نوک پیکان سخنان روحانی ، به سمت رهبری است!!
بسم الله الحکیم العلیم
متأسفانه در این دو سه سال اخیر بارها و بارها ، شاهد اظهار نظرهایی از سوی آقای رئیس جمهور بوده ایم که یا قبل از ایشان و یا بعد از ایشان، سخنانی از سوی رهبری ایراد گردیده که می توان گفت صد و هشتاد درجه بانظرات رئیس جمهور ، در تضاد و تناقض بوده اند. کسانی که پیگیر سخنان رهبری و رئیس جمهوری هستند به خوبی به این امر واقف اند و کسانی که رهبری و شیوه ی عملکردشان را در دو دهه ی گذشته رصد و تحلیل کرده اند به خوبی می دانند که سعه ی صدر رهبری بسیار بسیار زیاد است و ایشان علی رغم اینکه در بسیاری از علوم و مباحث صاحب نظر هستند ولی در هر موردی اظهار نظر نمی کنند بلکه به گفته ی خودشان در مواردی که ارکان و کیان نظام را در خطر ببینند ، مداخله می کنند . البته شاید معنای این مداخله ، حکم حکومتی باشد ولی این رویه هم از رفتار و گفتار ایشان دیده شده که در برابر هر اظهار نظر و سخنرانی و گفتگو و مناظره ای وارد نمی شوند و اظهار نظر نمی کنند لذا اظهار نظرات ایشان به خصوص در پاسخ به موضوعاتی که در سخنرانی های عمومی و در تریبونها گفته شده ،به خوبی حاکی از اهمیت موضوع است . ولی سوای این مسئله که بارها در این دو سه سال اخیر و به صدقه سری دولت تدبیر و امید ،در موضوعاتی چون شورای نگهبان ، مذاکره با آمریکا، بحث هسته ای ، بحث موشکی، بحث تاریخی مذاکره ی امام حسین با عمر بن سعد!، بحث جوانان انقلابی و دغدغه مند و دلواپس به آینده ی کشور،خودش را نشان داده و بیانگر وجود فاصله ی عمیق میان نظرات ایشان با شخص رئیس جمهور است از آن طرف هم گویی آقای رئیس جمهور در بسیاری از سخنرانی های خود در صدد پاسخ گویی به فرمایشات رهبری هستند! بدون آنکه به این نکته توجه کنند که این حرکت ایشان جلوه ی بسیار بدی در عرصه ی سیاسی کشور و حتی بین المللی دارد ؛این اظهار اختلاف میان ایشان با رهبری!!!
البته که رفتار رهبری توجیه عقلانی ای دارد و آن اینکه همانطور که خودشان هم قبلاً فرموده بودند، وقتی توصیه ها و سخنانشان در محافل خصوصی اثر بخش نمی شود، کار به مجلس عمومی و انظار مردم می رسد . ضمنن اینکه وقتی یک حرفی که در سرنوشت کشور مؤثر است از تریبونهای رسمی کشور و توسط شخص رئیس جمهور بیان می شود ، اگر موجب به خطر انداختن ارکان نظام شود این وظیفه ی رهبری است که نظر نهایی را اعلام کنند و بر هر کسی که در این کشور مسئولیتی دارد، مطابق قانون اساسی و شرع مقدس اسلام ، تبعیت از ایشان لازم و واجب است .این را باید آقای رئیس جمهور و اعوان و انصارشان که مدعی پیروی از امام و اندیشه های امام هستند، به خوبی بدانند. و بدانند که نمی شود در سخن، ادّعای پیروی از رهبری را کرد ولی در عمل طوری رفتار کرد که تا این اندازه، زاویه و اختلاف روشن شود. لذا نه تنها نباید از سوی شخص رئیس جمهور و سایر تریبون داران دولتی و حاکمیتی، شاهد گفتاری مخالف نظرات رهبری و امام باشیم ،بلکه وقتی در جایی رسماً از سوی ایشان نظری بیان شده به طریق اولی نباید این رفتار بروز کند که نمایانگر اختلاف دیدگاه ایشان با رهبری باشد!
البته منکر امکان وجود اختلاف دیدگاه در افراد مختلف با رهبری نیستیم ! ولی هم عقل سلیم این را می گوید که برای حفظ کیان هر مجموعه ای که از بیش از دو نفر تشکیل شده بایستی مدیریتی حاکم باشد که رأی او نصب بالعین و راهبر قرار گیرد و هم آموزه های اسلامی این را مؤکدا! می گوید و جایگاه رهبری در اسلام بر هر کسی اگر پوشیده باشد ،برای یاران امام و انقلابیون سابق نباید پوشیده باشد. لذا اگر آقای رئیس جمهور ، اختلاف نظری هم با رهبری دارند باید در جلسات خصوصی ای که دارند بیان کنند و سعی کنند نظر رهبری را با استدلالهای خودشان تغییر دهند نه اینکه در تریبون رسمی کشور، در برابر رهبری اظهار نظر مخالف کنند. که ایشان نه به علوّ علمی رهبری ، نه به حکمت رهبری و نه به مقام و موقعیت رهبری ، می رسند!!!
از آخرین افاضات ایشان بحث در خصوص اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی و همچنین بحث در خصوص هشدار رهبری به موضوع توجّه بیش از اندازه به آموزش زبان انگلیسی در مدارس و در فضای کلّی کشور بوده که در جمع فرهنگیان و به بهانه ی ایّام بزرگداشت شهادت استاد مطهّری ایراد گردیده است.
باز هم بر کسانی که پیگیر سخنان رهبری هستند به خوبی روشن است که در مدّت روی کار آمدن دولت یازدهم، بارها و بارها، رهبری در خصوص انقلابی ماندن و انقلابی گری و توجّه به روحیه ی انقلابی و جوانان انقلابی سخنرانی کرده اند. آخرین بار هم که در روزهای پایانی سال 94 ابراز نگرانی کردند از انقلاب زدایی در حوزه های علمیه ی کشور!
با این تفاصیل روشن است که هشدار رئیس جمهور مبنی بر اینکه "همین امروز ما این مشکل را داریم و همین امروز باید کتاب مطهری را بازخوانی کنیم و معلمین ما باید برای جوانان ما تشریح کنند که ما انقلاب اسلامی داریم و ما در پی اسلام انقلابی نیستیم، همانهایی که معتقد به اسلام انقلابی بودند قاتل آن معلم بزرگوار و همان گروهکها بودند که ایشان را به شهادت رساندند." متأسفانه جز به رهبری و حامیان گفتار ایشان امروز متوجه کس دیگری نیست!!!!!
در حالیکه آنچه مراد استاد مطهری عزیز بوده توجه دادن به این نکته است که دین، همه ی دین است نه آنگونه که مجاهدین خلق بدان عمل می کنند که تنها از اسلام ، مبارزه و جهادش را بردارند و به سایر تعلیمات و احکام و عبادات و اخلاقیات آن بی اعتنا باشند!!!!! و نه آنچه که مراد رهبری و پیروان انقلابی گری در این زمانه است!!
آیا ایشان نمی دانند این معنا از آن زمان که استاد به ایراد سخن در مورد نقد اسلام انقلابی پرداخته اند تا به امروز ، به واسطه ی سخنرانی ها و تأکیدات حضرت امام ، بسیار متفاوت شده است و تغییر ماهوی کرده است؟ یعنی معنای اسلام انقلابی در زمان ایراد سخنرانی توسط استاد مطهر ی که معنای "توجه تک بعدی به اسلام" داشته به معنای "عمل به همه ی ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام" و نه فقط توجه به عبادات فردی و جمعی ، تغییر پیدا کرده است؟!
آیا رهبری که خود یک مرجع تقلید بارز در حوزه های علمیه هستند و خیل بی شماری از مردم در ایران و سایر بلاد اسلامی مقلّد ایشان هستند اسلام را نمی شناسد و برخورد گزینشی با اسلام دارند ولی آقای روحانی که سی و هفت سال است درس حوزه را رها کرده و سالهایی را در حوزه ی علمیه ی انگلستان برای تحصیل و اخذ مدرک دکتری گذرانده اند و در این مدت دائماً در پست های حکومتی، تنها عهده دار مسئولیت های مختلف اجرایی و حاکمیتی بودند و اشتغال به تدریس و تحصیل علوم حوزوی نداشتند، اسلام را خوب می شناسند؟؟؟؟؟؟؟؟
منظور رهبری از انقلابی گری چیست؟
رهبری اگر سخن از اسلام انقلابی می گوید مرادشان داشتن روحیه ی انقلابی است ، روحیه ی مبارزه و جهاد برای تحقق اسلام ناب محمّدی در ایران و در سراسر عالم است . همانگونه که امام فرمودند" ما می گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم" مگر انقلاب به معنای حقیقی اش در همه ی کشور خودمان ساری و جاری شده که دست از مبارزه برداریم؟ مگر در همه ی بخشهای حاکمیتی و مدیریتی کشور ،اسلامی عمل می شود که دست از روحیه ی انقلابی و جهادی برداریم؟؟؟ مگر استکبار جهانی دست از سر کشور ما و ملتهای مظلوم و مستضعف برداشته که ما از انقلابی گری دست برداریم؟
مقصود امام و رهبری از انقلابی گری و انقلابی ماندن ، این است که دچار رکود و دنیازدگی نشویم ؛ که ما حصل آن، دست دادن به دست های نجس و آلوده به خون ابرقدرتهاست ؛ که ما حصل آن سلام دادن و آرزوی سلامتی کردن برای رئیس جمهور کشوری است که امام، آن را شیطان بزرگ خواند! ؛که ما حصل آن عقب نشینی از مواضع محکم اسلامی است؛ که ماحصل آن کوتاه آمدن در برابر زورگویی های مستکبرین است ؛که ما حصل آن حمایت نکردن از مظلومین است؛ که ما حصل آن توسری خور بودن و بازار مصرف شدن برای دیگران است! ؛که ما حصل آن نوکری برای اجانب است که آنها جز سروری در عالم چیزی نمی خواهند.
ما دلواپس خبرگانیم!
در آخر باید بگویم ای کاش شورای نگهبان در خصوص صلاحیت علمی ایشان برای عضویت در خبرگان رهبری یک تجدید نظری می کرد . چرا که چگونه می توان از کسی که قریب به چهل سال است درس حوزه را کنار گذاشته و به تحصیل و تدریس اشتغال نداشته است ،همچنان امید اجتهاد صحیح داشت آنهم در مورد مسئله ی مهمی مثل انتخاب رهبری؟ چگونه می توان از کسی که آشکارا با نظرات امام و رهبری مخالفت می کند آنهم در اصول و مبانی و نه در مسائل بی اهمیت و ظاهری ، توقع داشت در کرسی عضویت مجلس خبرگان رهبری بنشیند؟ امیدوارم تا دیر نشده اقدامی در خور کنند که اگر نه باید پاسخگوی امام و شهدا در قیامت باشند.
والعاقبة للمتقین