سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیداردوست

واجب فراموش شده (2)

علت بى ‏تفاوتى مردم در اصلاحات‏

و چون فکر امر به معروف و نهى از منکر در نظر مردم محدود شده و مردم از جنبه امر به معروف و نهى از منکر توجهى به اصلاحات امور زندگى اجتماعى خود ندارند نتیجه این شده که اگر احیاناً شهردارى مثلًا یک قدم اصلاحى در مورد ارزاق و خواربار بخواهد بردارد و یا یک قدم در مورد نظافت شهر بخواهد بردارد، بخواهند جلوى گرانفروشى را بگیرند و یا اینکه بخواهند مقررات خوبى براى عبور و مرور اتومبیلها معین کنند، مردم احساس نمى‏ کنند که پاى یک امر مذهبى در میان است، زیرا حس نمى ‏کنند که این هم از جنبه دینى یک وظیفه است؛ و حال آنکه به قول صاحب جواهر: به هر وسیله و هر طریق هست باید کارى کرد که معروف تقویت و منکر ریشه کن شود. علت اینکه مردم فعلًا در این کارها کوتاهى مى ‏کنند این است که این امور را از دایره معروف و منکر خارج کرده‏ اند."

استاد در این قسمت به تشریح شرایط امر به معروف و نهی از منکر می پردازند:

"امر به معروف و نهى از منکر در اسلام از نظر اجرایى شرایطى دارد. اولین شرطش حسن نیت و اخلاص است. ما فقط در مورد منکراتى که علنى است و به آنها تجاهر مى ‏شود حق تعرض داریم. دیگر حق تجسس و مداخله در امورى که مربوط به زندگى خصوصى مردم است نداریم. ولى در گذشته نزدیک یک عده مردم ماجراجو و شرور بالطبع که مى ‏خواستند ماجراجویى کنند و حساب خرده‏هاى خود را با دیگران صاف کنند، این اصل مقدس را دستاویز قرار مى‏ دادند، احیاناً براى آنکه بتوانند مقاصد خود را عملى کنند چند صباحى در گوشه مدرسه زندگى مى‏ کردند و براى خود عبایى و ردایى و عمامه و نعلینى و ریش و هیکلى مى‏ ساختند و بعد به جان مردم مى ‏افتادند. چه جرمها و جنایتها که به این نام نشد! و چه منکرات شنیع که به نام نهى از منکر واقع نشد! داستانها در این زمینه هم شنیده‏ ایم و مى ‏دانیم.

مى ‏گویند در زمان ریاست مرحوم آقا نجفى اصفهانى یک روز عده ‏اى که نام طلبه روى خود گذاشته بودند ولى طلبه واقعى نبودند (طلاب واقعى همیشه از این گونه اعمال و ماجراها خود را دور نگه مى ‏داشتند) در حالى که نفس مى ‏زدند و یک دایره شکسته و یک دمبک شکسته در دست داشتند آمدند به منزل مرحوم آقا نجفى. ایشان پرسیدند چه خبر است؟ از کجا مى ‏آیید؟ اینها چیست در دست شما؟

گفتند در مدرسه بودیم که به ما اطلاع دادند در چندین خانه آن طرف مدرسه مجلس‏ عروسى است و در آنجا دایره و دمبک مى ‏زنند. از پشت بام مدرسه از روى بامهاى خانه ‏ها از این پشت بام به آن پشت بام رفتیم تا به آن خانه رسیدیم. داخل آن خانه شدیم و مردم را زدیم و دایره و دمبک آنها را شکستیم. یکى از آنها جلو آمد و گفت:

من خودم رفتم جلو سیلى محکمى به گوش عروس زدم. مرحوم آقا نجفى گفت:

حقیقتاً نهى از منکر هم همین است که شما کردید. چندین منکر به نام نهى از منکر مرتکب شدید: اولًا مجلس عروسى بوده. ثانیاً شما حق تجسس نداشته‏ اید. ثالثاً شما چه حق داشته‏ اید از پشت بامهاى مردم بروید. رابعاً کى به شما اجازه داده که بروید و زدوخورد کنید؟.

نظایر این داستان در گذشته زیاد بوده است؛ خوشبختانه حالا نیست، ولى حالا هم باید بدانیم بسیارى از نهى از منکرها روى قانون امر به معروف و نهى از منکر نیست، بلکه خود آنها منکراتى است که باید جلوى آنها گرفته شود.

اصل «پند یا بند»

قسمت دیگرى که خواستم در حاشیه گفته باشم این است که در میان ما، در اجراى امر به معروف و نهى از منکر، آن چیزى که بیشتر مورد توجه بوده دو وسیله بوده. الان هم مى ‏بینیم مردم در اجراى این اصل توجهشان فقط به همین دو چیز است. آن دو چیز یکى گفتن است و دیگرى اعمال زور؛ یعنى اول بگوییم بعد هم اگر از گفتن نتیجه نگرفتیم اعمال زور بکنیم. و به تعبیر دیگر- که تعبیر سعدى است- ما به «پند» معتقد هستیم و «بند»؛ اول پند مى‏ دهیم و اگر اثر نکند و قدرت داشته باشیم، به زدن و بستن متوسل مى ‏شویم. این دو تا را خوب شناخته‏ ایم و به این دوتا آشنایى داریم.

البته شک نیست که گفتن و پند دادن وسیله‏ اى است از وسائل. اعمال زور هم به سهم خود در مواردى وسیله دیگرى است از وسائل. ولى آیا وسیله امر به معروف و نهى از منکر منحصر است به همین دو؟ وسیله دیگر و راه دیگرى نیست؟

راه اخلاص و عمل‏

در اخبار وارد شده که امر به معروف و نهى از منکر سه مرحله و سه مقام دارد:

مرحله قلب، مرحله زبان، مرحله ید و عمل. ما معمولًا از مرحله قلب به جاى آنکه‏ اخلاص و حسن نیت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درک کنیم، جوش و خروش و عصبانیتهاى بیجا مى‏ فهمیم؛ و از مرحله زبان به جاى آنکه بیانهاى روشن کننده و منطقى بفهمیم که قرآن مى‏ فرماید: ادْعُ الى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ «1»، موعظه‏ها و پندهاى تحکم آمیز مى ‏فهمیم؛ و از مرحله ید و عمل هم به جاى اینکه تبلیغ عملى و حسن عمل و همچنین تدابیر عملى بفهمیم، تنها این مطلب را فهمیده ‏ایم که باید اعمال زور کرد.

روى هم رفته ما براى گفتن ونوشتن و خطابه و مقاله زیاده از حد، اعجاز قائل هستیم؛ خیال مى ‏کنیم با گفتن و زبان کار درست مى ‏شود، در صورتى که:


سعدیاگر چه سخندان و مصالح گویى‏

به عمل کار برآید به سخندانى نیست‏


در حدیث است: کونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَیْرِ الْسِنَتِکُمْ‏ «2» مردم را به دین حق و صلاح دعوت کنید اما با ابزارى غیر از ابزار زبان یعنى با ابزار عمل. در حدیث دیگرى است- که معمولًا مورد استناد فقها در باب امر به معروف و نهى از منکر است- که: ما جَعَلَ اللَّهُ بَسْطَ اللِّسانِ وَ کَفَّ الْیَدِ وَ انَّما جَعَلَهُما یَبْسُطانِ مَعاً وَ یَکُفّانِ مَعاً «3» یعنى چنین نیست که خدا اجازه داده باشد که تنها زبان باز باشد ولى دست بسته باشد، بلکه اگر باز است هر دو باید باز باشد و اگر مى ‏خواهد بسته باشد هر دو بسته باشد، یعنى اگر عمل در کار نباشد خوب است زبان هم بسته باشد.

گفتن و نوشتن خصوصاً اگر همان طورى باشد که قرآن فرموده، حکمت و موعظه حسنه باشد، حقایق را روشن کند، تنها به صورت پندهاى تحکم آمیز و آمرانه نباشد، شرط لازمى است ولى به اصطلاح شرط کافى و یا علت تامّه نیست. و چون از زبان بیش از اندازه انتظار داریم و از گوش مردم هم بیش از اندازه انتظار داریم و مى ‏خواهیم تنها با زبان و گوش همه کارها را انجام دهیم و انجام نمى ‏شود، ناراحت مى‏ شویم و ناله و فغان مى ‏کنیم و مى ‏گوییم:


گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من‏

آنچه البته به جایى نرسد فریاد است‏


این شعر براى ما در همه زمانها صادق بوده و هست. فکر نمى‏ کنیم که ما اشتباه مى‏ کنیم، ما بیش از اندازه از این گوش و زبان بیچاره انتظار داریم، گاهى هم- بلکه بیشتر اوقات- باید از راه عمل و چشم استفاده کنیم، ما با دست خود و عمل خود خوب رفتار کنیم تا آنها با چشم خودشان ببینند؛ یک مقدارى هم به این گوش و زبان بیچاره استراحت بدهیم.

عمل جمعى و گروهى‏

مطلب دیگر اینکه گذشته از اینکه ما در اجراى امر به معروف و نهى از منکر باید عمل را دخالت دهیم، به این نکته توجه داشته باشیم که عمل هم اگر فردى باشد چندان مفید فایده‏ اى نیست خصوصاً در دنیاى امروز. این هم خود یک مشکلى است در زندگى اجتماعى ما که آنهایى هم که اهل عمل مى‏ باشند توجهى به عمل اجتماعى ندارند و به اصطلاح «تک رو» مى‏ باشند. از عمل فردى کارى ساخته‏ نیست، از فکر فرد کارى ساخته نیست، از تصمیم فرد کارى ساخته نیست؛ همکارى و همفکرى و مشارکت لازم است.

در تفسیر المیزان در ذیل آیه کریمه قرآن: یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا اصْبروا وَ صابروا وَ رابطوا (آل عمران /200)


بحثى دارد راجع به اینکه دستور اسلام این است که تفکر، تفکر اجتماعى باشد.

(ادامه دارد...)