بسم من هو أذاق احبائه حلاوت مؤانسته
(به نام آنکه به محبّانش، شیرینی انس با خودش را چشانید)
در روزهایی که هر از گاهی با چالشی در باره ی حجاب مواجه می شویم و در کنار بحث های نظری ای که درباره ی «چرایی الزام حجاب بعد از انقلاب» و« شیوه های برخورد با بی حجابی» میشود، خیلی نرم و آهسته شاهد پویشهایی برای اقدام علنی کشف حجاب در کوچه و خیابون های این مملکت هستیم ، ما همچنان خود را ناچار می بینیم که درباره ی فلسفه و علت الزام حجاب از سوی شریعت اسلام بحث کنیم وآن را واکاوی کنیم تا بتوانیم با بررسی زوایای مختلفش درخشندگی این گوهر ناب را به جانهای تشنه ی دانستن نشان دهیم.
علت های مختلفی گاهاً در موردلزوم حجاب داشتن مطرح میشود. از جمله اینکه « حجاب باعث زیبابی دختر و زن میشه» .در کنار اینکه معتقدم که این بیان درباره ی حجاب صحیح نیست که مثلا به دختر تازه تکلیف شدمون بگیم « حجاب داشته باش تا زیبا بشی» ، و علت نا صحیح بودنش هم این هست که «فقط» زیبا شدن را به عنوان علت برای حجاب داریم ذکر می کنیم، ولی این رو هم کافی نمی دانم که علت حجاب داشتن و لزوم حجاب داشتن رو این بیان کنیم که می خواهیم بیشتر از اینکه هویت زن بودن ما و جمال جسمانی و جنسیتی ما در جامعه دیده بشود، می خواهیم با کمک حجاب، شخصیت و بعد انسانی ما در جامعه دیده شود!
در حقیقت می خواهم این را بگویم که هر چند این هم، از علتهای حجاب هست، کما اینکه به نظر من آن بیان اول هم می تواند حتی، از دلایل حجاب باشد. چرا که واقعا حجاب زیبا، هر دختر و زنی را زیباتر می کند. ولی اینها همه ی دلیل الزام داشتن حجاب نیست و یا دلایل اقناعی نیست. چرا که ما امروز می بینیم بانوانی در جامعه ی اسلامی ما حضور دارند که در نهایت متانت و وقار زنانه ولی با داشتن پوشش کمی به عنوان حجاب ، سطوح بالای علمی رو هم دارند!! هم شأن و شخصیت علمی و اجتماعی دارند و هم چون انسانهای با اصل و نسبی هستند وقار و متانت را توأم با کم قیدی شان به حجاب کرده اند.این دسته افراد هم در جامعه کم نیستند. زنان با صلابتی که کمتر مردی جرأت نگاه ناپاک به آنها را پیدا می کند.به اینها چه توجیهی باید برای با حجاب بودن بیان کرد؟ او در عین اینکه به عنوان یک انسان در جامعه حضور دارد و ارزشهای انسانی را هم به همراه دارد و اتفاقا برجسته یشان هم کرده ، در عین حال به خود به عنوان یک زن و یک مخلوق زیبا می رسد و آرایش هم می کند البته نه به قصد فریبندگی و برای صید دل مردی ولی با هدف شیک و تر و تمیز بودن با آرایش و حجاب کم ولی البته نه بی بندو بارانه در اجتماع حاضر می شود. بازهم می پرسم به این دسته از افراد که کم هم نیستند چه باید گفت؟ و من تصور می کنم ریشه ی اینکه جدیداً زیاد دیده می شود که در شهرهای مختلف، دختران و زنان چادری ای را می بینیم که با آرایش، از کم گرفته تا غلیظش، در اجتماع حاضر می شوند، همین دیدگاه است. این افراد، البته کاملتر از دسته ی قبل که بیان کردم، با پوشش چادرشان، بیشتر در اجتماع به عنوان یک انسان حاضر می شوند و با این مقدار از آرایش حس جمال طلبی خودشان را هم ارضا می کنند.
اینهاست که به نظر من، ما را مجاب می کند، بیشتر درباره ی حجاب بیندیشیم تا بهتر و درست تر بتوانیم در باره ی علت لزوم حجاب داشتن حرف بزنیم. خصوصا اینکه زمانهایی هم پیش می آید که زن ، حضور در اجتماع هم پیدا نکرده تا بحث از نمایاندن هویت انسانی اش باشد و نه ویژگیهای جسمانی و حیوانی اش ولی اسلام او را مقید به حجاب می خواهد مثل اوقات نماز، آنهم در خانه که هیچ نامحرمی حضور ندارد و یا وقتی کسی در حیاط خانه ی خود یا بالکن خانه اش برای دقایقی حاضر می شود، گرچه که می داند ممکن است خانه های اطراف بر حیاط و یا بالکن خانه ی او اشراف داشته باشند در این زمانها کدام علت از علتهایی که گفتیم او را وادار می تواند بکند که با حجاب حاضر شود؟
من در اینجا دو علت دیگری را هم می خواهم در کنار این دو علت بگویم:
1- سلامت روانی نیمی دیگراز افراد سازنده ی اجتماع؛ که همانا مردان هستند. با این بیان که وقتی آنها، که خالق هستی آنها را با غرایز شهوانی به مراتب بسیار بالاتر از زنان خلق کرده در اجتماع حاضر می شوند، اگر با محرکهای شهوانی دائما مواجه باشند، اگر نگوییم که از صعود به مراتب کمال علمی و اجتماعی و انسانی باز می مانند، ولی باید بگوییم لااقل کم و گاهی بسیار به سختی، امکان ترقی در این حوزه ها را خواهند داشت. اگر مجرد باشند، دائما چونان گرسنه ای که بوی غذا طاقتش را طاق می کند، هوش و حواسشان زائل می شود ،تازه اگر به گناه دیگری خودشان را نیندازند .در بهترین حالتش این است که از توان و نیرویشان کاسته می شود و اگر متأهل هم باشند با مقایسه ی ناخودآگاه میان همسری که در خانه دارند_ که احتمالا خستگی کار در خانه و بچه داری به آنها مجال رسیدگی به خود را نمی دهد که در رقابت با زنهای بیرون از خانه که با بزک و انواع آرایش و لباس های محرک حاضر میشوند و در مقابل چشمان همسرهایشان رژه می روند و یا خود نمایی می کنند، پیروز میدان باشند_ با زنان حوری نمایی که در جلوی چشمانشان هر روز و هرروز زیارتشان می کنند، به نوع دیگری از توانشان کم می شود و آن صعود و بالارفتن از پله های کمال علمی و اجتماعی و انسانی را از دست می دهند!!!
2- کسب مدال بندگی خالق هستی. این علت به راحتی از آیات قرآنی که موضوعش حجاب زنان مسلمان با ایمان است، درک می شود و آن اینکه، «حجاب» شاخصه ی زن و دختر با ایمان است!
قرآن نمی فرماید ای پیامبر به زنها بگو که خود را بپوشانند تا کمتر مورد آزار و اذیت قرار بگیرند بلکه می فرماید «به زنان مؤمنه بگو...»؛ یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا (59/احزاب) . چه زیبا گفته بود آن بانویی که تازه راه یافته بود به مسیر عبودیت و بندگی خالصانه که« این حجاب من ، تاج بندگی من است!»
و دختر و زن مسلمانی که با هدف عمل به دستور خداوند و بدست آوردن رضایت او حجاب بر سر می کنند، آنهم در گرما و سرما و در جامعه ای که بعضاً به سخره ی شان هم می گیرند فقط خودشان می دانند و خدا که چه عشقبازی ای با خدای خودشان می کنند. چه محبتی از خدا در قلوب پاک آنها وارد می شود و چه شیرین، نور می نوشند و می نوشند و می نوشند و سیراب از محبت خدا می شوند. تا جائیکه نه آرایش و مد از آنها دلربایی می کند و نه نگاهها و حرفهای دیگران برایشان اثری دارد آنها لذتی را چشیده اند که حاضر نیستند با هیچ چیز عوضش کنند. و همین است سرّ اینکه این دسته روز به روز در حفظ حجاب خود جلوتر می روند و محکم تر می پوشانند خودشان را ؛ چون وقتی حجاب بر سر می کنند همانطور که در نماز، خودشان را در معرض نگاه مهربانانه ی خدا می بینند، در اجتماع هم خودشان را در محضر نگاه او می بینند، وقتی به حیاط خانه ی خود هم که می روند به خاطر او، حجاب بر سر می کنند. اینها همان کسانی هستند که حلاوت بندگی خدا رو چشیده اند و خدا هم ایمان داشتن به خود را برایشان دوست داشتنی و محبوب کرده است.از این علت هم نمی شود غافل شد. یعنی ای بسا کسی با دلایل قبلی قانع نشد ولی از این دو دلیل نمی تواند غافل شود. اینها از هیچ راه دیگری جبران ندارند.
لذا من معتقدم که در مورد حجاب باید هم همه ی علتها را بگوییم و هم به هر کسی متناسب با فهم و درکش از این علت ها بگوییم ولی فراموش نکنیم که علت العلل حجاب، فرمان الهی است یعنی حتی اگر ما سایر علل را هم نفهمیده باشیم ولی وقتی دانستیم که دستور حجاب از جانب خداست برای قانع شدن ما باید کفایت کند و همچون بسیاری از دستورات الهی دیگر وقتی وارد عمل به آن می شویم زوایای مختلف حکمت آمیز بودن آن هم برای ما آشکار می شود.
پس بیاان اینکه« تو با حجابت زیباتر می شوی» گرچه زیباتر شدن، علت حجاب داشتن نبوده و نیست ولی نمی شود از بیان حقیقت گذشت. حجاب با خود نوری دارد که چهره را دلپسند تر می کند و البته چهره ی مومن به حجاب را بیشتر محبوب و زیبا می کند.