بسم الله الرحمن الرحیم
جنگ تحمیلی صدام علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ، به کمک همدستان قدر قدرتش که گفته می شود بیش از 50 کشور به او در این اقدام یاری رسانده بودند، به حق یکی از مصادیق این آیه ی شریفه است که می فرماید : « عسی أن تکرهوا شیئاً و هو خیرٌ لکم»1 چرا که سبب متجلی شدن احساسهای پاک انسانی و بر ملا شدن عقاید نورانی دینی و ظهور و بروز انسانهای بزرگی در تاریخ این کشور شد که برای همیشه الگو و سرمشق برای جویندگان راه حق هستند.
در این دوران مقدس، هم انسانهایی بزرگ ، شناخته شدند که پیش از جنگ هم از اولیای خدا بودند ولی ناشناخته مانده بودند و هم انسانهایی در پرتو حضور این اولیای خدا بزرگ شدند و در تاریخ ماندگار گشتند. و برای همین ویژگی هایست که مقام معظم رهبری در توصیف این هشت سال جنگ تحمیلی می فرمایند :جنگ ما گنج بود.2 و این بزرگترین دستاورد این دفاع مقدس هشت ساله بود.
آنچه در دفاع مقدس متبلور شد نمایشی بود از ظهور این آیه ی شریفه و تبیین حکمتی از وقوع بلاها که می فرماید: « و لنبلونکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین و نبلو أخبارکم»3
از جمله ی این افرادی که قابل توجه و تأمل هستند و از زمره ی کسانی هستند که خودشان ، پیش از جنگ هم ساخته شده بودند، سردار بزرگ اسلام شهید محمد بروجردی است که معروف شده بود به مسیح کردستان.
نقل می کنند که یک وقتی شهید محمد بروجردی که فرمانده سپاه منطقه هفت کشور بود متوجه سرو صدایی در دفتر فرماندهی شد ، از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد .
مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره ".
فرمانده گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری ".
یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدند که شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:" دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه ".
بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت:"ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است.می گم سه روز برات مرخصی بنویسند ".
سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند ،گوشی را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟برای من؟نمی خواد. من لیاقتش را ندارم ".
بعد هم با گریه بیرون رفت.بعدها آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شد و یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرهم به مرخصی نرفت !!!
یا در مورد شهید محمد ابراهیم همت که فرمانده لشگر محمد رسول الله ( صل الله علیه و آله) بود، نقل می کنند که یک شب برای حاج همت سبزی پلو با تن ماهی آوردند ، ابتدا حاجی دست می بره به سمت غذا و مشغول قاطی کردن پلو با تن بود که یهو رو می کنه به عبادیان(مسئول تدارکات لشکر 27 حضرت رسول (ص)) و می پرسه: شام بچه ها چیه؟ عبادیان میگه همین.اما چون عبادیان به صورت حاجی نگاه نمی کنه، حاج همت شک میکنه و می پرسه: واقعا همین؟!
عبادیان که بعدها خودش هم شهید میشه، بدون اینکه به حاجی نگاه کنه، آروم میگه: تن رو گذاشتیم فردا ظهر بدیم به بچه ها.
حاج همت، قاشق رو زمین میگذاره و از سفره عقب میره.
عبادیان میگه به خدا حاجی ،فردا ظهر بهشون تن می دیم. حاجی هم میگه: به خدا منم فردا ظهر می خورم .
اینها در مورد فرماندهان مشهور بود . از همین موارد رفتارهای با عظمت در رفتار بسیجی های ساده هم دیده می شد.
شهید سید حمید جبل عاملى که جزو واحد تخریب لشگر بود، شهیدرضا قلى پاک نسب را خطاب قرار داد و گفت: آقا رضا! میاى پوتین هایمان را با هم عوض کنیم؟ رضا بهش گفت: حمیدجان! انبار، پوتین تمام کرد، قراره هفته بعد به ما پوتین بدهند، من پوتینم پاره و فرسوده شده ، مى خواى فداکارى کنى؟ سیدحمید گفت: نه بحث فداکارى نیست، من قراره برم شلمچه، و شما قراره فعلا اینجا بمونید. دلم مى خواد این پوتین نوىِ خودم رو بدم به شما و شما پوتین کهنه ات رو بدى به من.
رضا پرسید: آخه براى چى؟ سیدحمید بهش گفت: رضا جان! دلم نمى خواد با این پوتین نو که تازه از انبار گرفتم برم روى مین، دوست دارم با همین پوتین کهنه شما شهید بشم . این پوتین نو مى تونه تا مدت ها پاى یه رزمنده کار بده4.
همین جلوه های نورانی بود که نوجوانها و جوانها را به سمت جبهه ها می کشاند و از آنها هم قهرمانان بزرگی درست می کرد مثل شهید حمید محمودی؛ نوجوان 16 سالهای که از محله های پایین شهر تهران بود و خیلی بد تربیت شده بود ،خودش می گفت: گناهی نشد که من انجام ندم .تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و رویش کرد بلند شد اومد جبهه ، یه روز به فرمانده اش گفت: من از بچگی حرم امام رضا علیه السلام نرفتم ، می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم ، یک 48ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم... اجازه گرفت و رفت مشهد دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه .
توی وصیت نامه اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم ؛ آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود . نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبرگریه می کرد و می گفت:یا امام رضا علیه السلام منتظر وعده ام . آقا جان چشم به راهم نذار...توی وصیتنامه ساعت شهادت ، روز شهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود . شهید که شد ، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز ، ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود...
این ها مصادیقی از آن تعبیر بلند است که فرمود جنگ ما گنج بود! و این گنج همین شهدا و رزمندگانی هستند که مجاهدانه زندگی کردند و عقاید خودشان را روی دست گرفتند و از هر چه که دنیایی بود فاصله گرفتند. برای همین توانستند صحنه های زیبا و ماندگاری را خلق کنند که نتیجه آن هم پیروزی در دنیا و هم سربلندی خودشان در محضر حضرت حق بود.
با همه ی این ها یک نکته ای جالب است که بدانیم برای آنکه گمان نکنیم هدف اسلام، شهادت است و اگر نصیب کسی نشد او خسران دیده است و لذا باید به هر قیمتی شده به دنبال شهید شدن باشیم به گونه ای که جوان و نوجوان ما از توصیفات ما درباره ی دفاع مقدس و شور و حال رزمندگان و تمجید از شهدا، خیال کند ما برای رسیدن به این مقصود به دنبال بر افروختن آتش جنگ هستیم.
چرا که با وجوی که در اسلام به شهید و مقام او بسیار بهاء داده می شود ولی «با مطالعه 160 مشتقی که از ریشه لغوی "شهد" در قرآن وجود دارد، موردی را نمییابیم که از آن، صریحاً برای مجاهدانی استفاده شده باشد که در راه خدا کشته شده اند، و از چنین افرادی در قرآن، با عناوین مختلفی یاد شده است که معمولاً از ریشه "قتل" است.
البته در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) و بعد از آن، عنوان "شهید" برای افرادی که در راه خدا کشته میشدند، بسیار استفاده میشده و تقریباً این واژه به نوعی، انصراف به چنین افرادی داشت، به گونه ای که اگر به عنوان نمونه، در روایتی چنین بیان شده باشد که فاطمه زهرا (س) هر صبح شنبه به زیارت قبور شهدا میشتافت و بر سر قبر عمویش حمزه برای آنان طلب آمرزش مینمود،بدون تردید مراد از شهدا در این روایت، همان افرادی هستند که در راه خدا کشته شدند. با این وجود، هر چند مسلماً این افراد از مقام بالاتری نسبت به سایر مسلمانان برخوردار بودهاند و به همین دلیل نیز احکام خاصی؛ مانند لازم نداشتن غسل و کفن برای این دسته از شهدا مقرر شده، اما نمیتوان عنوان "شهید" را منحصر در آنها دانست.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: هر فرد با ایمانی از امت من، صدیق و شهید است، البته خداوند، به برخی افرادی که با شمشیر کشته شده اند، نظر خاص و ویژهای دارد.» سپس ایشان برای تأیید سخنانشان، آیه 19 سوره حدید را قرائت فرمودند:
وَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحیمِ
روزی در محضر امام سجاد ( علیه السلام) هم سخن از شهید و شهادت به میان آمد و افراد مختلف، آنچه را از مصادیق "شهید" شنیده بودند، در آن جمع مطرح نمودند.
فردی از این میان برخاست و گفت: به نظر من، تنها فردی شهید به شمار میآید که در راه خدا کشته شود و بس! امام چهارم (ع) در پاسخ به این فرد بیان فرمودند که با این فرض، تعداد شهدا بسیار اندک خواهد بود. سپس همان آیه فوق را تلاوت نموده و بیان داشتند که ما و شیعیانمان از مصادیق این آیه هستیم.»5
شاید بتوان این برداشت را از مجموع آیات قرآن و این روایات کرد که نفس« مجاهد فی سبیل الله» بودن بسیار ارزشمند است و این باید مورد توجه مسلمین قرار بگیرد.جهاد در راه خداست که نفیس و ارزشمند است و این روحیه را در همه ی دورانها باید حفظ کرد. برای همین هم هست که حضرت امام در پیام خود به حجاج بیت الله الحرام فرمودند :« ای نشستگان در مقابل خانه خدا به ایستادگان در مقابل دشمنان خدا دعا کنید ! »
این کلام نورانی حضرت امام هم با تکیه به آن آیات شریفه بود که می فرماید : «لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا.دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا »6
این همان چیزی است که حاج قاسم سلیمانی عزیز به زیبایی آن را بیان می کرد:
«شرط شهید شدن، شهید بودن است» ؛ یعنی این شهدایی که می بینید، یک شبه به اینجا نرسیدند، روی خودشان کار کردند.شهیدانه زندگی کردند و عاقبتشان هم ختم به شهادت شد.
اینکه ما امروز در انتقال مفاهیم عظیم و بلند اسلامی به فرزندان و جوانان جامعه مانده ایم و روز به روز آنها را دورتر از اسلام می بینیم، همه اش برای این است که خیلی از ماها که مذهبی هستیم و به دینداری شناخته می شویم به آنچه که می دانیم عمل نمی کنیم. خصوصاً این مسئله در مورد مسئولین مختلف در رده های مختلف نظام صدق می کند .چون این ها نمایانگر اسلام و نظام اسلامی هستند لذا هر رفتار و گفتارشان به پای اسلام نوشته میشود و باعث میشود جوان ما به اسلام علاقه مند بشود یا از اسلام متنفر.
اگر همه ی روحانیون و همه ی مسئولین نظام در هر پست و مقامی که هستند موقعیت خودشان را فرصتی برای رشد و کمال بندگی ببینند ، و در عمل در استفاده ی از بیت المال و یا در انجام وظیفه ی قانونی خودشان، اهل رعایت تقوا باشند، و مصداق واقعی آن آیه ی شریفه باشند که به تعبیر امام سجاد (علیه السلام)، نمایانگر شیعه واقعی است، باور جوانان به حقیقی بودن دین و خدا و پیغمبر و حساب و کتاب، عمیق خواهد شد و دیگر به راحتی با هر شبهه ای و یا با شهوات پراکنی دشمن، از راه به در نمی شوند بلکه حاضر به جان فشانی در راه اسلام و آرمانهای انقلاب خواهند شد. همچنانکه در دوران دفاع مقدس، همین جوانان بیشترین سهم رزمندگان و شهدای جنگ را تشکیل می دادند.
1- بقره/216.
2- 1396/03/03
3- محمد/31
4- به نقل از http://yasouj24.ir البته با تحقیقی که انجام شد معلوم شد که شهید مذکور بر خلاف آنچه در این سایت آمده رضاقلی بوده است نه رضا علی https://yasouj.navideshahed.com/fa/news/432227/.
5- https://www.islamquest.net/fa/archive/fa4061
6- نساء/96-95