سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیداردوست

تقابل انقلابی گری و اعتدال مندی

بسم من هو هادی العباد


باید برای حفظ انقلاب که ثمره ی مجاهدت های طاقت فرسا، شکنجه ها، مصیبت دیدن ها و هجران کشیدن های  زنها و مردان بی شماری بوده فکر ی کرد. گمان نکنید که منظور من از این زنان و مردان صرفا افرادی هستند که در فاصله ی سالهای 55 تا 57 که اوج فعالیتهای انقلابیون بوده ، مشغول مبارزه بودند و یا افرادی که از سال 42 و شروع نهضت ، دست به جهاد زدند.

نه! این انقلاب را باید ثمره ی مجاهدتهای همه ی عباد صالح خدا از آدم ابوالبشر تا همه ی انبیای الهی تا همه ی اوصیا و اولیا و همه ی مجاهدان راه حق و حقیقت در طول تاریخ حیات بشری دانست. آرزوی همه ی آنان ایجاد حکومتی به نام الله بوده که مردم پایه ی اصلی آن باشند و خودشان با میل و رغبت خودشان بخواهند احکام و دستورات الهی در جامعه ی انسانی حاکم باشد و دست هر گونه ظلم و جور و طاغوتی از سرشان کوتاه شود. خواندن سرگذشت های انسانهای بزرگ و مجاهدان الهی و حتی انسانهای آزادیخواهی که صرفاً به دنبال آزادی از زیر بار ستم جباران روزگار بوده اند و با تلاش و فداکاری خودشان قدمی برای پیشرفت فکر و اندیشه ی بشری برداشته اند حتماً این احساس را به انسان می دهد که بار سنگینی بر گرده ی اوست . و باید این انقلاب را مرهون و مدیون چنان بزرگانی دانست. خصوصاً کسانی که در این دو صده ی اخیر در ایران خودمان تلاشهای آزادیخواهانه ی فراموش ناشدنی داشته اند. از میرزا کوچک خان جنگلی گرفته تا مبارزان و مجاهدان نهضت مشروطه تا ستارخان و باقرخان تا شیخ فضل الله نوری و بسیاری از کسانی که هر چند نام و نشانشان را نمی دانیم ولی نمی توانیم از حقی که بر گردنمان دارند چشم پوشی کنیم.

نتیجه تصویری برای در بهار ازادی جای شهدا خالی

 

لذا باید گفت که حفظ این انقلاب و این حکومت واجب است بلکه  بنا به گفته ی آن عالم و فقیه اسلام شناس وآن مرد بزرگ قرن 14، یعنی حضرت روح الله ( رحمت الله علیه) از اوجب واجبات است.

 

اما اینکه چگونه می توان آنرا حفظ کرد نیاز به تأمل و فکر دارد. باید اول بررسی کرد که چه عواملی می توانند این انقلاب را به خطر بیندازند و کدامیک مهلک تر هستند.

اگر به همان حرکتهایی که در طول تاریخ بشریت و برای نجات انسان و جامعه ی انسانی از زیر بار ظلم و ستم طاغوتیان انجام شده نگاهی بیندازیم و علت شکست های آنها را بررسی کنیم قطعا می توانیم به راهکارهای خوبی دست پیداکنیم.

 

از جمله ی مهمترین عواملی که باعث شکست انقلابها و حرکتهای مردمی و جنبشهای آزادی بخش بوده، گرفتار شدن سران آن جنبش ها به فریب ها و مکرهای کسانی است که از برخورد رودر روی با انقلابیون مأیوس شده اند و به دنبال راه نفوذی هستند برای رخنه در میان انقلابیون تا از درون آنها را از ادامه ی مسیرشان منحرف کنند. چرا که انسانهای انقلابی برای فریب خوردنشان همچون مردمان عادی و ساده فریب نمی خورند بلکه برای فریفتن آنها حیله ها و مکرهای دیگری لازم است از جنس تفکرات خودشان. یعنی به نحوی باید باشد که حیله و مکر بودنش برایشان روشن نباشد.

 

یکی از این فریب ها که اتفاقاً همسوی با هواهای نفسانی بشری هم هست بد جلوه دادن روحیه ی انقلابی است. یعنی به انسان تلقین بشود که این روحیه تندروی ها و خطاهایی دارد پس تا جایی قابل تحمل است که قدرت ظالمی را سرکوب کند ولی بیش از آن ، خودش دردسر آفرین است. و رنگ و لعاب اعتدال را هم که نشانش بدهند دیگر جایی برای تردید برای انقلابیون باقی نمی گذارد! و چون از قضا این نوع استدلال همسوی با راحت طلبی است که خواسته ای نفسانی است خیلی راحت هم پذیرفته می شود. برای همین بعد از مدتی انسان انقلابی دیروز، در خودش احساس می کند که انقلابی بودن تاریخش گذشته لذا اگر تا دیروز روحیه ای قابل تحسین بود از امروز دیگر شماتت آور است.

با وسوسه ی این خناسان ، کار به جایی می رسد که یک فرد دو آتیشه ی انقلابی دیروز، به حداقل های آرمانی خودش اکتفا می کند. البته باید دانست که این فقط وسوسه ی شیاطین جنّی نیست که قسم خورده اند برای دشمنی کردن با بنی آدم بلکه گاهاً در لباس دوست ظاهر می شود ای بسا اقوام و دوستان و آشنایان باعث شوند که یک انسان انقلابی به این جمع بندی برسد که دیگر فعالیت انقلابی بس است و باید دیگر به زندگی خودش هم برسد و خانواده و اهل و عیال او هم حقی دارند !!! مبادا با این کارها کاری کنند که بچه های خودشان از دین و انقلاب زده شوند! اگر تا دیروز فعالیت انقلابی داشتی برای سرنگون مردن یک نظام شاهنشاهی بود ولی امروز که نظام اسلامی تشکیل شده دیگر آنهمه تحرک و فعالیت نیاز نیست ضمن اینکه ممکن است خرابی به بار بیاورد، ممکن است  کاری کنی که در پازل دشمن حرکت کنی و ناخواسته در میدانی بازی کنی که دشمن برایت طراحی کرده است! پس سعی کن هوشمندانه تر اقدام کنی و بیشتر اقداماتت را بسنجی  پس مراقب باش تا از مسیر اعتدال خارج نشوی !!!

نتیجه تصویری برای انقلابی رهبری

گویا حرکتهای انقلابی همگی نسنجیده و بی حساب بوده و افراط و تفریط داشته است. گویا انقلابی گری متضاد با اعتدال و میانه روی است! گویا یا باید انقلابی باشی و یا باید اهل فکر ومنطق و اعتدال باشی و جمع اینها همچون جمع دو امر متقابل است که در زمان واحد و در شی واحد و از جهت واحد  اجتماعشان محال است!!!

اما بررسی حرکتهای انقلابیون خصوصاً آنها که مطیع امر علمای اسلامی با بصیرت بوده اند بریّ از این خدشه ها و اتّهامات است. آنها که زندگانی و سخنان امام را از سال 42 تا سال 68 مرور می کنند به خوبی می دانند که امام سال 68 همان امام انقلابی سال 42 بود!!! با همان درایت و تدبیر و با همان صلابت و اقتدار و استواری بر سر آرمانها! حتی ذره ای عقب نشینی نکرد. با اینکه بیش از 80 سال از عمر مبارکش هم می گذشت ولی همچون جوانان تازه نفس می اندیشید وحرف می زد و این یقینا همان عامل شیفتگی خیل جوانان به او بوده است.

 از دیگر فریب های خناسان برای انقلابیون این بوده و هست که انقلابیون را  به دام دنیا و محبت دنیا گرفتار کنند  وآنها را فریفته ی به ظواهر دنیا کنند تا جائیکه انقلابیون آرمانها و اصول انقلابی شان را به باد فراموشی بسپارند. .

راز اینکه امامِ قبل از انقلاب با امامِ بعد از انقلاب، تفاوتی از حیث فکر و عمل نداشت این بود که هم مبانی فکری اش درست و محکم بود و هم به آنها اعتقاد داشت و هم دائماً مراقب هوای نفس خودش بود تا مبادا فریب دنیا را بخورد! اجازه نداد نرده های حیاط خانه اش را دیوارهای حسینیه اش را رنگ بزنند تا مبادا ذره ای مهر دنیا در دلش رخنه کند. ساده زیستی و بی اعتنایی به دنیا را انتخاب کرد ، کوخ نشینی را بر کاخ نشینی ترجیح داد و خوب می دانست که کاخ نشینی خوی و خصلت خودش را دارد و نهایتش نادیده گرفتن حقوق مردم مستضعف و مظلوم و بزرگ پنداری مستکبرین و جباران عالم است.

نتیجه تصویری برای امام خمینی و خانه ی جماران

امام خوب می دانست که همه ی قدرت در دست خداست و خدا با دنیا جمع نمی شود. در دلی که خدا رفت دنیا نیست و در دلی که مهر و محبت دنیا رفت ، دیگر خدایی نیست.

و انسانی که با خدا بود هیچ قدرتی نمی تواند او را بترساند و یا تطمیعش کند . همه چیز را در با خدا بودن می بیند و همه ی فکر و همّتش صرف خدمت به عیال خدا که همان عباد الله هستند می شود.

باید چونان خمینی بود و چونان خمینی اندیشید و جونان خمینی از دنیا فقط به قدر کفاف برداشت تا بتوان همچنان انقلابی ماند و از انقلاب محافظت کرد. امروز محافظت از انقلاب ، همچون سالهای پیش از انقلاب فقط با داشتن روحیه ی انقلابی میسر است. قدم اول دل بریدن از دنیاست ( لا اله) و قدم دوم دلدادگی به خدا و برنامه ی جامعه ساز و انسان ساز اوست( الا الله).