سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیداردوست

مدیریت زمان ( قسمت اول؛ انگیزه ی حرکت کردن)

به نام خداوند حکیم و علیم

 

نتیجه تصویری برای مدیریت زمان

بسیاری از ما انسانها در مدیریت کردن زمان خود دچار مشکل هستیم. گاهی به واسطه ی دیدن یک فرد موفق و یا با دیدن شکست خود در عرصه ای که توقع موفقیت از آن داشتیم ، به این حقیقت واقف می شویم که در اداره ی زمان خود، نا موفق بوده ایم . البته که تا زنده هستیم و حیات ما جریان دارد امکان جبران مافات داریم ولی وای بر آن روز که دیگر فرصتی باقی نمانده باشد.

غرضم در این نوشته انذار و هشدار برای عمل کردن و اندوخته کردن اعمال صالح برای روز جزا نیست.که آنهم خود مطلب قابل توجهی است و فرصتی دیگر را می طلبد.

غرضم بیان نکاتی مهم برای مدیریت کردن زمان است مطابق خواست خودمان . مطابق هدفهایی که از پیش به آن ها علاقه داشته ایم و قصد رسیدن به آنها را در سر پرورانده ایم.

به نظرم یکی از مهمترین مسئله ها برای درست مدیریت کردن زمان این است که انگیزه ی درست و حسابی ای برای انجام کار مدّنظرمان داشته باشیم. ما در طول عمرمان با هدفهای مختلفی مواجه می شویم و توصیه های مختلفی را هم برای طی کردن راههای متفاوت می شنویم اما آنچه که باعث حرکت ما می شود، انگیزه ی خاصّ خود ماست. بنابراین هر وقت دیدیم که در ذهن و قلب خودمان دوست داریم کاری را انجام دهیم ولی اراده ی کافی برای انجام آن و برای غلبه بر تنبلی و سستی خود نداریم ، لازم است حتما رجوعی داشته باشیم به انگیزه ی حرکت مان .

بسیاری از افراد وقتی با یک سخنرانی مهیّج مواجه می شوند که آنها را تشویق به کاری می کند ، در تمام وجود خودشان عمیقاً شور و شوق حرکت برای انجام آن کار را احساس می کنند ولی بعد از اقدام به عمل و در چند روز نخست، در خودشان سستی و تنبلی ای احساس می کنند و به تدریج آن احساس شور و شوق اولیه در آنها به سردی می رسد و علت آن را هم خودشان درک نمی کنند.

در صورتی که علّت آن سستی و تنبلی ، این بوده که انگیزه ی وادار کننده ی به آن کار در آنها، انگیزه ای نبوده که عقل آنها را درگیر خود کرده باشد و یا اگر عقل هم درگیر شده بوده ، این درگیری به حدی  نبوده که عقل را خاضع و قانع برای انجام آن کار کرده باشد! در حقیقت باید گفت طبیعت انسان اینجوری است که برای اینکه اراده ی انجام کاری در او ایجاد شود باید هم عقلش به مفید بودن آن کار قانع و خاضع شده باشد و هم دلش مایل.

و این موضوع که عقل انسان بایدبه مفید بودن کای که قصدش می رود، قانع و خاضع شده باشد ناشی از میل شدید انسان است برای تأمین منافع خودش و جلب همه ی خوبیها برای خودش . همانطور که خداوند متعال در سوره ی عادیات می فرماید " و إنّه لحب الخیر لشدید"(آیه ی  8) ؛ انسان تمایل شدیدی دارد برای اموری که نافع به حال خودش است ، پس وقتی انسان ،عقلاً قانع می شود برای انجام کاری ، که عقلش دریافته باشد آن کار برای او سودمند است یعنی علم این را پیدا کرده باشد که آن کار برای او فایده دارد. این علم هر چقدر متقن تر و دقیقتر باشد ، عقل انسان آن را بهتر می پذیرد و اراده ای برای انجام آن پیدا می کند. مثل اینکه اگر به ما بگویند فلان مغازه اجناس خیلی خوبی را با قیمتی بسیار ارزان تر از جاهای دیگر عرضه می کند، حتماً به آنجا میرویم تا ما هم از خریداران آن باشیم و از قافله ی خیر عقب نمانیم.

بنابراین هر وقت دیدیم که چرا در خودمان انگیزه ی مطالعه ی هر کتابی و یا کتاب خاصّی که همه جا از آن تعریف و تمجید می شود را نداریم، اول باید به خودمان رجوع کنیم که چقدر در مورد آن کتاب اطلاعات داریم و آن کتاب چه دانسته هایی به ما می دهد که ما به آنها نیاز مبرم داریم ولی از داشتنشان بی بهره ایم. به قول شاعر:

آن کس که نداند و بداند که نداند                لنگان خرک خویش به منزل برساند!

آن کس که نداند و نداند که نداند                در جهل مرکّب ابدالدّهر بماند!

در مورد خودم این موضوع زیاد اتقاف افتاده است. از جمله اینکه بارها در وصف کتب شهید مطهری و فایده ی آن شنیده بودم ولی تا وقتی که مواجه با سوالات و پرسش های زیاد هم دانشگاهیانم و نشریات دانشجویی شبهه افکن در مورد مسائل مختلف اسلامی نشده بودم ، ضرورت مطالعه ی آن ها را احساس نکرده بودم. مباحثی مثل شبهاتی که در مورد حقوق زنان و بحث ارث و دیه و مهریه و امثال اینها هست و علی رغم پاسخ های بسیار مستدلّ و منطقی ای که دارد و بارها داده شده ،بسیاری که اهل مطالعه نیستند تصوّر می کنند توانسته اند به واسطه ی طرح آنها مچ اسلام را بگیرند و آن را از اعتبار ساقط کنند! در حالیکه این شبهات قدمتی بسیار طولانی دارد و استاد مطهری عزیز به درستی و شیوایی، در مورد آنها دست به قلم شده و قلم رانی کرده است.

مورد دیگری که اخیراً با آن مواجه شدم کتاب " سبک زندگی رسول خدا با همسرانش" بوده . که علی رغم اینکه چند ماهی است از وجود آن با خبر شده بودم ولی با تصوّر اینکه مطالبش را تا حدود زیادی می دانم و فعلاً جزء اولویت های مطالعاتی ام نیست، به سراغش نرفتم. ولی چند وقت پیش که نویسنده ی بزرگوار کتاب را (استاد حکیم زاده ی عزیز را )که از بهترین اساتید خودم بوده اند، ملاقات کردم و در جلسه ای بحث شد از اینکه استاد فرمودند که "برای پیدا کردن پاسخ این سوال که چه مسئله ای بوده که پیامبر حلالی را به خاطر همسرانشان بر خود حرام کرده بودند، پنج سال مطالعه و بررسی کردم تا جوابش را پیدا کردم "(اشاره به موضوعی که در سوره ی مبارکه ی تحریم بدان اشاره شده است )من هم که قبلا با این سوال مواجه شده بودم از ایشان آن را جویا شدم. استاد که در آن جلسه فرصت برای توضیح مطلب نداشتند ،فرمودند که در کتابی که نوشته ام به تفصیل در مورد آن مطلب نوشته ام. و من تازه عطش مطالعه ی آن کتاب را در خودم احساس کردم!!!و اکنون مترصد این هستم که در اولین فرصت آن کتاب را تهیه و مطالعه کنم.

 

پس در قدم اول برای مدیریت زمان ،بایستی هدف داشته باشیم و برای آن هدفمان،انگیزه ی کافی داشته باشیم آنهم انگیزه ای که ناشی از علم به مفید بودن و لازم بودن آن کار برای ما باشد و این مفید بودن هم برای ما عقلاً پذیرفته شده باشد و البته نباید عنصر میل و رغبت را هم نادیده گرفت که تا دل مایل به انجام کاری نشود و احساسات درگیر نگردد ، اراده ی قوی ای برای انجام کار پدید نمی آید که به قول مولوی :

پای استدلالیان چوبین بُوَد                   پای چوبین سخت بی تمکین بُوَد!

شاید بی دلیل نباشد که آنطور که می گویند رزمنده های ما، چه در دوره ی دفاع مقدس و چه در این روزها و در میدان مبارزه با داعشی ها، شب  قبل از عملیات، دور هم جمع می شوند و مداحی ای و سینه زنی ای به راه می اندازند تا علاوه بر اینکه عقلاً و منطقاً می دانند که برای نابودی این غده ی سرطانی از پیکره ی اسلام ،باید تا پای جان دادن پیش رفت و می دانند که چه ثوابها و اجر هایی که برای مجاهد فی سبیل الله در متون اسلامی ذکر شده وچه ثوابها و مقاماتی که برای شهدا ذکر شده ، ولی باید دلشان را هم با شور حسینی پیوند بدهند تا راه برایشان هموار شود و اراده ی ایستادگی در آنها قوی و محکم گردد.

( ادامه دارد...)