سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیداردوست

شعری کودکانه برای شهید گمنام(2)

شهیدِ بی نشونه /حالا تو قلبمونه /نمیشناسیمش ولی/ می دونیم مهربونه/مامان ! چرا شهیده ؟/چرا که بی نشونه؟/چرا اسمی نداره؟/ کی گفت که مهربونه؟/خترک عزیز/ میگم برا تو کم کم/قصه ی این غصه رو/ با این اشکهای نم نم/یه روز اومد یه غولی/به سرزمین شیران /هر چی جلو پاش رسید/کوبید ، برداشت از میان/خونه ها رو خراب کرد/دلامون رو کباب کرد/با اونهمه خرابی/آرزو رو سراب کرد/هر جایی که می رسید/هزار تا گل رو می چید/بدتر از اون رو انگار/ دیگه کسی نمی دید/اما عزیز مادر!/ فرشته از راه رسید/رحمت و لطف خدا/ از آسمون ها رسید/فرشته ی قصه مون/از بس که مهربون بود/هزار تا دوست خوب داشت/از جوونای ایرون

همین که گفت می خوام من/ برم به جنگ دشمن/دلاورا رسیدن/ به یاوریّ وطن/قهرمونا پا شدن/یکدل و همراه شدند

با ذکر و یاری حق/قویّ و یکتا شدند/یه دستشون تفنگ بود/ یه دستشون یه قرآن/به لب ذکر خدا و/ به دل شور جماران/آدم بدا رو روندند/شاخ غول و شکستند/این آب و خاک میهن/ رها شد از اهرمن/دشمنا از ترسشون/برگشتن به خونشون/اما گذاشتن به جا/صد تا گل بی نشون/گلهای پرپر شده/ زخمی و بی سر شده/از خون سرخ اونها/زمینمون تر شده/جوونای قهرمان/همه داشتن یک نشان/فداییان رهبر/حسین و زهرا نشان/از بس که اون جوونا/ عاشق زهرا  بودن/نخواستن که نامشون/معلوم بشه هیچ کجا/آخه قبر دختر/ نازنین پیامبر/به خاطر دشمنا/ مخفیه از چشم سر/حالا رو قبر اونها/همه گلهای زهرا،/نوشته اینجا هستش/یک پسر روح الله/آخه که اون فرشته/که رفت به جنگ دشمن/خمینی کبیر بود/رهبر خوب میهن/همه ی این شهیدا/ امام و دوست می داشتن/حرفهای خوب اونو/رو چشاشون می ذاشتن/امام برای اونا/بودش مثل یه بابا/دوستش داشتن بیشتر از/ستاره های دنیا/حالا دیگه زینبم/خم میشه و می بوسه/قبر شهید گمنام /شده غرق یه بوسه/میگه مامان می خوام که/ اگه یه روز جنگ بشه/منم مثل شهیدا/برم به جنگ غول ها

والسلام/فاطمه خدادی/20/6/91