سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیداردوست

نکاتی درباره ی جشن تکلیف دخترانه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

در روز عید قربان امسال ، موفق شدیم الحمدلله ،برای دختر گلمون زینب خانم جشن تکلیفی بگیریم. به نظرم رسید در مورد این اقدام مهم مطالبی را برای دوستانم بنویسم شاید که مفید واقع شود.

نتیجه تصویری برای جشن تکلیف

ایجاد حس مکلف شدن و قرار گرفتن بار سنگین تکلیف الهی در عمل به واجبات دینی برای بچه ها خصوصا دختر بچه ها کار سخت و زمانبری هست. چرا که بچه تا قبل از سن تکلیف می بینه که می تونه هر وقتی که خواست با خدا حرف بزنه و خواسته هاشو به خدا بگه اما اینکه چرا باید حرفهای خدا رو گوش بده و در خودش قید وبند ایجاد کنه اونهم در شرایطی که خیلی از هم سن و سالهاش این کا رو نمی کنند و البته خیلی از بزرگتر ها ، خصوصا که خیلی از واجبات رو مخالف دلخواه و میل خودش می بینه ،سوال مهمی هست که باید والدین بتونند در جواب دادن به اونها تلاش ویژه ای کنند.

این چند تا نکته ماحصل دغدغه ی این چند سال من و شنیدن مشاوره های اساتید روانشناسی اسلامی هست ؛

1- اولا پدر و مادر باید خودشون ،هم تا جائیکه می تونند ،عامل دستورات دین باشند و هم از این پذیرش دستورات دینی احساس لذت واقعی بکنند که اگر اینطور باشه بچه ها هم این احساس لذت از عمل به دستورات دینی رو در پدر و مادر احساس می کنند و این احساس می تونه پذیرش تکلیف الهی رو براشون نه تنها راحت که شیرین هم بکنه. به عنوان مثال بچه ای که از کوچیکی علاقه ی مادر رو موقع پوشش خود مادر دیده و دغدغه و اهمیت اون رو نسبت به حجابش دیده اصلا قابل مقایسه نیست نسبت به بچه ای که مادرش دائما توی سرما و گرما از اینکه باید یه چیزی روی سرش باشه شکایت می کنه! از یک همچین بچه ای شنیدن این حرف که « دلم می خواد امام زمان بیاد بگه چرا باید خانمها اصلا حجاب داشته باشند ؟»خیلی بعید نیست( و متأسفانه من این جمله رو بارها از یکی از دختربچه های فامیل شنیدم!) . بچه ای که می بینه دغدغه ی پدر و مادرش دیدن لباس های قشنگ توی تن دخترشون هست ولی دیدن دخترشون توی چادر براشون جذابیتی نداره و تحسین اور نیست در ضمیر ناخودآگاه خودش در برخورد با اولین حکم اسلامی زنانه دچار مشکل میشه!


نتیجه تصویری برای جشن تکلیف

2- پدر و مادر باید سالها قبل از تکلیف رسیدن بچه در مورد تقید اون به احکام دینی تلاش کنند . مثلا در بحث حجاب که در نگاه نخست برای بچه سخت و دشوار میاد علاوه بر نکته ی بالا لازمه که از کوچیکی در پوشش بچه دقت داشته باشند. مثلا از 5 سالگی بهش بگن که روی پای مردای نامحرم نشینه و بغلشون نره ( توصیه ی دینی ای که شده) و خودشون هم نسبت به بچه های دوست و آشنا همین رفتار رو داشته باشند. توی این سن دیگه با آستین کوتاه بیرون از خونه نیاد. از 7 سالگی دیگه سرش رو بپوشونه و شروع به خوندن نماز کنه. در روایاتمون امر به نماز برای بچه، چه دختر و چه پسر از سن 7 سالگی هست. و طبیعیه که بعد از این امر برای بچه سوال پیش میاد که چرا ؟ ( البته بعد از یکی دو روز ذوق نماز خوندن و یاد گرفتن نماز )و پدر و مادر باید جوابهای درست و خوب و متناسب سن بچه بهش بدن. که احتمال داره مثل ما بارها علی رغم دادن جواب با این سوال بچه مواجه بشن که نشون میده یا عقل بچه قانع نشده یا هنوز براش تقید به اون خیلی سخته . ضمن اینکه خودشون رو هم مقید تر کنند به نمازهای اول وقت. وقتی پدر و مادری خودشون به وقت نماز بهاء ندن و اون رو اخر وقت بذارن بچه ی اونها که معمولا چند قدم عقب تر از والدینش هست اصلا نماز نمی خونه! تا جائیکه می تونند در مسجد و به جماعت ،نماز بخونند و خاطره سازی خوب از نماز برای فرزندشون بکنند و همین طور سعی کنند با دوستان و افرادی که مقید به فرایض دینی هستند مراوده ی بیشتری داشته باشند.

3- همونطوری که روی درس خوندن بچه وقت میذارن و توجه دارند و اگر بچه بخواد تمرّد کنه و نخواد درس بخونه از ابزارهای مختلف تشویق و تنبیه برای درس خوندن اون استفاده می کنند در مورد نماز فرزندشون هم همین حساسیت ها رو داشته باشند. البته روشنه که در مورد نماز ظرافت و صبر و حوصله ی بیشتری می خواد. و همین طور علم بیشتری. اینکه پدر و مادر بدونند باید حساس نسبت به نماز خوندن فرزندشون در سن 7 سالگی باشند ضمن اینکه حتما باید یک فرقی بین سن به تکلیف رسیدن بچه و قبل از تکلیفش باشه پس سخت گیری نداشته باشند بلکه صرفا یاداوری دائمی و تشویق داشته باشند و با بچه مدارا کنند. خود ما در این مدت قبل از سن تکلیف زینبمون با این مسئله خیلی درگیر بودیم. نهایتا به دخترمون می گفتیم توی هر وعده حد اقل دو رکعت نماز بخون. و جالبه که این کار آثار روحی عجیبی برای بچه داره.

به قول استاد تراشیون که می گفتند بچه ای که توی سن 7 سالگی قرار می گیره خیلی خوب و بدهای رفتاری رو می فهمه و درسته که براش عقاب و گناهی نوشته نمیشه ولی به واسطه ی همین فهمش اثر وضعی براش داره . این نماز خوندن روح بچه رو پاک از اون الودگیهایی می کنه که به واسطه ی نافرمانی از عقل و درکش دچارش شده. ما که به عینه این نورانیت رو بعد از همون نماز های نصفه و نیمه ی زینب می دیدیم و به خودش هم می گفتیم. این وایستادن و چادر سر کردن و در مقابل یک حقیقت بزرگ خضوع کردن هر چند در حد عقل و فهم یک بچه ی 7 ساله ، یک نرمشی در روح و شخصیت پر جنب و جوش و بازیگوش بچه ی 7 ساله داره و اگر همه از این اثر اگاه می شدند حتما حساسیت بیشتری نسبت به این سن و این دستور مهم دینی داشتند. البته ما خودمون در همین دوران مکررا با این سوال زینب مواجه می شدیم که «من که هنوز به تکلیف نرسیدم چرا باید نماز بخونم؟ » و این جواب رو بهش می دادیم که همون کسی که گفته دختر توی 9 سالگی نماز باید بخونه همون گفته از 7 سالگی بهش بگین نماز بخونه( وجود نازنین نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه و آله) با این فرق که اگر الان نمازت رو اشتباه بخونی هیچ اشکالی نداره و نیاز نیست که دوباره بخونیش . این کار باعث میشه که هم به نماز عادت کنی که این عادت ، سختی نماز رو برات کم کم رفع می کنه و توی سن 9 سالگیت که نماز برات واجب میشه خیلی سخت و بزرگ به نظرت نمیاد و هم کلی احکام نماز رو یاد می گیری. نمیشه که موقع امتحان، آدم تازه درس رو یاد بگیره . باید از قبلش خوب بخونه و یاد بگیره و موقع امتحان دادن خوب امتحان بده و نمره بگیره. سن تکلیف یعنی از این به بعد به نمازهات قراره نمره بدن. پس باید تا جائیکه می تونی احکام اون رو هم قبل از سن تکلیفت،خوب یاد بگیری. توی هر نماز زینب ، غالبا یه مسئله ی شرعی پیش می اومد و از ما می پرسید چه نماز فرادی و چه جماعت که ما معمولا توی خونه نماز مغرب و عشا رو به جماعت می خونیم ،ما بهش می گفتیم که مثلا نمازت اشتباه شد ولی چون به تکلیف نرسیدی در عوضش پیش خدا یه امتیاز مثبت داری ، یه جایزه داری و نیازی به تکرار نمازت نیست. البته خیلی وقتها هم علی رغم اینکه ما معمولا توی خونه به جماعت نماز می خونیم یا مسجد میریم ولی با ما نماز نمی خوند و سراغ بازی می رفت و ما صرفا به تکرار این جمله که «زینب نمازتو نخوندی ها! » بسنده می کردیم. برای اینکه تنفر از نماز براش ایجاد نشه ضمن اینکه اهمیت این کار براش از بین نره( توصیه ی مهم استاد تراشیون)


تصویر مرتبط

4- سخت ترین کاردر این مرحله ، بیدار کردن بچه برای نماز صبحه!

با وجودیکه زینب به سن تکلیف رسیده بود ( پیش از گرفتن جشن تکلیفش که به دلایلی نتونستیم سر وقت براش جشن بگیریم) ولی برای نماز صبح بیدار نمی شد. و البته ما در دو سال قبل هم گرچه صداش می کردیم ولی جدیت در بیدار کردنش به خرج نمی دادیم .ولی با توصیه ی خونواده ام که این تجربه رو داشتند یه قرار 40 روزه برای زینب گذاشتیم که اگر بتونه همه ی نمازهاشو بخونه در این 40 روز ، یه جایزه ی خوب بعد از چله اش داره که بر حسب تصادف مصادف با جشن تکلیفش هم می شد و در ایام ذیقعده تا عید قربان هم می شد که توصیه به چله گیری کردند بزرگان. خودش خیلی استقبال کرد. یه دفترچه براش خریدیم و خودش توی اون برای هر روز یه تاریخ می زد و هر نمازی که می خوند یه تیک می زد . عجیب توی این 40 روز برای نماز صبح بلند می شد البته عموما به صورت مرحله ای یعنی دو بار ما توی رختخوابش صداش می کردیم و بعد بلند می شد می اومد توی هال می خوابید و دفعه ی سوم از توی هال راهی سرویس بهداشتی می شد! ولی بالاخره تابوی نماز صبح خوندن شکسته شد. خودش هم خیلی احساس رضایت می کرد. خیلی وقتها با بیدار بودن من بعد از نماز صبح بیدار می موند و مشغول مطالعه می شد . یعنی مثل من . بهش گفتم که به نظر من فایده ی مهم نماز صبح اینه که خدا می خواد روز مسلمون از موقع نماز صبح شروع بشه نه از 9-10 صبح و اینطوری کلی آدم وقت اضافی گیرش میاد و به همه ی کارهاش میرسه. یعنی سعی کردم فهم خودم رو از این تکلیف سخت به دخترم هم منتقل کنم. خدا رو شکر الان که چند روز از چله ی نماز خوندن زینب می گذره این عادت خوب درش باقی مونده و نمازهاش رو خوب می خونه و بازهم برای خودش تیک می زنه. جالبه که چون حساب نماز قضاهای قبل از چله اش رو هم داشت اونها رو هم با جدیت خودش قضا کرد.

خلاصه اینکه جشن تکلیف حداقل کار ممکنه پدر و مادر برای بچشون هست. خیلی کارها ی دیگه و رعایت نکات ریز و درشت دیگه لازمه که خدا کنه بتونیم به اونها توجه و عمل کنیم که از همه ی اونها مهمتر اینه که حس اطاعت پذیری عاقلانه و عاشقانه نسبت به فرامین خدا رو در اعمال و گفتار خودمون به فرزندانمون منتقل کنیم . بچه ها مون احساس کنند ما پشت این فرامین هم حکمت الهی رو می بینیم و هم به این دستورات عشق می ورزیم.

این چله گرفتن و عادت به نماز خوندن رو، از آقا هم دارم یعنی یک مؤید خوب برای این کار. یادمه موقعی که حدود 15 سالم بود و حالی به حالی بودم و گاهی سروقت می خوندم و گاهی نه. توی یه دیداری که رهبری با جوونها داشتند و امثال رامبد جوان و حمید استیلی و حسن جوهرچی هم فکر کنم توی اون دیدار بودند ، آقا توصیه به نماز اول وقت کردند و گفتند می دونم که نماز خوندن در اول وقت سخته ولی اگه انسان یک هفته خودش رو مجبور به این کار کنه بهش عادت می کنه و دیگه براش سخت به نظر نمیاد! و علاقه ی زیاد من به آقا و به دل نشستن این جمله ی ملموس که « نماز خوندن سخته ولی...» بهترین کمک کار من بود که تا حالا به این کار مهم یعنی اول وقت خوندن نماز اشتغال پیدا کنم. عادت سر وقت خوندن باعث میشه انسان اگر یه وقتی نتونه هم اون کار رو انجام بده حس کنه یه چیزی رو گم کرده! و البته در مورد بحث داشتن عادات پسندیده شهید مطهری هم در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام هم نکات مهم و قابل توجهی دارند.

 


تربیت نه فقط تعلیم(4)

بسم الله الرحمن الرحیم

 

همیشه با دوستان دغدغه دار که صحبت می کنم حرف از تربیت بچه به میون میاد و این سوال تکراری ولی معنی دار که راهکاهای عملی برای تربیت بچه چی هست؟چه کتابی بخونیم؟چه رفتاری داشته باشیم؟مسئله ای که همیشه مورد نظر من هم بوده ولی توی این مدتی که مادر شدم رفتارهای زینبم من رو بیشتر از همیشه به خودم ، رفتارهای خودم و همسرم متوجه می کنه و این جمله ی جالب رو توی گوشم زمزمه میکنه که صدای اعمال ما خیلی بلند تر از صدای حرفهای ماست و خیلی زودتر به گوش فرزندانمان می رسه به طوریکه ممکنه خیلی وقتها صدای حرفهای ما رو هم تحت تأثیر قرار بده.

ما هر چه که باشیم ، به هر چه که واقعاً علاقه داشته باشیم و هر چه را که از صمیم قلب دوست داشته باشیم فرزندان ما هم همان می شوند نه آنچه را که دوست داریم باشیم.بچه ها مثل آینه شفاف و زلال اند و ما را همانگونه که هستیم نشان می دهند نه آنگونه که خود را می نمایانیم به دیگران!و این بسیار بسیار مهم است. والبته توجه به این تکته است که باعث شده خانواده های مذهبی ما علی رغم تأکیدات رهبری عزیز و علم و اشراف خودشان به اینکه باید بیش از یک فرزند داشت از آن سرباز می زنند. به این بهانه که ما تا خود را نساخته ایم چگونه می خواهیم کس دیگری را بسازیم.و این همه ی مشکل آنهاست. ولی حقیقت اینست که اگر پدر و مادر خود رادر مسیر رشد و کمال قرار داده باشندو دائماً در حال خود سازی باشند همین کافی است چرا که کمال انسانی حد نهایتی ندارد که ما بخواهیم به امید آنروز از فرزندآوری خودداری کنیم.

وقتی مادری از قبل از مادر شدن بیقرار فرزندی است که همه ی عشق و علاقه ی خود به اباعبدلله را به او منتقل کند آیا می شود که فرزندش حسینی نشود؟بله البته در یک صورت ممکن است و آن هم این که همسرش مانند خودش نباشد و این جاست که باید پرسید چنین زنی چطور ممکن است با مردی ازدواج کرده باشد که آتش مهر حسین را همچو او در دل ندارد؟ممکن است گفته شود این زن قبلا اینطور شیفته ی حسین نبوده پس از ازدواج به دلایل مختلفی توفیق هدایت یافته حال چه کند؟ به نظر من تاوان اشتباه غلط او این است که با زحمت و سختی بیشتری روبرو می شود برای اینکه هم همسر خود را با خود همراه کند و هم فرزند خود را. و قطعاً در این راه بی اجر نخواهد بود.

بهانه ی این حرفها متنی بود که به تازگی آنرا دیدم .متنی که مرا به یاد لالایی هایی که برای زینبم می خواندم انداخت.هربار که او را در آغوش می گرفتم تا در شبهایی که درد دل های نوزادی او را بیقرار کرده بود بی اختیار برایش نوحه ی حضرت زینب را می خواندم و می گریستم.چه شبهایی بود آن شبها.الآن هم که سینه زدنها و نوحه خواندن های دختر چهارساله ی خود را می بینم روضه ها برایم زنده می شودو در حالتی از اشک و شادی برایش دعا می کنم که کنیزی از کنیزان بانوی قهرمان  کربلا شود.ان شاء الله.من غم و عشق حسین با شیر از مادر گرفتم روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم....

خدا یک پسر به من بدهد
اسمش را بگذارم «حسین»
بعد من بشوم «ام‌الحسین»
و او بشود «حسین ِ فاطمه»

که از ته دلم صدایش کنم: «حسین»‌م، مادرم، عزیزم..

به بقیه بسپارم که هوای «حسین»‌م را داشته باشند
خاطر «حسین»‌م را اذیت نکنند
صدا برای «حسین»‌م بلند نکنند
یادم باشد که «حسین»‌م را جایی تنها نگذارم

یک لیوان آب همیشه دم دستم باشد که هیچ وقت «حسین»‌م احساس تشنگی نکند..

و «حسین»‌م بشود برای من روضه‌ی مصور...
منبع: http://fatemehkia.persianblog.ir/post/341

 

 

 


تربیت نه فقط تعلیم (3)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تربیت مثل کش است تا ولش کنی برمی گردد سرجای اولش مگر اینکه آنقدر آنرا بکشی تا اینکه به حلقه ای وصلش کنی یعنی برای متربی ملکه شود!! ولی تعلیم مثل نخی ثابت است.

ما برای یادگیری رانندگی ، مبتدی را تربیت می کنیم ولی برای انسان سازی تعلیم می دهیم! این خطاست . باید تربیت کرد تا فضایل را برای او ملکه کرد که ناخودآگاه انجامشان دهد. اگر بچه را تربیت کردی هرجای عالم که برود از ایمان خود دست برنمی دارد مدرسه و دانشگاه که سهل است!!

در محضر آیت الله حائری شیرازی (حفظه الله تعالی) ده روز جلسه تربیتی رفته بودیم .کل ده روز دائماً اردو و تفریح و باغ بود و هر روز یک ربع برایمان صحبت می کرد. ما از خندیدنش ، خندیدن یاد می گرفتیم.از عبادتش عبادت یاد می گرفتیم.از توجهش توجه یاد می گرفتیم.

لازم نیست برای بچه ها دائماً کلاس بگذاریم و فقط او را از معلومات پر کنیم.بچه ها را اردو ببریم و از اول صبح دعای ندبه وکلاس و درس و دعا و همه اش برا ی او برنامه ریزی کنیم و معلومات بار اوکنیم. نه ،کافیست با او تفریح کنی مسافرت بروی. درس خدا شناسی را در دل طبیعت به او یاد بدهی.وقت نماز که شد برای پیداکردن قبله یک چوب نازک را در لانه مورچه کن تا جهت قبله را پیدا کنی. چرا که مورچه لانه اش را سمت کعبه می سازد!! آنجا او می فهمد که مورچه خدایی زندگی می کند مگر ما از مورچه کمتریم؟

در کار تریبیتی محبت و صبر یادت نرود؛انسان از کبوتر جلد بیشتر به محبت جواب می دهد. تغافل و چشم پوشی یادت نرود.نماز اول وقت یادت نرود.

در کل به نظر می رسد آنچه که در تربیت دیگران لازمست این است که مربی خود عالم و عامل به معلومات خود باشد و آنچه که برای متربی لازمست این است که برای اینکه فضایل برای او ملکه شود و رذائل اخلاقی از او دور شده تا او را به مقام انسان کامل برساند،باید به سیره ی بزرگان توجه کند و با سیره ی آنها مأنوس باشد تا راههای دشوار رشد و تکامل را براحتی طی کند. برای همین هم نظر دارم در این وبلاگ تا آنجا که می شود از سیره ی بزرگان بنویسم والبته در کنار آن از کلام ایشان هم استفاده کنم تا ان شاءالله خودشان دستمان را بگیرند برای سلوک در این راه. و من الله التوفیق

 


تربیت نه تعلیم(2)

استاد حبیب پور:

... ماراهکارهای عالم کردن بچه را بلدیم ولی راهکارهای عاشق کردن بچه را بلد نیستیم!

ما بچه هایمان را منفعت مدار بار می آوریم نه تکلیف مدار!

کثرت مدار بار می آوریم نه حق مدار!

جوان با استعداد ما وقتی معدلش خوب می شود در دبیرستان ، به او می گوییم دانشگاه برو تا موفق شود . پول در بیاوری. به حوزه هدایتش نمی کنیم تا برای دین خدا کاری کند.فکر می کنیم کسانی به حوزه

میروند که تنبل هستند. اگر امثال مقام معظم رهبری به حوزه فرستاده شوند حوزه متحول می شود. آقا درس ده سال حوزه را در سه سال خواندند!

بچه ی ماهم که می خواهد به حوزه برود ما جلوی او را می گیریم که نه ، اگر بروی حوزه فقیر می شوی.دیگر کسی به تو زن نمی دهد !

 


تربیت نه فقط تعلیم(1)

استاد حبیب پور:

خداوند  در قرآن می فرماید که "سبحان الذی أسری بعبده لیلاً من المسجدالحرام الی المسجذ الاقصی الّذی بارکنا حوله لِنُریَه من آیاتنا!"

یعنی پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم از مسجد به معراج رفت.مسجد ، معراج پیامبر و معراج ماست!

شخصی کور بود عرضه داشت یا رسول الله! من نابینایم نمی توانم به مسجد بروم.فرمود طنابی از در خانه ات به مسجد ببند و این طناب را بگیر ولی هر شب به مسجد برو!!

آن وقت ما همه جا میرویم بچه هایمان را همه جا می بریم الّا مسجد! آنهایی که می گویند بردن بچه ها به مسجد کراهت دارد ، اخباری مسلک اند!بچه اگر در کودکی به مسجد نرود در 14 سالگی

بلد نیست وارد مسجد شود و نمی شود.

بچه ها باید با محیط مسجد انس بگیرند ، مسجدی شوند تا راه به معراج رفتن را پیدا کنند.

اینها بخشی از کلاس درس استاد حبیب پور است در دوره آموزشی مربی گری آثار استاد شهید مطهری(رحمة الله علیه).مباحثشان بسیار جالب بود. امیدوارم بتوانم به صورت بخش بخش آنها را به مخاطبانم ارائه دهم. ومن الله التوفیق .