سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیداردوست

واجب فراموش شده(4)



به طور خلاصه و در یک جمع بندی باید گفت که داشتن بصیرت و تفکر و تأمّل داشتن در مسئله ی امر به معروف و نهی از منکر قطعاً مسلمان دغدغه مند را به نتیجه ی مطلوب می رساند و لذا اگر از نهی از منکر کردن ها و امر به معروف کردنهایمان نتیجه ی مطلوبی نمی گیریم ناشی از بی توجهی به این مسئله ی مهم است. بسیاری از ما ها هم که با تمسک به این شرط از امر به معروف و نهی از منکر که گفته شده احتمال تأثیر باید داد ،از این وظیفه ی مهم که حیات مادی و معنوی همه ی ما را تحت تأثیر قرار می دهد ، دست بر می داریم. غافل از اینکه باید به دنبال راهی بود تا ایجاد تأثیر کند.

بنده که حدود ده سال است به جدّ تلاش می کنم تا در مورد این وظیفه ی اسلامی کوتاهی نکنم بارها تجربه کرده ام که اگر با لحن مهربانانه و دلسوزانه مطلبی تذکر داده شود پذیرش صورت می گیرد حالا چه در خصوص بدحجابی بوده و چه غیر آن.و البته در تمام این سالها به جز تعداد انگشت شماری که با سردی از پذیرش تذکر امتناع کردند سایرین که خیلی زیاد هم بودند پذیرفتند هر چند بعضاً بوده از افرادی که تذکر بابت بدحجابی شان دادم اظهار کرده اند که من هم علاقه مندم مانند شما محجبه باشم ولی شرایط جامعه نمی گذارد .که البته این هم به خوبی نشان می دهد که اگر شرایط جامعه به سمتی برود که منکر واقعاً منکر تلقّی شود دیگر افراد سست ایمان که نگاه و نظر دیگران برایشان  مهمتر است از عمل به دستور الهی و حکمی که سلامت و امنیت خودشان را تضمین می کند ،از انجام آن کوتاهی نمی کنند. اساساً کاربرد مهمّ این اصل هم همین است و آنجا که گفته شده پای زور باید به میان بیاید برای مبارزه با معدود افرادی است که تعمّد در ایجاد اختلال در نظم جامعه و فساد انگیزی دارند وگرنه عموم مردم طبق فطرت پاک خودشان و تمایل به راستی و درستی داشتنشان با احکام الهی مخالفت نمی کنند.

نکته ی دیگری را هم در مدت انجام این وظیفه ی مهمّ و سنگین دریافتم که امروز با این هجمه ی سنگین تبلیغاتی و مخرّب دشمنان دین و ایمان و ناموس و غیرت این ملت،نمی شود به صرف یک تذکّر مهربانانه اکتفا کرد.باید به باز کردن گره های ذهنی کسی که مبتلا ی به منکری است ویا تارک معروفی شده ،همّت گماشت. چرا که تا اندیشه اصلاح نشود ،عمل اصلاح نخواهد شد. بالآخره در دنیای واقعیّت زندگی می کنیم وقتی با هجمه ی تبلیغاتی، اندیشه ی کسی را مسموم کرده باشند به صرف رفتار ی محبت آمیز نمی توان رفتار برآمده از اندیشه ی اورا تغییر داد.که در غیر اینصورت رفتار محبت آمیز تنها مانع پرخاشگری او به تذکّر دهنده می شود و نه عامل تغییر. در حالیکه غرض اصلی از تذکّر وتنبّه، تغییر و اثر گذاری است .پس باید وقت گذاشت و مطالعه و بررسی کرد و به گفتگوی صمیمانه با افراد دوست و نزدیکی که مبتلا به منکر شایعی چون بد حجابی هستند پرداخت و زمینه های این مخالفت علنی را پیدا کرد.برای سؤالات و شبهات پیش آمده، جواب در خور توجّه و شایسته پیدا کرد و بدنبال راههایی برای رساندن آنها به افراد ی که در انجام معروف قصوری دارند و یا مرتکب منکری هستند ،باید بود.

البته به نظر بنده این حرف تنها در مورد منکرات بسیار شایع ، هست مثل بدحجابی های معمولی ای که همه ی ما شاهد آن هستیم ولی در خصوص رفتار های هنجار شکنانه ی جدیدی که انگشت شمار هستند و به صورت موج جدید ی سعی در تابو شکنی و ایجاد هنجار شکنی های بیشتر ی در جامعه هستند باید برخورد ، یک برخورد متفاوتی باشد.در مورد رفتارهایی که افراد یقیناً از منکر بودنشان مطلع هستند و مغرضانه در پی انجامشان هستند رفتار باید محکم و با صلابت و البته مؤدّبانه و به دور از خشونت باشد.مثلاً وقتی انسان می بینتد که خانمی در خیابان ساپورت نازکی به پا کرده و لباس کوتاهتر از زانو پوشیده که، دیگر جای تردیدی در این نیست که رفتار ناهی از منکر باید با جدّیت باشد و با خواهش و التماس نباشد! بلکه حقیقتاً نهی از منکر باشد. البته باید متذکّر شد که ناهی از منکر نباید به فکر مچ گیری و گیر انداختن دیگران باشد. ناهی از منکر و آمر به معروف همچون انبیاءدر میان امت خود باید دلسوز و مشفق باشد و لذا اغماض از رفتار کسی که سهواً مرتکب خطایی شده بسیار مهم است.مثلاً اگر دیدیم دختر جوانی لحظه ای روسری از سرش افتاد قهراً رفتار با او باید متفاوت باشد از رفتار با کسی که سر برهنه تا دم در خانه می آید! به هر دو باید تذکّر داد ولی به اوّلی دوستانه و با احتمال اینکه غفلتاً بوده وبه دومی قاطعانه تا دیگر تکرار نشود و تذکّر به هر دو برای این است که تصوّر نشود جامعه بی تفاوت است نسبت به چنین اعمالی. در مورد بد حجابی های شایع به نظرم بایستی به فکر تهیه ی کارتها و یا بروشورهایی بود که کوتاه و موجز ، رفع شبهه و تصورات باطل کند. و با اهدای آنها به افراد مختلفی که می بینیم هم تذکر ی داده باشیم و هم یک شبهه ی شایعی را که احتمالاً منشأ خطای او هم هست ، رفع کرده باشیم. که البته باید لحن نوشتار ساده ، صمیمی، موجز، شیرین و جذاب باشد. مثل مثالها و گفتارهای شیرین حجت الاسلام رنجبر.شاید یک چیزی مثل این جملات:

"میگن حجاب محدودیت میاره بله ولی باید دید این محدودیت چه میاره؟

کسی که نی می نوازد نفس خودش را محدود می کند ولی این محدودیت ، نوای زیبا و دلنشین می آفریند!حجاب هم محدودیت است ولی این محدودیت ، امنیت می آورد ، آرامش می آورد."

"میگن خیلی از چادریها اهل تهمت و غیبت اند ولی خیلی از بی حجابها خوش اخلاق و دوست داشتنی اند!

ببینید شما اگه برین توی یه رستورانی و ببینید صاحب رستوران روی ظرف غذا درپوشی گذاشته میگین آقا این در پوش رو بردار انقدرا غذا بودن که درپوش  داشتند ولی خراب شدن!!!!!

این حرف اصلاً منطقی نیست....حجاب مثل داروهست، اگر کسی دارو بخوره ولی پرهیز نکنه حالش خوب نمیشه!"

* "میگن انسان که با چند تار مو به جهنم نمی‌ره!، درسته، شاید انسان با چند تارمو به جهنّم نره ولی جهنّم با یه تار مو شروع میشه؛یه چوب کبریت یه جنگل را به آتش نمی‌کشه ولی به آتش کشیده شدن یه جنگل با یه چوب کبریت شروع می‌شه."

*" میگه انسان باید دلش پاک باشه؟! مگه می‌شه دل انسانی پاک باشه ولی اعمالش پاک نباشه؟"میشه یه رستوران بری که ظاهرش کثیفه ولی احتمال بدی که غذاهاش روبهداشتی درست کردند؟

*"میگه، من که پاکم دیگران خودشان را حفظ کنند!! باید به او گفت، درست است که تو پاکی ولی دیگران با رفتار تو ناپاک می‌شوند و می‌گندند و گند آنها دامن تو را هم خواهد گرفت."

*میگه: چرا من باید خودم را بپوشانم دیگران چشمان خودشان را بپوشند.می گویم: به یه طلا فروش برو همین را بگو ببین چی به تو جواب می ده . بگو چرا هر شب طلاهایت را از پشت ویترین جمع می کنی؟ به دزدان بگو که نیایند!

عزیزم!تو سرمایه ای داری که مورد نیاز و علاقه ی جنس مخالف توست.آنقدر گرانبها هست که حاضره برایش فداکاری کند، ولی اگر مفت و رایگان گیرش بیاید چرا از دستش بدهد؟دوست داری همه ی سرمایه ات را انسان نالایقی بدزدد و ببرد ؟ او لذت خودش را حتّی با دیدن تو می بره ولی تو چی بدست میاری؟ ندیدی که هرچی جنسی مطلوب تر باشه تاجران آنرا به قیمت گزاف تری می فروشند؟تا حالا دیدی الماس رودست فروشی بفروشه؟ تو قیمتت قیمت الماسه یا بدلیجات؟ خدای مهربون برای زن قیمت محبت رو قرار داده و تازه تضمین مالیش هم کرده گفته صداق باید بدی ! یعنی یه چزی بدی که معلوم باشه توی ابراز محبتت صادقی! تازه وظیفه داری خرج زنت رو هم خودت بدی! ولی اون وظیفه نداری خدمت به خونه و زندگیت بکنه.اگه کرد سپاس گذارش هم باید باشی.قیمتت اینه عزیزم.

و در کنار همه اینها باید گفت که فرد تذکّر دهنده باید به خوبی بداند که "الانسانُ علی نفسه بصیره" هرکسی خودش می داند که چه ضعف ها و چه آلودگیها و چه پلشتیهایی دارد و برای همین هم به کسی که منکری را مرتکب شده و یا معروفی را ترک کرده فقط باید به این چشم ببیند که او در همین زمینه نقص دارد ولی من که خودم از حال بد خودم آگاهم.شاید او ندانسته خطا می کند و برای همین ممکن است اخلاص و صفای باطنی داشته باشد که قرب او در درگاه خدا بیشتر از من باشد و ممکن است همین صفای باطن روزی او را از ارتکاب به همین گناه باز دارد ولی این غرور وتکبّر من و خود برتر بینی من روزی مرا به حضیض ذلت بکشاند! مؤمن همواره چنین حالی دارد و لذا لحنش خاضعانه و مشفقانه می شود وقتی که با خطایی مواجه می شود.البته اگر بداند که با کسی طرف است که متعمّدانه و برای ایجاد اختلال در نظم جامعه ی مسلمین و به قصد فساد انگیزی، دارد جرمی را مرتکب می شود، آنوقت است که رفتارش قاطعانه و باصلابت می شود.و این است معنای"محمدٌ رسول الله والّذین معه اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم"