نمونه اش در مأمورین انتظامی دیده می شود، یک نمونه اش در نویسنده هایی همچون امیرخانی دیده میشود وووو


تأملی درباره ی بزرگترین دستاورد دفاع مقدس

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جنگ تحمیلی صدام علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ، به کمک همدستان قدر قدرتش که گفته می شود بیش از 50 کشور به او در این اقدام یاری رسانده بودند، به حق یکی از مصادیق این آیه ی شریفه است که می فرماید : « عسی أن تکرهوا شیئاً و هو خیرٌ لکم»1 چرا که سبب متجلی شدن احساسهای پاک انسانی و بر ملا شدن عقاید نورانی دینی و ظهور و بروز انسانهای بزرگی در تاریخ این کشور شد که برای همیشه الگو و سرمشق برای جویندگان راه حق هستند.

در این دوران مقدس، هم انسانهایی بزرگ ، شناخته شدند که پیش از جنگ هم از اولیای خدا بودند ولی ناشناخته مانده بودند و هم انسانهایی در پرتو حضور این اولیای خدا بزرگ شدند و در تاریخ ماندگار گشتند. و برای همین ویژگی هایست که مقام معظم رهبری در توصیف این هشت سال جنگ تحمیلی می فرمایند :جنگ ما گنج بود.2 و این بزرگترین دستاورد این دفاع مقدس هشت ساله بود.


دفاع مقدس؛ یادآور شکوه بزرگ مردان افتخارآفرین - ایرنا

 آنچه در دفاع مقدس متبلور شد نمایشی بود از ظهور این آیه ی شریفه و تبیین حکمتی از وقوع بلاها که می فرماید: « و لنبلونکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین و نبلو أخبارکم»3

از جمله ی این افرادی که قابل توجه و تأمل هستند و از زمره ی کسانی هستند که خودشان ، پیش از جنگ هم ساخته شده بودند، سردار بزرگ اسلام شهید محمد بروجردی است که معروف شده بود به مسیح کردستان.

نقل می کنند که یک وقتی شهید محمد بروجردی که فرمانده سپاه منطقه هفت کشور بود متوجه سرو صدایی در دفتر فرماندهی شد ، از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد  .
مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره  ".
فرمانده گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری  ".
یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدند که شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:" دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه  ".
بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت:"ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است.می گم سه روز برات مرخصی بنویسند  ".
سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند ،گوشی را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟برای من؟نمی خواد. من لیاقتش را ندارم  ".
بعد هم با گریه بیرون رفت.بعدها آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شد و یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرهم به مرخصی نرفت  !!!

یا در مورد شهید محمد ابراهیم همت که فرمانده لشگر محمد رسول الله ( صل الله علیه و آله) بود، نقل می کنند که یک شب برای حاج همت سبزی پلو با تن ماهی آوردند ، ابتدا حاجی دست می بره به سمت غذا و مشغول قاطی کردن پلو با تن بود که یهو رو می کنه به عبادیان(مسئول تدارکات لشکر 27 حضرت رسول (ص)) و می پرسه: شام بچه ها چیه؟ عبادیان میگه همین.اما چون عبادیان به صورت حاجی نگاه نمی کنه، حاج همت شک میکنه و می پرسه: واقعا همین؟!

عبادیان که بعدها خودش هم شهید میشه، بدون اینکه به حاجی نگاه کنه، آروم میگه: تن رو گذاشتیم فردا ظهر بدیم به بچه ها.

حاج همت، قاشق رو زمین میگذاره و از سفره عقب میره.

عبادیان میگه به خدا حاجی ،فردا ظهر بهشون تن می دیم. حاجی هم میگه: به خدا منم فردا ظهر می خورم  .

 اینها در مورد فرماندهان مشهور بود . از همین موارد رفتارهای با عظمت در رفتار بسیجی های ساده هم دیده می شد.

شهید سید حمید جبل عاملى  که جزو  واحد تخریب لشگر بود، شهیدرضا قلى پاک نسب را خطاب قرار داد و گفت: آقا رضا! میاى پوتین هایمان را با هم عوض کنیم؟ رضا بهش گفت: حمیدجان! انبار، پوتین تمام کرد، قراره هفته بعد به ما پوتین بدهند، من پوتینم پاره و فرسوده شده ، مى خواى فداکارى کنى؟ سیدحمید گفت: نه بحث فداکارى نیست، من قراره برم شلمچه، و شما قراره فعلا اینجا بمونید. دلم مى خواد این پوتین نوىِ خودم رو بدم به شما و شما پوتین کهنه ات رو بدى به من.

رضا پرسید: آخه براى چى؟ سیدحمید بهش گفت: رضا جان! دلم نمى خواد با این پوتین نو که تازه از انبار گرفتم برم روى مین، دوست دارم با همین پوتین کهنه شما شهید بشم . این پوتین نو مى تونه تا مدت ها پاى یه رزمنده کار بده4.

همین جلوه های نورانی بود که نوجوانها و جوانها را به سمت جبهه ها می کشاند و از آنها هم قهرمانان بزرگی درست می کرد مثل شهید حمید محمودی؛ نوجوان 16 سالهای که از محله های پایین شهر تهران بود و خیلی بد تربیت شده بود ،خودش می گفت: گناهی نشد که من انجام ندم .تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و رویش کرد بلند شد اومد جبهه ، یه روز به فرمانده اش گفت: من از بچگی حرم امام رضا علیه السلام نرفتم ، می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم ، یک 48ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم... اجازه گرفت و  رفت مشهد دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه .

توی وصیت نامه اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم ؛ آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود . نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبرگریه می کرد و می گفت:یا امام رضا علیه السلام منتظر وعده ام . آقا جان چشم به راهم نذار...توی وصیتنامه ساعت شهادت ، روز شهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود . شهید که شد ، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز ، ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود...  

این ها مصادیقی از آن تعبیر بلند است که فرمود جنگ ما گنج بود! و این گنج همین شهدا و رزمندگانی هستند که مجاهدانه زندگی کردند و عقاید خودشان را روی دست گرفتند و از هر چه که دنیایی بود فاصله گرفتند. برای همین توانستند صحنه های زیبا و ماندگاری را خلق کنند که نتیجه آن هم پیروزی در دنیا و هم سربلندی خودشان در محضر حضرت حق بود.

با همه ی این ها یک نکته ای جالب است که بدانیم برای آنکه گمان نکنیم هدف اسلام، شهادت است و اگر نصیب کسی نشد او خسران دیده است و لذا باید به هر قیمتی شده به دنبال شهید شدن باشیم به گونه ای که جوان و نوجوان ما از توصیفات ما درباره ی دفاع مقدس و شور و حال رزمندگان و تمجید از شهدا، خیال کند ما برای رسیدن به این مقصود به دنبال بر افروختن آتش جنگ هستیم.

چرا که با وجوی که در اسلام به شهید و مقام او بسیار بهاء داده می شود ولی «با مطالعه 160 مشتقی که از ریشه لغوی "شهد" در قرآن وجود دارد، موردی را نمی­یابیم که از آن، صریحاً برای مجاهدانی استفاده شده باشد که در راه خدا کشته شده­ اند، و از چنین افرادی در قرآن، با عناوین مختلفی یاد شده است که معمولاً از ریشه "قتل" است.

البته در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) و بعد از آن، عنوان "شهید" برای افرادی که در راه خدا کشته می­شدند، بسیار استفاده می­شده و تقریباً این واژه به نوعی، انصراف به چنین افرادی داشت، به گونه ای که اگر به عنوان نمونه، در روایتی چنین بیان شده باشد که فاطمه زهرا (س) هر صبح شنبه به زیارت قبور شهدا می­شتافت و بر سر قبر عمویش حمزه برای آنان طلب آمرزش می­نمود،بدون تردید مراد از شهدا در این روایت، همان افرادی هستند که در راه خدا کشته شدند. با این وجود، هر چند مسلماً این افراد از مقام بالاتری نسبت به سایر مسلمانان برخوردار بوده­اند و به همین دلیل نیز احکام خاصی؛ مانند لازم نداشتن غسل و کفن برای این دسته از شهدا مقرر شده، اما نمی­توان عنوان "شهید" را منحصر در آنها دانست.

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: هر فرد با ایمانی از امت من، صدیق و شهید است، البته خداوند، به برخی افرادی که با شمشیر کشته شده­ اند، نظر خاص و ویژه­ای دارد.» سپس ایشان برای تأیید سخنانشان، آیه 19 سوره حدید را قرائت فرمودند:

وَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحیمِ

 روزی در محضر امام سجاد ( علیه السلام) هم سخن از شهید و شهادت به میان آمد و افراد مختلف، آنچه را از مصادیق "شهید" شنیده بودند، در آن جمع مطرح نمودند.

فردی از این میان برخاست و گفت: به نظر من، تنها فردی شهید به شمار می­آید که در راه خدا کشته شود و بس! امام چهارم (ع) در پاسخ به این فرد بیان فرمودند که با این فرض، تعداد شهدا بسیار اندک خواهد بود. سپس همان آیه فوق را تلاوت نموده و بیان داشتند که ما و شیعیانمان از مصادیق این آیه هستیم.»5

شاید بتوان این برداشت را از مجموع آیات قرآن و این روایات کرد که نفس« مجاهد فی سبیل الله» بودن بسیار ارزشمند است و این باید مورد توجه مسلمین قرار بگیرد.جهاد در راه خداست که نفیس و ارزشمند است و این روحیه را در همه ی دورانها باید حفظ کرد. برای همین هم هست که حضرت امام در پیام خود به حجاج بیت الله الحرام فرمودند :« ای نشستگان در مقابل خانه خدا به ایستادگان در مقابل دشمنان خدا دعا کنید  ! »

این کلام نورانی حضرت امام هم با تکیه به آن آیات شریفه بود که می فرماید : «لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً  وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا.دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا »6

این همان چیزی است که حاج قاسم سلیمانی عزیز  به زیبایی آن را بیان می کرد:

«شرط شهید شدن، شهید بودن است» ؛ یعنی این شهدایی که می بینید، یک شبه به اینجا نرسیدند، روی خودشان کار کردند.شهیدانه زندگی کردند و عاقبتشان هم ختم به شهادت شد.

اینکه ما امروز در انتقال مفاهیم عظیم و بلند اسلامی به فرزندان و جوانان جامعه مانده ایم و روز به روز آنها را دورتر از اسلام می بینیم، همه اش برای این است که خیلی از ماها که مذهبی هستیم و به دینداری شناخته می شویم به آنچه که می دانیم عمل نمی کنیم. خصوصاً این مسئله در مورد مسئولین مختلف در رده های مختلف نظام صدق می کند .چون این ها نمایانگر اسلام و نظام اسلامی هستند لذا هر رفتار و گفتارشان به پای اسلام نوشته میشود و باعث میشود جوان ما به اسلام علاقه مند بشود یا از اسلام متنفر.

اگر همه ی روحانیون و همه ی مسئولین نظام در هر پست و مقامی که هستند موقعیت خودشان را فرصتی برای رشد و کمال بندگی ببینند ، و در عمل در استفاده ی از بیت المال و یا در انجام وظیفه ی قانونی خودشان، اهل رعایت تقوا باشند، و مصداق واقعی آن آیه ی شریفه باشند که  به تعبیر امام سجاد (علیه السلام)، نمایانگر شیعه واقعی است، باور جوانان به حقیقی بودن دین و خدا و پیغمبر و حساب و کتاب، عمیق خواهد شد و دیگر به راحتی با هر شبهه ای و یا با شهوات پراکنی دشمن، از راه به در نمی شوند بلکه حاضر به جان فشانی در راه اسلام و آرمانهای انقلاب خواهند شد. همچنانکه در دوران دفاع مقدس، همین جوانان بیشترین سهم رزمندگان و شهدای جنگ را تشکیل می دادند.


رمز ماندگاری دفاع مقدس چه بود؟ | خبرگزاری صدا و سیما

1- بقره/216.

2- 1396/03/03

3- محمد/31

4- به نقل از http://yasouj24.ir البته با تحقیقی که انجام شد معلوم شد که شهید مذکور بر خلاف آنچه در این سایت آمده رضاقلی بوده است نه رضا علی https://yasouj.navideshahed.com/fa/news/432227/.

5- https://www.islamquest.net/fa/archive/fa4061

6- نساء/96-95


در ایران انتخاب نیست ، همه اش انتصاب رهبری است!

بسم الله الرحمن الرحیم

این روزها شبهات زیادی در فضای مجازی که فعلاً حقیقی ترین فضا برای تبلیغات و ضد تبلیغات ریاست جمهوری است ،پخش می شود که تمامی آنها یک هدف را در دستور کار دارند؛ کاهش مشارکت در انتخابات رایست جمهوری 1400.

یکی از قدیمی ترین این شبهات را که این روزها دوباره نده شده و دست به دست می گردد را می خواهم در اینجا مطرح کنم:

«از نظر منطقی ملتی که «ولی فقیه» دارد نیاز به «رئیس جمهور» ندارد.
باید قبول کنیم که رئیس جمهور در نظام اسلامی ما یک «باگ» است که در ابتدای انقلاب به علت بی‌تجربه‌گی و عجله‌ای که در تهیه پیش‌نویس قانون اساسی شد وارد نظام مقدس ما گردید.
این‌که چرا تا به امروز این باگ برطرف نشده است دلایل متعددی دارد ولی شاید علت اصلی‌اش رودربایستی نظام با پیش‌وند «جمهوری» بوده که از ابتدای انقلاب همینجور مثل سیریش چسبیده به انقلاب اسلامی ما! وقتی رییس جمهور در کشور فقط تدارکاتچی هست و همه چیز را رهبری انتخاب و اداره می کند چرا در انتخابات شرکت کنیم؟ چرا کار را به کاردان نمی‌سپاریم؟ اصلا ریاست جمهوری یعنی چه؟ هر قطبی را بخواهیم در برابر رهبری عَلَم کنیم مملکت قطبی می‌شود. چقدر رهبری باید بگوید که قطبی شدن کشور خوب نیست و ضرر دارد؟ بگذاریم کشور با همان یک قطب (ارواحنا فداه) اداره شود!!»

 

پاسخ:


نه دوست عزیز! رییس جمهور در کشور ما یک مقام فرمایشی نیست. هر کسی این را بگوید ، گویی اصلا در این کشور زندگی نکرده است. این حرفها بیشتر به دهان سعودی ها می خورد تا یک ایرانی. چون هر ایرانی بالغی به خوبی با تمام گوشت و پوست خودش لمس کرده که با هر رییس جمهوری فضای اداره ی کشور تغییر می کند. عربستانیهای بیچاره که کلا کشورشان با یک نظام پوسیده ی فرعون منشانه اداره می شود و تا به امروز یک انتخابات به خود ندیده اند این روزها عجیب به تلاش افتاده اند تا برای ملت ایران روشنگری کنند. این تلاشهای مذبوحانه ی اینترنشنال سعودی و نوکرهای با جیره و مواجیب ملکه ی پیر و فرسوده ی انگلیس و نظام رو به زوال آمریکا برای دور کردن مردم از صندوق های رأی به خوبی نشان می دهد که می دانند ریاست جمهوری در ایران چه مقام مهمی است برای همین ساعتها از وقت خود و مخاطبینشان را می گیرند تا به آنها القاء کنند که پای صندوق های رأی نروند. به قول معروف گربه برای رضای خدا موش نمی گیره !!!!

یک کم بیشتر براتون توضیح بدم اگه که فرصت ندارید به قانون اساسی سر بزنید یا فرصت ندارید برین تاریخ انقلاب رو بخونید براتون یک دوره از تاریخ انقلاب بگم که روشن بشه تأثیر گذاری این مقام در کشور چقدر هست. به عنوان مقدمه عرض کنم که انقدر این پست وسوسه انگیز هست که عده ای همه ی حیثیت خود را برای رسیدن آن به خطر می اندازند و با تمام قوا در عرصه ی انتخابات ظاهر می شوند. اگر این یک مقام فرمایشی بود این همه تلاش احزاب و جناحههای مختلف نیاز نبود.

و اگر این مقام فرمایشی بود اختلاف نظر میان رییس جمهور و رهبری بی معنا بود ولی در موضوعات مختلف در دوره های مختلف این اختلافات نمایان شده و در تاریخ ثبت شده است.

رئییس جمهور در کشور 94 درصد بودجه ی کشور را مدیریت می کند بیش از 3000 مدیر و مسئول را در کشور مستقیم و غیر مستقیم انتخاب می کند، 138 اصل از قانون را در اختیار دارد ، سخنگوی نظام در عرصه ی بین المللی است چگونه می توان از او به عنوان تدارکات چی یاد کرد؟ یک سوال مهم اگر رییس جمهور تدارکات چی هست چرا هر کدام از رؤسای جمهور برای دور دوم دوباره خودشان را به زحمت می اندازند؟ و چرا گاهی ساز مخالف با نظام سر میدهند؟

مثلا امام امت می فرماید شما مسئول هستید اسلام ناب را به جهان معرفی کنید. شما مقهور قدرت شرق و غرب نشوید.شما خود را خادم مستضعفین و محرومین بدانید و برای خدمت به آنها خودتان را آماده کنید. وظیفه ی مهم حکومت اسلامی تحقق عدالت است. بعد می بینیم دولتی سرکار می آید که کوچکترین اعتنایی به اسلام نمی کند.خودش را تکنو کرات می داند. مقام ولایت فقیه را تشریفاتی می داند. معتقد است کار خدا را به خدا واگذار و کار قیصر را به قیصر. نهایتا در ماجرای تسخیر لانه ی جاسوسی توسط دانشجویان استعفا می دهد! در حالیکه توده ی مردم انقلابی و حضرت امام از این اقدام هوشمندانه ی دانشجویان حمایت می کنند. او می رود ولی بعد مردم کسی را انتخاب می کنند که وجودش از ابتدا برای کشور هزینه دارد. مردم را در برابر هم قرار می دهد. هر چه که از تحرکات دشمن در مرزها برایش می گویند اعتنایی نمی کند . امام او را فرمانده ی کل قوا می کند یعنی همه ی اختیار قوای نظامی را هم به رییس جمهور می سپارد ولی او در مدیریت جنگ نهایت بی کفایتی را از خود نشان می دهد تا جاییکه گاهاً با بی تدبیری های او فشنگ و گلوله هی خمپاره در جبهه ها پیدا نمی شد.و رزمنده ها با دستان خالی در برابر دشمن متجاوز می ایستادند.

اگر رییس جمهور یک مقام تدارکاتچی بود با عزل بنی صدر توسط نمایندگان مجلس ، مردم با هیجان در انتخابات شرکت نمی کردند و کسی مثل رجایی را انتخاب نمی کردند. و اگر این مقام اینقدر صوری است که نویسنده می گوید برای کشتن او و نخست وزیرش اقدام نمی کردند.

اگر اگر رییس جمهور یک مقام تدارکاتچی بود ، با انتخاب آقای خامنه ای وضعیت جنگ تغییر نمی کرد، امام که همان امام بود چرا وضعیت جنگ در زمان بنی صدر و زمان آقای خامنه ای در جبهه ها تغییر کرد؟ چون رییس جمهور عوض شده بود. رویکرد اداره ی جبهه ها تغییر کرده بود.

بعد از جنگ هم این ماجرا کاملا مشهود است. رهبر انقلاب دائما تذکر می دهد که عدالت بر توسعه مقدم است ولی رییس جمهور، جناب هاشمی ، اساس کار دولتش را بر توسعه آنهم به شیوه ی غربی گذاشته لذا معتقد است اول باید کشور توسعه پیدا کند بعد به عدالت هم میرسیم!!! و نتیجه ی آن شکاف طبقاتی زیاد در کشور است. هر چند کشور در مسیر سازندگی رشد زیادی می کند ولی به چشم مردم نمی آید. خصوصا اینکه دوره ی سازندگی ها با ایجاد نوعی خفقان همراه بود و دهان هر منتقدی را می بستند با اعتقاد به اینکه هر نوع انتقادی به دولت ، انتقاد به انقلاب است و به انقلاب آسیب میزند!!! برای همین مردم در انتخابات 76 به کسی رأی دادند که با شعار ازادی بیان به میدان رقابت آمده بود.

اگر رییس جمهور یک مقام تدارکاتچی بود ، چه فرقی می کرد؟ ولی قضیه این هست که مردم می فهمیدند اتفاقا رییس جمهور همه کاره هست در کشور.تا جاییکه در بسیاری موارد به حرف رهبر هم گوش نمی دهد و حمایت آراء مردمی که به او رأی داده اند را به رخ رهبر می کشد!!!!! بحث آزادی بیان داشتن در مقابل مسئولین را از اول انقلاب دائما امام گوشزد کرده بودند ولی مسئولین بی توجهی کردند ، بحث تحقق اسلام و حرکت به سوی اجرای کامل اسلام در کشور و حتی شناساندن اسلام به جهانیان از فرمایشات امام بود که همواره مورد تأکید رهبری معظم هم بود ولی مورد بی مهری دولت خاتمی قرار گرفت تا جاییکه روزی نبود که در روزنامه های اصلاحاتی دوره ی او به ارزشهای اسلامی توهین نشود و شبهه افکنی نشود ، باز هم می گویید رییس جمهور فقط ندارکاتچی هست؟ خونی که برخی از این دولتها، به دل رهبری عزیز کردند غیر قابل انکار هست. در مباحث فرهنگی، در مباحث سیاسی داخل و خارج کشور ، در مباحث اقتصادی گاها 180 درجه تفاوت در دیدگاه و نظرات بین رییس جمهور و رهبری دیده می شود.

اگر رییس جمهور یک مقام تدارکاتچی بود ، این همه تفاوت از کجا بود؟ در ماجرای تعطیلی کارخانه ی UCFاصفهان که با بی تدبیری دولت خاتمی و برای راضی کردن دل غربیها اتفاق افتاده بود حضرت آقا مخالف این همه باج دادن بودند ولی گفتند این هم تجربه ای است برای دولت و ملت!

اگر رییس جمهور یک مقام تدارکاتچی بود ، آنهمه آدم عاقل و بالغ برای گرفتن پست ریاست جمهوری در سال 84 به صف نمی شدند که یکی از آنها هم رییس جمهور دولتهای پنجم و ششم بود.

و مردم در انتخابات با پدیده ای مواجه شدند که رویکردی به شدت متفاوت با دولتهای سازندگی و اصلاحات داشت و شعار دولت اسلامی را سر میداد. دولت مهر و مهرورزی ، دولتی برای خدمت به مردم.

 اگر رییس جمهور یک مقام تدارکاتچی بود ، نباید اینقدر تفاوت رویکرد در دولتها دیده می شد که یکی توسعه طلب باشد و عدالت اجتماعی و اقتصادی را پیش پای سرمایه گذاران خارجی ذبح کند و دیگری اسلام و ارزشهای اسلامی را پیش پای فرهنگ مبتذل غربی ذبح کند و یکی دیگر همه ی ارزشهای اسلامی و انقلابی را سر دست بگیرد و برای تحقق عدالت در جامعه تلاش کند. و در این راه از چپ و راست در این کشور ، کتک بخورد!

اگر رییس جمهور یک مقام تدارکاتچی بود ، در مسئله ی مذاکرات برجامی انقدر متفاوت از دیدگاه رهبری عمل نمی کرد تا جاییکه رهبری فرمودند من به مذاکرات با آمریکاییها خوشبین نیستم. یا فرمودند اگر این ده شرط انجام شود می پذیرم ولی در نهایت آنها هر کاری که خودشان خواستند را انجام دادند و یک توافق نامه ی بی خاصیت را بار ملت کردند.

نه بزرگوار! انقدر این مقام و مسئولیت ، قدرت دارد که بعضا می گویند پس رهبری در کشور چه کاره هست؟ چرا جلوی این ها را نمی گیرد؟

قضیه از این قرار است که مشارکت مردم در اداره ی کشور ، در ایران ، اصلاً صوری و نمایشی نیست ولی به حال خود رها هم نیست.

نه ریاست جمهوری در کشور نمایشی است و نه مقام رهبری.

مردم در جمهوری اسلامی قرار است خودشان رشد کنند و به کمال برسند. مردم باید انتخاب کنند و آزادی در انتخاب داشته باشند تا به تدریج سره را از ناسره تشخیص دهند. در این میان به حال خود رها هم نیستند. رهبری راه و مسیر را نشان می دهد. هدف را گوشزد می کند. خطرات را ترسیم می کند ولی انتخاب را به خود مردم وامی گذارد. و این مردم هستند که با تجربه های افکار و افراد مختلف در طول سالهای متمادی به تدریج خواهند فهمید کدام فکر و روحیه ، بهتر به درد کشورشان می خورد. البته رهبری از آنجاییکه یک مقام فرمایشی و صوری نیست، بلکه نگهبان  و راهنمای انقلاب و نظام هست ، اگر در جایی احساس کرد که یک حرکتی نتیجه اش نابودی انقلاب است ، نابودی نظام اسلامی است محکم در برابر آن می ایستد و اجازه ی ادامه ی آن حرکت را نمی دهد.نمونه اش وقتی بود که حضرت امام حکم فرماندهی کل قوا را از بنی صدر گرفتند! یا وقتی که در بحث اصلاح قانون مطبوعات در مجلس ششم ، رهبری ورود کردند. یا در ماجرای عزل وزیر اطلاعات دولت دهم ، مخالفت کردند با رییس دولت و یا در بحث برجام بعد از اینکه هفت سال تمام کشور معطل مذاکرات برای رفع تحریمها شد و نهایتا هم چیزی گیرش نیامد و بعد عهدی طرفهای غربی برای همه واضح شد ، رهبری فرمودند که تا آنها به تعهداتشان عمل نکنند ما هم دیگر به تعهداتمان پایبند نخواهیم بود.

حواسمان باشد که همه ی این حرفها برای این هست که مردم ، خودشان انتخاب کننده ی مهمترین مقام کشوراجرایی نباشند. چیزی که بسیاری از مردم کشورهای حاشیه ی خلیج فارس آرزوی آن را دارند و برای آن شکنجه می شوند و کشته می شوند ، همان طور که آزادیخواهان ما برای رسیدن به چنین روزی متمحل آن شدند ولی امروز دشمنان آزادی ملتها می خواهند با سیاسی بازی ، خودمان به دست خودمان از این حق طبیعی و مشروعمان دست بکشیم.


از ماست که بر ماست ، نه از صندوق آراست!

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

همه ی ما انصاف را دوست داریم، انصاف در افکار ، گفتار و در رفتار را می پسندیم و آرزو می کنیم.

 چقدر خوب است که یک نگاهی به دولتهای بعد از انقلاب بیندازیم و ببینیم حقاً و انصافاً آیا این دولتها به وعده هایی که دادند عمل کردند یانه؟ این را برای این می خواهیم بدانیم که اگر دولتها بعد از سر کار آمدن به وعده های خود عمل نکردند و نمی کنند ، پس انتخاب کردن ما بی فایده است، ما فقط اسباب به قدرت رسیدن یک عده را داریم فراهم می کنیم بدون اینکه سودی از آن ببریم و به هدفی که می خواهیم، برسیم.

بدلیل شرایط خاص جنگ از دولت های بعد از جنگ شروع می کنم.


فرارو | آیا حسن روحانی بدترین رئیس‌جمهور بعد انقلاب است؟

#دولت_سازندگی یا دولت مرحوم هاشمی با شعار توسعه ی اقتصادی روی کار آمد و همه ی تلاش خود را برای توسعه ی اقتصادی کشور جنگ زده و پهناور ایران اسلامی که میراث دار رژیم های طاغوتی به خصوص رژیم غارتگر و مفسد پهلوی بود به کار برد. ولی در پایان دولت در سال 76، مردم از جناحها و اقشار مختلف ضمن تصدیق تلاشهای زیاد دولت برای سازندگی کشور، بسیار گله مند بودند از اینکه عدالت اقتصادی در کشور محقق نشده و شکافهای طبقاتی زیاد شده و کشو ربه جهت اقتصادی وابسته به خارج شده چون برای توسعه ی کشور متوسل به اخذ وام از صندوق بین المللی پول شده بود.

دولت بعدی ، #دولت_اصلاحات بود که با شعار توسعه ی سیاسی و فرهنگی و ترویج و حمایت از آزادیهای مدنی سرکار آمد. یعنی علی رغم اینکه مردم با مشکلات معیشتی و اقتصادی جدی ای روبرو بودند ولی مجذوب شعارهای کسی شدند که برای آنها حرف از آزادیهای مدنی و اصلاحات اجتماعی و سیاسی زد. اصلاحاتی که در بستر اسلام و انقلاب مطرح نمی شد و با عناوینی مثل جامعه ی مدنی،آزادی های فردی و عقلانیت و واقع گرایی و انتخابات آزاد، تداعی کننده ی آزادیهای مطرح در غرب بود.

دولت بعدی ، #دولت_مهر_و_مهرورزی_احمدی نژاد بود که با شعار#دولت_اسلامی سرکار آمد . یعنی دولتی که برای  مبارزه با فساد و رانت خواری و تحقق عدالت در جامعه و رسیدگی به مردم، به اسلام عزیز پایبند است و سعی در عملی کردن آموزه های اصیل دینی دارد.

دولت بعدی ، #دولت_اعتدال بود که با شعار #تدبیر_و_امید بر سر کار آمد. مهمترین وعده ای که این دولت برای حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم داد، برقراری تعامل سازنده با دنیا برای رفع تحریم های ظالمانه علیه ایران بود. این دولت هم مثل دولتهای سازندگی و اصلاحات ، علاقه ی زیادی از خود، به برقراری روابط با کشورهای اروپایی در عرصه ی سیاست خارجی نشان داد.

با نگاه به شعارها و عملکردهای دولتها می بینیم که دولتها به وعده های خود تقریبا عمل کردند. اگر مشکلی بود سر این نبود که به وعده های خود عمل نکردند. طبیعی است که ملت توقع عمل صددرصدی را از کسی ندارد بالاخره انسانها در این دنیای مادی که تضارب و تعارض منافع هست محدودیت هایی دارند و لی در کل اگر عملکرد دولتها را ببینیم تصدیق میکنیم که آنها در وعده های اصلی خود صادق بودند عموماً و اگر عیب و کاستی ای در پایان هشت ساله ی دولتها نمایان شد، برای این بود که اساساً آن شعار ، شعار کاملی نبود.

اینکه #دولت_سازندگی شعار #توسعه ی_اقتصادی را داد ولی عدالت اجتماعی محقق نشد برای این بود که توسعه ی اقتصادی مفهومی غیر از عدالت اجتماعی است و این دو مسیر جداگانه ای دارند. اگر کسی در مسیر توسعه ی اقتصادی کشور ، نگاهش ، برقراری عدالت نباشد ، به عدالت اجتماعی و رفاه طبقات محروم جامعه و کاهش فاصله های اجتماعی نخواهد رسید. او به فکر توسعه هست از هر طریقی که شده ولو با رانت دادن به سرمایه داران ولو با مقروض کردن کشور، ولو با نابودی یکی دو نسل از مردم! پس اشتباه در انتخاب رویکرد بود نه اینکه #دولت_سازندگی به وعده ی خود عمل نکرد. 

#دولت_ اصلاحات، اگر در زمینه ی فرهنگی باعث دور شدن جامعه از آرمانهای انقلاب و شعائر اسلامی شد، اگر مسبب بوجود آمدن فضای آلوده ی شبهه پراکنی علیه ارزشهای اسلامی و انقلابی شد ، اگر باعث شد حلقه ی نظامیان آمریکایی به دور کشورمان تنگتر شود و دور تا دور ایران اسلامیمان را پایگاههای نظامی آمریکایی بگیرد ،نه برای این بود که به شعارهای خود عمل نکرد نه، اتفاقاً او به شعارهایش عمل کرد. منتها مردم توجه نکردند که او در شعارهایش اصلا از اسلام حرف نمی زند. دغدغه ی اجرای فرهنگ اسلامی را نداشت. دغدغه ی اصلاحات اسلامی را در جامعه ی اسلامی نداشتاو فکر می کرد می توان با شعار تنش زدایی دشمن را از مرزهای کشور و تعدی و دست درازی به کشور دور کرد و به شعار تنش زدایی خود هم پایبند بود ولی نمی دانست که دولتی که شخصیتش در کابوی هفت تیر کش خلاصه می شود و حاکمیتش را با قتل عام میلیونها سرخ پوست بومی آمریکا تحقق بخشیده ، اساساً تمدنی ندارد که شما بخواهی با گفتگوی بین تمدنها سایه ی جنگ و تهدید را از سر کشورت دور کنی، چنان روحیاتی فقط زبان زور و اقتدار را می فهمد . او با الگوگیری از فرهنگ و تمدن غربی سعی در اصلاح در جامعه ی اسلامی و انقلابی ما را داشت و به خواسته و شعار خود هم تا حدود زیادی رسید.

# دولت- مهرو مهرورزی، که با شعار اجرای عدالت و تشکیل دولت اسلامی سر کار آمده بود اگر هر توفیقی در راه خدمت به محرومین و استکبار ستیزی و مبارزه با فساد و رانت خواری بدست آورده بود، بدلیل شعارهایی بود که از اول مطرح کرده بود و مردم هم به آن شعارها رأی داده بودند. و تا حد زیادی مردم آثار عینی آن را هم دیدند آثاری که شیرینی اشهنوز در کام ملت هست و اگر ضعفی را در این دولت مشاهده کردیم حقاً و انصافاً باید به پای ضعفهای بشری گذاشت که لازمه ی انسانها و اجتماعات انسانی است که هنوز به تکامل خود نرسیده اند و باید در مسیر رشد و کمال ، خود را حفظ کنند.

و اما #دولت_ تدبیر و امید، این دولت هم که همه ی تدبیر و امید کشور را وابسته به ایجاد تعامل سازنده با کشورهای غربی و رفع تنش زدایی برای از بین بردن تحریمهای ظالمانه تعریف کرده بود ، حقاً و انصافاً تمام تلاش خود را برای این امر به کار برد. و اگر در پایان دولت می بینیم که 800 تحریم در انتهای دولت قبلی به 1500 تحریم تبدیل شده به خاطر کوتاهی های این دولت در برقراری تعامل با غرب نبوده و به خاطر نشناختن مناسبات بین المللی و ایجاد تنش در سطح بین المللی نبوده بلکه از اساس راهی که انتخاب کرده بود، راهی نبود که کشور را به آن مسیر ببرد.کشور وقتی می تواند تحریم ها را به کلی رفع کند که اصلاً امکان ایجاد تحریم را از دشمنان کشور سلب کند ، یعنی با توانمند سازی صنایع داخلی و با اتکا به ظرفیت های داخلی ، تحریمها را خنثی کند همانطور که در مورد بنزین کاری کریدم که دیگر مورد تحریم قرار نمی گیرد چون شدنی نیست.

در دعایی که منسوب به حضرت حجت ارواحنا له الفداء در مفاتیح می خوانیم ، حضرت عرضه می دارند: « اللهم ارزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه ... و علی الأمرا و علی الرعیت بالانصاف و حسن السیره...»

حقیقتا اگر بخواهیم منصفانه به انتخاب های گذشته ی خودمان و مردممان نگاه کنیم می بینیم اگر نقصی هست در انتخاب های ما بوده نه اینکه دولتها به وعده های خود عمل نکردند. بله یک بخش هایی به دلیل محدودیت های بشری نتوانستند عمل کنند و ملت هم توقع عمل صد در صدی نداشته و ندارد ولی مسأله اینجاست که اگر نتیجه مطلوب ملت نبوده برای این بوده که از اول مسیر اشتباهی انتخاب شده بود.

اگر مردم گسترش عدالت و مبارزه ی با فقر و فساد و تبعیض را می خواهند، اگر ملت، خود کفایی در عرصه های مختلف و پیشرفت های اقتصادی عادلانه را می خواهند ، اگر مردم رشد و تعالی فرهنگی و سیاسی را می خواهند ، اگر مردم عزت بین المللی را و رفع تحریم های ظالمانه را می خواهند ، چاره ای نیست جز اینکه به دامن اسلام و انقلاب برگردند. تنها با عمل به آموزه های ناب اسلام و تحقق آرمانهای انقلابی می توان مدیرانی پاکدست و مشفق و عادل پیدا کرد که چون تقوا دارند دوران ریاست جمهوری را فرصت و عرصه ی خدمت به عبادالله و عیال الله می دانند نه عرصه ی کسب ثروت و جاه و منال. اینهایی که امروز در صحنه ی مبارزه ی انتخاباتی ، از کوچکترین تهمت و اهانتی نمی گذرند ، و خیلی بی مهابا به دیگران اهانت می کنند و تقوا را در برابر چشمهای 80 میلیون مردم کشور خود وبلکه چشمهای میلیونها انسان در جهان ، رعایت نمی کنند آیا می توانند در جاییکه کسی آنها را نمی بیند و نظارتی بر آنها ندارد، در امضای قراردادها و امتیازها و اعطای حقوق ها و تصرف اموال بیت المال، تقوا را رعایت کنند؟

هرگز! اینکه فرمود« خدایا روزی امرا و حاکمان ما عدل و شفقت کن» ، یعنی لازم است این ویژگی در مسئولین کشور پررنگ باشد و اگر فرمود «خداوندا روزی مردمان ما انصاف و حسن سیرت کن» هم یعنی اینکه مردم هم کارهایی که شده را ببینید و هم تحقق وعده ها را و انصاف به خرج دهید که شما نتیجه ی انتخاب های خودتان را امروز دارید می بینید پس تقصیر را گردن صندوق رأی نیندازید! با انتخابات قهر نکنید! نحوه ی انتخابتان را دقیق تر کنید. ببینید آیا آن شعار ها و وعده ها شما را به آنچه می خواهید و به آن نیاز دارید می رساند یا خیر؟حسن سیرت یعنی خوش رفتاری، هم با یکدیگر خوش رفتار باشیم و هم نسبت به نظام اسلامی که هر چه خیر و خوبی و نعمت هست به صدقه سری این نظام هست و هر چه ضعف و کاستی هست از ناحیه ی خودماست. نظام برای ماست و کسی از بیرون از این مرزها آنرا اصلاح نخواهد کرد و نمی تواند اصلاح کند.پس درست انتخاب کنیم.


نردبامش که هنوز هست! تو کجایی؟

به نام خداوند رئوف و رحیم

اگر مفهوم جهاد فی سبیل الله را بفهمیم و فضیلت آن را بدانیم ، خودمان را به آن میرسانیم. در روایات هم ما را به ثوابهای جهاد ترغیب کرده اند و هم از عواقب ترک جاهد فی سبیل الله به ما هشدار داده اند:

«پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»: اَلا وَ إنّ الجِهادَ ثَمَنُ الجَنّةِ.  همه بدانند جهاد در راه خدا بهای بهشت است. (اثناعشریه، ص 7)

«امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»: مَن تَرَکَ الجِهادَ اَلبَسَهُ اللهُ ذُلّاً وَ فَقراً فی ‌معیشَتِهِ وَ مَحْقاً فی‌دینِهِ. هر کس از شرکت در جهاد شانه خالی کند خداوند لباس فقر و مذلّت در معیشت و از دست دادن دین و ایمان را بر تن او خواهد پوشاند. (ثواب‌الاعمال، ص 421)

ممکن است  گفته شود که امیرالمؤمنین ( علیه السلام) در خطبه ی 27 نهج البلاغه فرمود: « انَّ الجِهاد بابٌ مِن ابواب الجنه فَتَحَه اللهُ لخاصه اولیائه» .پس یعنی خدا باید این در را باز کند نه اینکه ما خودمان آن را به روی خودمان باز کنیم !

درست است که همه ی توفیقات از جانب خداست و ما چیزی از خودمان نداریم ولی شاید مقصود امیرالمؤمنین ( سلام الله علیها) این باشد که خدا این امکان و ظرفیت را برای دوستان خودش فراهم کرده که در راه او خودشان را به زحمت بیندازند! اگر او اراده نمی کرد که ما این امکان را هم نداشتیم که خودمان و سرمایه های زندگی و عمرمان را در راه او و برای او خرج کنیم!!!

معتقدم این در را خدا برای اولیائش باز گذاشته ولی گاهی بعضی ها آدرسش را گم می کنند نه اینکه درش بسته باشد! اشتباه است اگر بگوئیم : چرا برداشتند این نردبان را / چرا بستند راه آسمان را!!!

جهاد فی سبیل الله یعنی جهد و تلاش زیاد برای خدا و در راه خدا چه جهاد نظامی چه فرهنگی چه مالی!

می دانیم که خداوند مدال افتخار بر گردن قهرمانان جهاد فی سبیل الله انداخته و فرموده:

لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ? فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً ? وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى?? وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا( نساء آیه 95)

هرگز مؤمنانی که بدون عذر از جهاد بازنشستند با آنان که به مال و جان در راه خدا جهاد کنند یکسان نخواهند بود، خدا مجاهدان (فداکار) به مال و جان را بر بازنشستگان (از جهاد) بلندی و برتری بخشیده و همه (اهل ایمان) را وعده پاداش نیکو فرموده، و خداوند مجاهدان را بر بازنشستگان به اجر و ثوابی بزرگ برتری داده است.

 ولی قابل توجه است که از منظر خداوند ، تلاش در راه او صرفاً یک خواسته ی دلبخواهی نیست، یعنی اینطور نیست که اگر دوست داشتی انجامش بدی و اگر نخواستی رهایش کنی! نه ! جهاد در راه خدا ، معیار سنجش ایمان آدمهاست!

لذا می فرماید : «لایستـذنک الذین یؤمنون بالله والیوم الاخر ان یجـهدوا بامولهم وانفسهم والله علیم بالمتقین• انما یستـذنک الذین لایؤمنون بالله والیوم الاخر وارتابت قلوبهم فهم فی ریبهم یترددون• ولو ارادوا الخروج لاعدوا له عدة ولـکن کره الله انبعاثهم فثبطهم وقیل اقعدوا مع القـعدین• لو خرجوا فیکم ما زادوکم الا خبالا ولاوضعوا خلــلکم یبغونکم الفتنة وفیکم سمـعون لهم والله علیم بالظـلمین. »( توبه 44-47)

آنها که به خدا و روز جزا ایمان دارند، هیچ گاه برای ترک جهاد (در راه خدا) با اموال و جانهایشان، از تو اجازه نمی‌گیرند و خداوند پرهیزگاران را می‌شناسد. • تنها کسانی از تو اجازه (این کار را) می‌گیرند که به خدا و روز جزا ایمان ندارند، و دلهایشان با شک و تردید آمیخته است آنها در تردید خود سرگردانند• اگر آنها (راست می‌گفتند،) اراده داشتند که (بسوی میدان جهاد) خارج شوند، وسیله‌ای برای آن فراهم می‌ساختند! ولی خدا از حرکت آنها کراهت داشت از این رو (توفیقش را از آنان سلب کرد و) آنها را (از جهاد) باز داشت و به آنان گفته شد: «با «قاعدین و پیران و بیماران بنشینید•»

 جالبتر از آن دو آیه ی قبلی، این است که می فرماید:

«قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى? یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ? وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» ( توبه 24)

(ای رسول ما امت را) بگو که اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خویشاوندان خود و اموالی که جمع آورده‌اید و مال‌التجاره‌ای که از کسادی آن بیمناکید و منازلی را که به آن دل خوش داشته‌اید بیش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست می‌دارید منتظر باشید تا خدا امر خود را جاری سازد (و اسلام را بر کفر غالب و فاتح گرداند و شما دنیاطلبان بدکار از فعل خود پشیمان و زیانکار شوید) و خدا فسّاق و بدکاران را هدایت نخواهد کرد.

یک نکته ی مهم در این آیات این است که خداوند ، اول بذل مال را می فرماید و بعد بذل جان را! گویی خدا هم می داند بذل مال برای ما عموماً سختتر است از جان دادن! شاید هم اهمیت آنرا می خواهد بفرماید و شاید هم می خواهد مارا ترغیب کند به بذل مال چرا که اگر ما اول از مال خود در راه او گذشتیم ، کم کم می توانیم از جان شیرینمان هم بگذریم.

با این وصف، باید امروز هم ما بدنبال فرصت جهاد در راه خدا باشیم و تصور نکنیم که این فرصت ، محدود به عرصه و زمان خاصی است.فقط کافیست که دشمنان دین و خدا را بشناسیم و سعی کنیم راه نفوذ آنها و تسلطشان رابر مسلمین ببندیم و بی تفاوت نباشیم و چه بسا گاهی هم ما به اردوگاه دشمن یورش ببریم!

عکس / جهاد فی‌سبیل‌الله بر دوش همه ماست

اگر شنیدی که فلان نوشابه یا فلان برند خوراکی یا پوشاک یا نرم افزار عایدی اش نصیب آل سعود و وهابیت می شود و یا فلان سرمایه گذار یهودی از درآمد فروش یا خدمات آن محصول استفاده می کند و تو به نیت جهاد در راه خدا از آن استفاده نکنی، تو هم در زمره ی مجاهدان هستی و هر چه سختی کنار گذاشتن آن محصول ، برایت بیشتر باشد ، جهادت پر اجر تر هست؛ «أفضل الأعمَالِ أَحمَزُهَا »حدیث نبوی است که می فرماید برترین عملها، سخت ترین آن هاست، (مجمع البحرین فخر الدین طریحى، مقدمه و تصحیح آیت الله شهاب الدین مرعشى نجفى(ره)، ص 29) نگوئیم اینها اثبات نشده که سودش به جیب دشمنانمان برود!!!

همینقدر که عده ای از اهل تقوا و تدین  نسبت به چنان محصولی هشدار می دهند می تواند برای ما ظن به صحت خبر بیاورد . مگر ما در مورد سرمایه های مادی مان به همین اخبار و ظنیات عمل نمی کنیم؟ تا می شنویم فلان سرمایه گذاری مان در بورس در معرض تهدید و افت سود است، سرمایه ی مان را بیرون می کشیم یا اگر می شنویم که فلان سرمایه گذاری برایمان عایدی دارد فوراً و بدون اینکه یقین پیدا کنیم به سراغش می رویم ولی چرا وقتی می شنویم که طراح و مالک امروز واتساپ هر دو یهودی بودند و از محل ارائه ی خدمات این نرم افزار سود هنگفتی نصیبشان می شود که در اسرائیل خرج می شود، نسبت به ترک واتساپ دچار تردید می شویم؟ شاید ما هنوز از اولیاء خدا نشده ایم و هنوز اوصاف مذموم انسان را داریم همان که درباره اش فرمود: «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ  وَ إِنَّهُ عَلى‌ ذلِکَ لَشَهِیدٌ  وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ »( عادیات6-8)  همانا انسان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است. «7» و بى‌شک بر این (ناسپاسى) گواه است. «8» و همانا او علاقه شدیدى به مال دارد.

 

 

 

تصویر/ تمام برندهای صهیونیستی

https://www.instagram.com/tv/CF1W8RjgrmG/?utm_source=ig_web_copy_linkاین فیلم را ببینید.


ماجراهای امر به معروف و نهی از منکر(2)

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

چند وقت پیش بچه هام رو برده بودم پارکی که نزدیک منزلمون بود. در همان بدو ورودمان به پارک با کمال تعجب دیدم خانم جوانی در حال قلیان کشیدن است و دختر جوانی هم که در کنار ایشان بود یک شالی تنها از وسط سرش آویخته بود با لباسی بسیار تنگ و در کل پوششی نامناسب دو آقای جوان هم همراهشان بودند.

فضا طوری بود که حقیقتا احتمال این را نمی دادم که اگر بروم و تذکری بدهم، مؤثر باشد برای همین هم به دنبال راه چاره ای افتادم. همین طور که با بچه ها به سمت وسایل بازی می رفتیم ،دیدم کسان دیگری در داخل پارک هستند که ظاهر مذهبی دارند. رفتم و با آنها این مسأله را در میان گذاشتم و اهمیت تذکر دادن را در این خصوص گوشزد کردم و تأکید کردم که اگر چند نفر در فاصله ی کوتاهی این تذکر را بدهند قطعا اثر گذار خواهد بود.

نتیجه تصویری برای تذکر لسانی

بعد از صحبت با دو سه نفر از خانمها که اتفاقا همراه همسرانشان به پارک آمده بودند، نگاهم به طلبه ی سید جوانی افتاد که گوشه ای نشسته بود ، به عنوان آخرین نفر برای همکاری در نهی از منکر ، به سراغ ایشان رفتم و قضیه را با ایشان هم در میان گذاشتم و گفتم که هنوز من تذکری نداده ام و آمدم تا با همکاری دیگران اثر گذاری تذکر را بیشتر کنم. صحبتم که با ایشان تمام شد پیش بچه هایم رفتم و چند دقیقه ای کنارشان بودم تا بازیشان تمام شود و برویم .در همین حال متوجه شدم آن طلبه ی جوان رفت به سمت همان عده ای که گفته بودم. با گشاده رویی و محبت یکی از آن آقایان جوان را در آغوش کشید و با هم مقداری راه رفتند و مشغول صحبت شدند. خیلی جالب بود که در همین زمان، آن دو خانمی که حجاب بدی داشتند و یکی از آنها در حال قلیان کشیدن بود به محض دیدن این طلبه ی سید جوان و اینکه آن پسر جوان را صدا کرده بود، دستی به حجاب خود کشیدند و قلیانشان را هم جمع کردند و گوشه ای آرام نشستند تا ببینند آن روحانی جوان با همراهشان چه کار دارد. بعد از چند دقیقه مرد جوان با لبخند آمد کنارشان و از آنچه بین او و آن روحانی رد و بدل شده بود تعریف کرد.

به همین سادگی و حتی بدون اینکه نیازی به تذکر سایرین باشد منکری که بدون هیچ ابایی در حال انجام بود، جمع شد.

*** البته معتقدم که اینها افراد جسور و بی حیایی نبودند بلکه مردمانی معمولی بودند که اگرفضای جامعه پا بدهد بدون حجاب هم بیرون می آیند و اگر نه رعایت حجاب را هم می کنند . تذکر امثال ماها متوجه همینها باید باشد . باید اینها از حالت بی تفاوتی نسبت به حجاب ، تبدیل شوند به افراد مقید و معتقد  که این تذکرات مقدمه ای می تواند باشد برای اینکه مسأله ی حجاب برایشان باز شود و ضرورت و اهمیت آن بیان شود و گرنه غیر ازاینها افراد متظاهر به فسق و گناه هستند که با تذکر یک یا چند نفر متنبه نمی شوند . اینها تجرّی نسبت به گناه دارند و چه بسا سازمان یافته تلاش می کنند برای گسترش فساد و بی حیایی در جامعه. اینها کسانی هستند که بایستی مورد تذکر جدی و قانونی گشت ارشاد قرار بگیرند و اگر بازهم استنکاف کردند مجرم تلقی شده و مورد برخورد  مقامات قضایی قرار بگیرند. و حقیقتا معتقدم اگر خیلی پیشتر از این اقدامات سخت، کار رسانه ای قوی و مناسب در این زمینه انجام بگیرد، برای جا انداختن مفهوم حجاب و عفاف، چه برای خانمها و چه برای آقایان و خصوصا این کار از سنین کودکی و نوجوانی روی بچه ها انجام شود آنچنانکه در مورد آموزش قوانین راهنمایی و رانندگی انجام می شود و طرح هایی همچون همیار پلیس راه انداخته می شود ، مسأله  رعایت حجاب به صورت ریشه ای در اذهان بچه ها جا می گیرد و در آینده با این مشکل کمتر مواجه خواهیم شد. ان شاء الله

نتیجه تصویری برای تذکر لسانی

 

این را هم ببینید : آقا همه با این کار شما مخالفند!

http://didaredoost.parsiblog.com/Posts/40

 


ماجراهای امر به معروف ونهی از منکر(1)

بسم الله الحکیم العلیم

نتیجه تصویری برای امر به معروف

از زمانی که تصمیم گرفتم که به این وظیفه ی مهم دینی خودم عمل کنم خیلی سال می گذرد و در این مدت موارد مختلفی را تجربه کرده ام که اگر فرصت کنم مایلم آن را با دیگران در این فضا در جریان بگذارم تا ببینند که چگونه می توان با تذکری ساده اثر گذار بود هر چند که این تذکر با رعایت مواردی مؤثر تر خواهد بود که ذکر آنها را به وقتی دیگر موکول می کنم.

 به عنوان اولین تجربه در سال جدید که واقعا متمایز با موارد قبلی بود ، موردی بود که در عید امسال و در کنار دریای خزر برایم رخ داد.

صبح حدود ساعت  8 و نیم با خواهرم به کنار دریا رسیدیم و مشغول حرف زدن و پیاده روی بودیم که از دور سه نفر را دیدیم که به سمت ما می آمدند. دو خانم جوان و یک آقای هم سن و سال آنها که در بین این دو خانم بود. با کمال تأسف دیدم هر دو خانم سربرهنه هستند. به خواهرم اشاره کردم و گفتم به سمت آنها برویم.

( علت متمایز بودن این مورد، همین بی خیالی آنها در برهنگی سرهایشان بود که متأسفانه دارد بسیار عادی می شود و طبیعتا مسئولیت امثال ما را بیشتر می کند) همین طور که  به جلومی رفتیم یکی از آنها که نمی دانم متوجه ما شد یا نه کلاه کاپشن خود را روی سرش گذاشت ولی دیگری نه. نگاهم را به دومی دوختم و به سمتش آهسته قدم برداشتم.طوری که متوجه شدند.آن آقا به خانم بی حجاب کنار خودش با خنده گفت : داره میاد ارشادت کنه!

و وقتی من به آنها سلام کردم بدون اینکه حرفی زده باشم بنده ی خدا کلاه کاپشنشو روی سرش گذاشت!!! و من با لبخند از کنارشان گذشتم!همین!

گاهی اوقات نیازی به حرف زدن نیست. ولی متأسفانه همین را هم ما ها که معتقد به احکام الهی هستیم دریغ می کنیم.

البته در آن روزهای کوتاهی که در شمال بودیم متأسفانه با چندین مورد برخورد کردیم که بی حجاب بودند ولی آنها مانند این مورد اولی از دیدن امثال من رفتارشان را تغییر ندادند که لازم شد بروم و تذکر بدهم. مثل مواردی که در جنگل دیدم. با خونسردی و لبخند برلب به سمت دو خانمی رفتم که روسری هایشان را روی شانه انداخته بودند. سلام کردم و گفتم : خانمها روسری هاتون افتاده و مقابلشان فقط ایستادم تا سر کردند و رفتم.

ایستادم چون نشان بدهم برای من این مسأله مهم است و اگر سوالی داشتند و یا حرفی زدند باهم گفتگو کنیم ولی جالب بود که کار به این حرفها نکشید و هر دو روسری هایشان را بر سر کردند.

من نمی خواهم بگویم که این قبیل تذکر دادنها همه ی مسئله را از ریشه درست می کند ، نه! ولی معتقدم که این حداقل کار و وظیفه است. هم به فرد خاطی می فهماند که هستند کسانی که تو را تأیید نمی کنند و مخالف رفتار تو هستند و هم این امکان را بوجود می آورد که باب گفتگو باز شود و اگر فرد مقابل گره ذهنی ای نسبت به این مسأله داشت برایش باز شود. بنابراین لازم است هم آمادگی این را داشته باشیم که در صورت نیاز با هم به گفتگو بنشینیم و هم اگر توانستیم این تذکر را با کمک افراد دیگر انجام دهیم تا تأثیر بیشتری ایجاد کند.

نتیجه تصویری برای امر به معروف

جامعه ی اسلامی باید به این حد از بلوغ فکری و عملی برسد که فضای جامعه حیاط خلوت کسی نیست. هر کس با هر اعتقادی که دارد باید به ضوابط جامعه و حریم افراد احترام بگذارد. همانطوری که من و امثال من حق نداریم به کنکاش عقاید دیگران و رفتار آنها در حریم های خصوصی شان بپردازیم دیگران هم مجاز نیستند با هر ظاهر و رفتاری که خواستند در محیط اجتماع حاضر شوند.این یک اصل مسلم در زندگی اجتماعی است و همه ی جوامع انسانی ، کم و بیش، بسته به میزان رشد اجتماعیشان آنرا پذیرفته اند؛ البته در غیر مواردی که شرع و دین معین کرده!  گویی همه حق دارند برای اجتماع قانون و مقررات وضع کنند غیر از خالق عالم! و اگر کسی خواست که قانون و مقررات او که از همه حکیم تر و عالم تر است در جامعه اجرا شود، فریادها بلند می شود که ای داد آزادی نداریم و چه چه ! ولی مثلا اگر گفته شود همه ی افرادی که وارد فلان کارگاه ساختمانی می شوند باید با تجهیزات ایمنی وارد شوند این مانع آزادی آنها نیست! یا اگر سوار قایق می شوند باید جلیقه ی نجات بپوشند یا هنگام سوار شدن به هواپیما یا ماشین باید کمربند ایمنی را ببندند و یا قوانین مربوط به رانندگی را رعایت کنند، اینها مانع آزادی افراد نیست! نه ! حقیقت این است که جامعه ای که افراد آن به فکر حقوق سایرین نیستند و فقط راحتی خود را می خواهند و البته به فکر ایمنی خود هم از خطرات احتمالی نیستند ، جامعه ای رشد یافته و مترقی نیست. امر به معروف و نهی از منکر دقیقاً می خواهد به افراد جامعه بفهماند که هنگام ورود در اجتماع بایستی برای حفظ کیان جامعه ، خودت را ملزم به یکسری رفتار و آدابی کنی که موجب حفظ سلامت و امنیت جامعه شود  نه اینکه حضورت هم برای خودت خطر آفرینی کند و هم برای دیگران.

نتیجه تصویری برای امر به معروف

مایلم که در خصوص مواردی که در این موضوع برایم پیش آمده بازهم بنویسم که اگر خدا خواست و توفیق حاصل شد این کار را خوهم کرد.

 


علت العلل حجاب من یا تو

 

بسم من هو أذاق احبائه حلاوت مؤانسته

(به نام آنکه به محبّانش،  شیرینی انس با خودش را چشانید)

در روزهایی که هر از گاهی با چالشی در باره ی حجاب مواجه می شویم و در کنار بحث های نظری ای که درباره ی «چرایی الزام حجاب بعد از انقلاب» و« شیوه های برخورد با بی حجابی» میشود، خیلی نرم و آهسته شاهد پویشهایی برای اقدام علنی کشف حجاب در کوچه و خیابون های این مملکت هستیم ، ما همچنان خود را ناچار می بینیم که  درباره ی فلسفه و علت الزام حجاب از سوی شریعت اسلام بحث کنیم وآن را واکاوی کنیم تا بتوانیم با بررسی زوایای مختلفش درخشندگی این گوهر ناب را به جانهای تشنه ی دانستن نشان دهیم.

 

نتیجه تصویری برای دختر چادری

علت های مختلفی گاهاً در موردلزوم حجاب داشتن مطرح میشود. از جمله اینکه « حجاب باعث زیبابی دختر و زن میشه» .در کنار اینکه معتقدم که این بیان درباره ی حجاب صحیح نیست که مثلا به دختر تازه تکلیف شدمون بگیم « حجاب داشته باش تا زیبا بشی» ، و علت نا صحیح بودنش هم این هست که «فقط» زیبا شدن را به عنوان علت برای حجاب داریم ذکر می کنیم، ولی این رو هم کافی نمی دانم که علت حجاب داشتن و لزوم حجاب داشتن رو این بیان کنیم که می خواهیم بیشتر از اینکه هویت زن بودن ما و جمال جسمانی و جنسیتی ما در جامعه دیده بشود، می خواهیم با کمک حجاب، شخصیت و بعد انسانی ما در جامعه دیده شود!

در حقیقت می خواهم این را بگویم که هر چند این هم، از علتهای حجاب هست، کما اینکه به نظر من آن بیان اول هم می تواند حتی، از دلایل حجاب باشد. چرا که واقعا حجاب زیبا، هر دختر و زنی را زیباتر می کند. ولی اینها همه ی دلیل الزام داشتن حجاب نیست و یا دلایل اقناعی نیست. چرا که ما امروز می بینیم بانوانی در جامعه ی اسلامی ما حضور دارند که در نهایت متانت و وقار زنانه ولی با داشتن پوشش کمی به عنوان حجاب ، سطوح بالای علمی رو هم دارند!! هم شأن و شخصیت علمی و اجتماعی دارند و هم چون انسانهای با اصل و نسبی هستند وقار و متانت را توأم با کم قیدی شان به حجاب کرده اند.این دسته افراد هم در جامعه کم نیستند. زنان با صلابتی که کمتر مردی جرأت نگاه ناپاک به آنها را پیدا می کند.به اینها چه توجیهی باید برای با حجاب بودن بیان کرد؟ او در عین اینکه به عنوان یک انسان در جامعه حضور دارد و ارزشهای انسانی را هم به همراه دارد و اتفاقا برجسته یشان هم کرده ، در عین حال به خود به عنوان یک زن و یک مخلوق زیبا می رسد و آرایش هم می کند البته نه به قصد فریبندگی و برای صید دل مردی ولی با هدف شیک و تر و تمیز بودن با آرایش و حجاب کم ولی البته نه بی بندو بارانه در اجتماع حاضر می شود. بازهم می پرسم به این دسته از افراد که کم هم نیستند چه باید گفت؟ و من تصور می کنم ریشه ی اینکه جدیداً زیاد دیده می شود که در شهرهای مختلف، دختران و زنان چادری ای را می بینیم که با آرایش، از کم گرفته تا غلیظش، در اجتماع حاضر می شوند، همین دیدگاه است. این افراد،  البته کاملتر از دسته ی قبل که بیان کردم، با پوشش چادرشان، بیشتر در اجتماع به عنوان یک انسان حاضر می شوند و با این مقدار از آرایش حس جمال طلبی خودشان را هم ارضا می کنند.

اینهاست که به نظر من، ما را مجاب می کند، بیشتر درباره ی حجاب بیندیشیم تا بهتر و درست تر بتوانیم در باره ی علت لزوم حجاب داشتن حرف بزنیم. خصوصا اینکه زمانهایی هم پیش می آید که زن ، حضور در اجتماع هم پیدا نکرده تا بحث از نمایاندن هویت انسانی اش باشد و نه ویژگیهای جسمانی و حیوانی اش ولی اسلام او را مقید به حجاب می خواهد مثل اوقات نماز، آنهم در خانه که هیچ نامحرمی حضور ندارد و یا وقتی کسی در حیاط خانه ی خود یا بالکن خانه اش برای دقایقی حاضر می شود، گرچه که می داند ممکن است خانه های اطراف بر حیاط و یا بالکن خانه ی او اشراف داشته باشند در این زمانها کدام علت از علتهایی که گفتیم او را وادار می تواند بکند که با حجاب حاضر شود؟

من در اینجا دو علت دیگری را هم می خواهم در کنار این دو علت بگویم:

1-   سلامت روانی نیمی دیگراز افراد سازنده ی اجتماع؛ که همانا مردان هستند. با این بیان که وقتی آنها، که خالق هستی آنها را با غرایز شهوانی به مراتب بسیار بالاتر از زنان خلق کرده در اجتماع حاضر می شوند، اگر با محرکهای شهوانی دائما مواجه باشند، اگر نگوییم که از صعود به مراتب کمال علمی و اجتماعی و انسانی باز می مانند، ولی باید بگوییم لااقل کم و گاهی بسیار به سختی، امکان ترقی در این حوزه ها را خواهند داشت. اگر مجرد باشند، دائما چونان گرسنه ای که بوی غذا طاقتش را طاق می کند، هوش و حواسشان زائل می شود ،تازه اگر به گناه دیگری خودشان را نیندازند .در بهترین حالتش این است که از توان و نیرویشان کاسته می شود و اگر متأهل هم باشند با مقایسه ی ناخودآگاه میان همسری که در خانه دارند_ که احتمالا خستگی کار در خانه و بچه داری به آنها مجال رسیدگی به خود را نمی دهد که در رقابت با زنهای بیرون از خانه که با بزک و انواع آرایش و لباس های محرک حاضر میشوند و در مقابل چشمان همسرهایشان رژه می روند و یا خود نمایی می کنند، پیروز میدان باشند_ با زنان حوری نمایی که در جلوی چشمانشان هر روز و هرروز زیارتشان می کنند، به نوع دیگری از توانشان کم می شود و آن صعود و بالارفتن از پله های کمال علمی و اجتماعی و انسانی را از دست می دهند!!!

2- کسب مدال بندگی خالق هستی. این علت به راحتی از آیات قرآنی که موضوعش حجاب زنان مسلمان با ایمان است، درک می شود و آن اینکه، «حجاب» شاخصه ی زن و دختر با ایمان است!

قرآن نمی فرماید ای پیامبر به زنها بگو که خود را بپوشانند تا کمتر مورد آزار و اذیت قرار بگیرند بلکه می فرماید «به زنان مؤمنه بگو...»؛ یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا (59/احزاب) . چه زیبا گفته بود آن بانویی که تازه راه یافته بود به مسیر عبودیت و بندگی خالصانه که« این حجاب من ، تاج بندگی من است!»

و دختر و زن مسلمانی که با هدف عمل به دستور خداوند و بدست آوردن رضایت او حجاب بر سر می کنند، آنهم در گرما و سرما و در جامعه ای که بعضاً به سخره ی شان هم می گیرند فقط خودشان می دانند و خدا که چه عشقبازی ای با خدای خودشان می کنند. چه محبتی از خدا در قلوب پاک آنها وارد می شود و چه شیرین، نور می نوشند و می نوشند و می نوشند و سیراب از محبت خدا می شوند. تا جائیکه نه آرایش و مد از آنها دلربایی می کند و نه نگاهها و حرفهای دیگران برایشان اثری دارد آنها لذتی را چشیده اند که حاضر نیستند با هیچ چیز عوضش کنند. و همین است سرّ اینکه این دسته روز به روز در حفظ حجاب خود جلوتر می روند و محکم تر می پوشانند خودشان را ؛ چون وقتی حجاب بر سر می کنند همانطور که در نماز، خودشان را در معرض نگاه مهربانانه ی خدا می بینند، در اجتماع هم خودشان را در محضر نگاه او می بینند، وقتی به حیاط خانه ی خود هم که می روند به خاطر او، حجاب بر سر می کنند. اینها همان کسانی هستند که حلاوت بندگی خدا رو چشیده اند و خدا هم ایمان داشتن به خود را برایشان دوست داشتنی و محبوب کرده است.از این علت هم نمی شود غافل شد. یعنی ای بسا کسی با دلایل قبلی قانع نشد ولی از این دو دلیل نمی تواند غافل شود. اینها از هیچ راه دیگری جبران ندارند.


تصویر مرتبط

لذا من معتقدم که در مورد حجاب باید هم همه ی علتها را بگوییم و هم به هر کسی متناسب با فهم و درکش از این علت ها بگوییم ولی فراموش نکنیم که علت العلل حجاب، فرمان الهی است یعنی حتی اگر ما سایر علل را هم نفهمیده باشیم ولی وقتی دانستیم که دستور حجاب از جانب خداست برای قانع شدن ما باید کفایت کند و همچون بسیاری از دستورات الهی دیگر وقتی وارد عمل به آن می شویم زوایای مختلف حکمت آمیز بودن آن هم برای ما آشکار می شود.

پس بیاان اینکه« تو با حجابت زیباتر می شوی» گرچه زیباتر شدن، علت حجاب داشتن نبوده و نیست ولی نمی شود از بیان حقیقت گذشت. حجاب با خود نوری دارد که چهره را دلپسند تر می کند و البته چهره ی مومن به حجاب را بیشتر محبوب و زیبا می کند.

 

 


عقب نشینی سنگر به سنگر همیشه یه استراتژی نیست !

 

 

هفته ی پیش با خونواده، شمال رفته بودیم. توی اون وضعیت وخیم شهرهای شمالی که ظاهرا منطقه ی آزادیست برای هم وطنانمان که باراحتی عرض اندام کنند و دهن کجی جانانه ای علیه قانون رسمی کشور و به مقوله ی حجاب و عفاف صرفا با نگاه تمسخر آمیز نظری بیندازند، یه خانم محجبه ی مانتویی رو دیدم که سربه زیر، داشت آروم و باوقار راه می رفت. توی دلم گفتم عجب! این جاها همچین آدمهایی هم پیدا میشن؟ و در دلم واقعا تحسینش کردم که گرچه چادر روی سرش نیست ولی محجبه و باوقار. از قضا مادرم گفتند که ... فلانی! و با دست به ایشون اشاره کرد. فهمیدم که از دوستان قدیم مادرم هست. پیاده شدیم و احوالپرسی کردیم. به ایشون اونچه که چند لحظه ی پیش در دل داشتم رو گفتم که از دیدنشون با این حجاب خوشحال شده بودم. ولی ایشون چیزی گفت که ناراحتم کرد! 

 

 

گفت که منهم قبلا چادری بودم!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

نتیجه تصویری برای تصاویر کاریکاتوری حجاب

از اون روز به بعد وقتی یه خانم محجبه ی مانتویی رو توی خیابون می بینم نگران میشم که ایشون از خانمهای چادری سابقه یا از اون خانمهایی هست که می خواد با حجاب باشه ولی چادر براش سخته یعنی از اون خانمهایی که حجاب امثال ماها و منطق ماها تونسته اونها رو قانع کنه که حجاب داشتن بهتره! و اونها رو برخلاف جریان موجود در خونوادشون محجبه کرده! یعنی از دسته ی «از لاک جیغ تا خدا» یی ها! 

علت نگرانیم هم روشنه . از چادر به مانتو رسیدن یه عقبگرد هست که معلوم هم هست که استراتژیک نیست. واکنشی عمدتا به فضای اجتماع و کسب مقبولیت در جامعه . احتمال راحت تر بودن با مانتو رو نمیدم چون الان توی جامعه ی ما، چادرهای مدل دار فراوونی اومده که واقعا انسان با اونها راحته و می تونه آزادانه فعالیت اجتماعی هم داشته باشه.

 

واقعا لازمه که قدری بیاندیشیم در مورد راهکار های فرهنگی ای که حاکمیت در مورد ترویج حجاب داره انجام میده و البته کارهایی که ماها انجام میدیم.

نتیجه تصویری برای دخترمانتویی