هر چه کشیم باز روضه ی ارباب نمی شود!!!
بسم ربِّ الحسین الشهید
هر چه کِشیم باز روضه ی ارباب نمی شود!!!
نمی خواهم از قدر و منزلت شهید بزرگوار« محسن حججی » چیزی کم کنم که گرچه او قطعا در آسمانها نام آشناتر است و این روزها که او را شناختیم برایمان چنان عزیز گشته که گویی سالهاست او را می شناسیم و دوستش داشته ایم. و چقدر به حال قشنگش غبطه می خوریم و اشک میریزم و چقدر به خود می بالیم که ما در زمانه ای زندگی کرده و می کنیم که امثال این جوان برومند و شجاع در آن زندگی کرده اند. جوانی که قطعا همچون اصحاب سلفش که دیر زمانی از رفتنشان نگذشته است ، چنان دلسوخته ی روضه های حضرت ارباب بودند که در دل آرزویی جز کشته شدن در راه خدا به طریقی همچون مولای خود نداشتند و به آرزوی دیرین خود هم رسیدند. همانانی که به تعبیر سید شهیدان اهل قلم « اصحاب آخرالزمانی » لشگر حسین علیه السلام بودند.
من تردیدی ندارم که « محسن حججی » هربار که روضه ی قتلگاه ارباب را می شنید با آن می سوخت و آب می شد و در دل آرزوی شهادتی چون حضرت ارباب را داشت که عاشقی راه و رسمی جز این بر نمی تابد و چه زیبا سروده اند که:
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است!
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!!!
ولی به قول روضه خوانها دلها بسوزد به یاد اباعبدالله که « لا یوم کیومک یا اباعبدالله!»
شهید محسن عزیز! هرچند بی گمان، در لحظه ی شهادتت ، یاد مولای غریب و لب تشنه ات افتاده ای و روضه اش برایت مجسم شده ولی مطمئنم بازهم در دلت این غم حسین شعله می کشید که در مقابل چشمانش به خیام و حرمش یورش بردند و او نمی توانست کاری کند ولی تو خیالت از بابت اهل حرمت آسوده بود، که مردانی از جنس تو هنوز ایستاده اند و نمی گذارند به اهل حرم تو و ناموس شیعه کسی نگاه چپ کند!!! و امان از دل حسین که خبر از اسارت حرمش داشت....